پیشنهادهای محمد علی امینی (٢٤٣)
حَلّْدَن: مورد حل شدن قرار دادن؛ مثلا: * The scientists will analyze the data collected from the experiment to draw meaningful conclusions. 🔮 دانشمن ...
جَوَزْدَن [برامده از جواز و ـدن]: چیزی را رسما مجاز کردن؛ مثلا: * The CEO authorized her assistant to sign documents on her behalf. مدیر عامل جَوَزْد ...
( برنامه نویسی ) نوبتیک
کیاجْدَن: مورد احراز هویت شدن قرار دادن؛ مثلا: * When a user logs into their company's network, they are required to use their unique username and pa ...
کیجیدن
ملفیدن
میزئیدن
اشاریدن
پِنْلان
ناملان
اجرالان
مانوزْدَن: مورد پشتیبان گیری قرار دادن؛ مثلا: * Don't forget to back up your files regularly. 🔮 مانوزْدَن بابرنامه از فایل ها اَت را نَشُفَرامو ( فر ...
راهنمال
در حالت گذرا: تَراجایدن [تلفظ نزدیک تراجادن] در حالت ناگذرا: تَراجائیدن
خوانشنویسه: خوان ( بن مضارع خواندن ) ـِش نویسه خوانِّویسه: خوان نویسه
دگرشناپذیر: دگر ـِش ـناپذیر
دگرشپذیر: دگر - ِش ـپذیر
کریزدن: کِرْ ( شبیه ) ـیز ( ایجاد کردن؛ زادن ) ـدَنْ ( مصدرنما )
فرزبچه؛ بچه فرز؛ بچه زرنگ
فرزبچه؛ بچه فرز
نمایال
نَمایار [برامده از نما و ـار]: سیستم/دستگاه نمایش دهنده
دورنمار
کرانویسه
( رایانش ) وضعلان
فرانویسه
( رایانش ) چمنویسه
فرانوشتن
فرانوشت
وَنه
هَمیتْ: ظرفی که درونش چیزهایی برای ارسال/فروش نهاده شده ریشه شناسی: برآمده از هم ( همیدن ) با ـیتْ؛ مانند: تاشیت ( t�ŝit ) به معنی، ۱ - بریده، مقطوع ...
( رایانش ) رُتْبیکْ ( ریاضی ) رتبئیک
افزودن چیزی به یه شی یا محل به ویژه برای جذابتر کردن اش
آمودَن: به معنی افزودن چیزی به یه شی یا محل
آمایَنده: کسی که چیزی به یه شی یا مکان می افزاید به ویژه برای جذاب کردن اش
آمودَن: به معنی افزودن چیزی به یه شی یا محل
نَماکْ: برآمده از "نما" "ک"؛ به معنی نمودنده ی کوچک.
بِرْکا: برآمده از "برنامه کاربردی"
راکا: برآمده از "رابط کاربری"
تِکْرارِشْ: مانند "روش" که به چگونگی/حالت رفتن اشاره می کند، تکرارش هم به چگونگی تکرار کردن اشاره می کند.
هَمیدَنْ: هنگامیکه دو/چند چیز را با هم می همیم؛ یعنی، آن ها را در یه ظرف/بسته/حوزه قرار می دهیم.
پیشا: "پیش" "ا" به معنی سمت جلو
پَسا: "پس" "ا" به معنی سمت عقب