پیشنهادهای محمد علی امینی (٢٤٣)
اطلاعاتی را به ذهن آوردن
ذِکْریدَن [ذکر و ـیدن]: اطلاعاتی را به ذهن آوردن
ذِکریدَن [ذکر و ـیدن]: اطلاعاتی را به ذهن آوردن
ذِکْریدَن [ذکر و ـیدن]: اطلاعاتی را به ذهن آوردن
وضعیت یا حالت چیزی را حفظ کردن
نِگَهیدَن [نگه و ـیدن]: وضعیت یا حالت چیزی را حفظ کردن
نِگَهیدَن [نگه و ـیدن]: وضعیت یا حالت چیزی را حفظ کردن
بَشریدن [بشر و ـیدن]: آگاه کردن کسی از چیزی پنهان سرورانگیز.
کسی را از چیزی پنهان و سرورانگیز آگاه کردن
بَشِریدَن [برامده از بشر و ـیدن]: خبری سرورآور و پنهان را به کسی دادن
اَذّیدَن [برامده از اذیت و ـیدن]: کسی را دچار رنج کردن
کیاجِشْ [برامده از کیـ ( چه کسی ) با ـجـ ( سنجیدن ) و ـش ( فرایند ) ]: هویت کسی را سنجیدن
شناسال [شناس ( بن مضارع شناختن ) و ـال]: وسیله شناسایی کردن چیزی
عَمَریدَن [برامده از تعمیر و ـدن]: وضعیت چیزی را از ناسالم به سالم تغییر دادن
فُروبینال: برامده از فرو ( زیر، پایین ) ، بین ( بن مضارع دیدن ) ، و ـال ( وسیله ) مقابل فرابینال بمعنی Telescope
صُحبیدن [برامده از صحبت و ـیدن]: گفتن مطلبی به منظور آشکار شدن موضوعی
تَرْکیدَن [برامیده از تَرک و ـیدن]: خاتمه دادن به بودن در وضعیت یا حالتی
تَرْکیدَن [برامده از ترک و ـیدن]: خاتمه دادن به بودن در وضعیت یا حالتی
️زَمیکْدَن [برامده از زم ( دمای پایین ) ـیک ( خصلت ) و ـدن]: چیزی را دچار کاهش دما کردن ( زیر ۲۰ درجه سانتیگراد ) ️خُنَیکدَن [برامده از خن، ـیک و ـ ...
آمیدن [برامده از آماده و ـدن]: شرایط، وضعیت، یا حالت چیزی را بمنظور هدفی مرتب کردن مثال: I need to prepare the documents for the meeting tomorrow. با ...
مُهِیْدَن وسیله های موردنیاز را از مکان های مختلف آوردن
مُهِیْدَن [برامده از مهیا و ـدن]: چیزهای مورد نیاز را از مکان های مختلف آوردن
( رایانش ) تَرایال [برامده از تَرا ـال]: وسیله انتقال تغییرات از یک سکو به سکوی کاری دیگر
نَمایال [برامده از نما ( بن مضارع نمودن ) و ـال]: وسیله نشان دهنده چیزی نماینده
اِشارال [برامده از اشاره و ـال]: وسیله اشاره کننده مَکانَّما [برامده از مکان و نما]: نشانگر
اِشارال [برامده از اشاره و ـال]: وسیله ای برای اشاره کردن
در نقش اسم: وَرابینال یا فَرابینال: فرا یا ورا، بین ( مضارع دین ) ، و ـال ( وسیله ) فراگشال [برامده از فرا، گشا، و ـال] بمعنی وسیله گشاینده چیزهای ف ...
واقِعیدَن: واقع با ـیدن
فَراموژْدَن: مصدر سببی فرامودن؛ یعنی بر اثر فرایند طبیعی فراموش کردن.
( رایانش ) فرامودن [برامده از فراموش و ـیدن]: یعنی اطلاع هایی را به فراموشی دادن
فرامودَن: برامده از فراموش و ـیدن
لَفْگودن: لف، گو، ـدن
لَفْگودن: ساخته شده از لَف، گو ( بن مضارع گفتن ) و ـدن
کسی را با استفاده از باورهای خودش به درستی انجام کاری باورمند کردن
وسیله ای برای ریخت دادن به چیزی ازطریق ایجاد ساختار موردنظر
ماندگار کردن چیزی به شکل مادی
توجه کردن
به شکل ناصریح چیزی را گفتن
شروع کردن کاری با ترک کردن موقعیت کنونی
مَحْویدَن [محو و ـیدن]: چیزی را همراه اثرهایش، بطور کامل، نابود کردن.
قانِعیدن [قانع و ـیدن]: مورد قانع شدگی قرار دادن * I tried to convince my friend to join the study group. تلاش کردم دوستانم را بِقانِعَم تا به گروه م ...
چَمْگودَن [چم، گو ( گفتن ) ، و ـدن]: چیزی را بشکل ناصریح بیان کردن
رویْلان [برامده از روی و لان]: یعنی محیط یا محوطه رویدادها.
ریخْتال: برامده از ریخت و ـال
تَهایَند: ته، آیند
اِخْتِراعیدن [برامده از اختراع، و ـیدن] چاخانیدن [چاخان و ـیدن] و دروغْبافتن [دروغ و بافتن]
سِیْکامْدَن [برآمده از سیر ، کار ، ـمـ ( برای ساختن مصدر نگذرایی ) ، ـدن ( مصدرنما ) ]: مورد سیرکردن کاری قرار گرفتن؛ مثلا: * It's exhausting commuti ...
( برنامه نویسی ) رِکُنِشْ [ برامده از رِ ( بمعنی تکرار به ازای مفعول/شی های نه لزوما یکسان ) ، کن ( بن مضارع کردن ) ، و ـش ( بمعنی روند یا فرایند ) ] ...