پیشنهادهای محمد علی امینی (٢٠٥)
توجه کردن
به شکل ناصریح چیزی را گفتن
شروع کردن کاری با ترک کردن موقعیت کنونی
مَحْویدَن [محو و ـیدن]: چیزی را همراه اثرهایش، بطور کامل، نابود کردن.
قانِعیدن [قانع و ـیدن]
چَمْگودَن [چم، گو ( گفتن ) ، و ـدن]: چیزی را بشکل ناصریح بیان کردن
رویْلان [برامده از روی و لان]: یعنی محیط یا محوطه رویدادها.
ریخْتال: برامده از ریخت و ـال
تَهایَند: ته، آیند
اِخْتِراعیدن [برامده از اختراع، و ـیدن] چاخانیدن [چاخان و ـیدن] و دروغْبافتن [دروغ و بافتن]
سیکارُمیدن [برآمده از سی ( مانند سیچی ) ، کار، رو ( مضارع رفتن ) ، ـام ( برای ساختن مصدر نگذرایی ) ، ـیدن ( مصدرنما ) ]: سفر کاری روزانه کردن اِکْسیر ...
( برنامه نویسی ) رِکُنِشْ [ برامده از رِ ( بمعنی تکرار به ازای مفعول/شی های نه لزوما یکسان ) ، کن ( بن مضارع کردن ) ، و ـش ( بمعنی روند یا فرایند ) ] ...
اِرْثیدن: خصلتی را به ارث بردن؛ مثل: کلاس الف [خصلت های] ب را ارثیده. اِرْثاهیدن: چیزی را به ارثبردن از خصلتی واداشتن؛ مثل: کلاس الف را از ب اِرْثاه ...
اَتا: سرواژه های �اگر و تنها اگر�
لَمْسْلان [ لمس لان ( لانه ) ]: محدوده لمس
کَمانِّویسِه
اَسِسْتَن [برامده از اَسس ( تاسیس ) و ـتن]: طرح ساختی را به سرانجام رساندن
( برنامه نویسی ) پَسَنْدُریدن [برامده از پسند ( بن مضارع پسندیدن ) ، دوره، ـیدن]: انتخاب کردن عضوهایی از یه شی مجموعه ای براساس یه دوره گردش خاص ( مث ...
رِکُنال: رِ ( تکرار ) کن ( بن مضارع کردن ) ـال ( وسیله ) رِکُنیکال: رِ ( تکرار ) کن ( بن مضارع کردن ) ـیکـ ( خصلت ) ـال ( وسیله ) [تکرارکننده کن یا ...
( برنامه نویسی ) رِکُنِشْپَذیر [رِ ( تکرار ) کن ( بن مضارع کردن ) ، ـشـ ( نشان دهنده فرایند؛ مانند کنش ) ، ـپذیر
رِکُنیدن [ر ( تکرار ) ، کن ( بن مضارع کردن ) ، ـیدن ( پسوند مصدر ساز ) ]: فرایندی را، نه لزوما عینا، تکرار کردن ( ممکن مفعول عینا یکسان نباشد ) در ک ...
بَدَلیدن [ برامده از بدل و ـیدن]: ماهیت چیزی را تغییر دادن
حَسْبِشِ مانَرْز ( برامده از حسب، ـش و مان ارز ) فرایند محاسبه ثابت ها
( برنامه نویسی ) رَبْطال ( ربط، ـال ) : وسیله مرتبط کردن
( رایانش ) دَرْجِبْتیدن ( درج، ابتدا، ـیدن ) : در ابتدا یا بالای پشته درج کردن
پَساوُسع: پس، ا، وسع ( توسعه ) [توسعه دهنده پیشا ( بک اند ) ]
پیشاوُسْع: پیش، ا، وسع ( توسعه ) [توسعه دهنده پیشا ( فرانت اند ) ]
( برنامه نویسی ) گیرُخْتَن: برداشتن یکی از عضوهای یه شی مجموعه ای ( برنامه نویسی ) گیرِنْتُخْتَن:برداشتن آخرین عضو یه شی مجموعه ای
( برنامه نویسی ) دَرْجِنتیدن: درج، انتها، ـیدن الصاقیدن: چسباندن متن یا محتوا به معمولا برگه ای افزودن
فعل: کیاستن
یافتن: پیدا کردن کَشْفیدن: کشف کردن یه مطلب جدید کَشْفِنادن: بشکل ناخواسته کشف کردن یه مطلب جدید مثلا: While hiking in the mountains, they discovere ...
( در زمینه شغل ) فعل: کارُستن اسم: کارُساء
فعل: خَرابیدن: دچار آسیب کردن صَدَمیدن: درچار خرابی فیزیکی کردن خُسریدن: دچار خرابی کیفیتی کردن نُقْصیدن: دچار خرابی عملکردی کردن اسم: صَدَماء: ...
مهلیدن مثال: I gave him a respite by extending the deadline. او را با تمدید سررسید مهلیدم. یا، با تمدید سررسید مهلیدم اش.
دروغاپتن
دروغاپتن
پوچناپذیر
پوچپذیر
مَکْنیدن: برامده از �مکنت� و �یدن� تأمیندن: تامین کردن مُهَییدن: مهیا کردن
عُضْویماء: عضو، ایما، ء ( اشاره کننده به یه عضو )
وَجْهیدن ( مورد توجه قرار دادن ) وَجْهامیدن ( توجه کردن )
آغازیدن
عَلَنیدن
شیفتن ( شیفته کردن ) شِیْدیدن ( شیدا کردن ) بُهْتیدن ( مبهوت کردن ) جَلْبیدن ( جلب کردن )
( برنامه نویسی ) لغزبریدن ( برنامه نویسی ) لغزعاردن
لغزبریدن: لغز بری دن لغزعاردن: لغز عاری دن
ناهَمْلُوناء
هَمْلُوناء
داکرستن
غیرپذیر