پیشنهادهای محمد علی امینی (٢٤٣)
کولیدن [برامده از کول و ـیدن]: بر شانه گرفتن
قدمیدن [برامده از قدم و ـیدن]: به آرامی و آرامش مسیری را قدم زنان طی کردن.
قدمیدن [برامده از قدم و ـیدن]: به آرامی و آرامش مسیری را قدم زنان طی کردن.
پَرتابیدَن [برامده از پرتاب و ـیدن]: شیءای را با اعمال نیروی اولیه بهش، در هوا حرکت دادن
پَرتابیدَن [برامده از پرتاب و ـیدن]: شیءای را با اعمال نیروی اولیه بهش، در هوا حرکت دادن
ویرامایِش [برامده از ویرایش و همایش] ویراجار [برامده از ویرایش و جار] هَماویرا [برامده از همایش و ویرا] داویرامِش [برامده از داو ( داوطلب ) و ویرایش]
عَلَنْدن [برامده از علنـ و ـدن]: فهمیدن یا دریافتن چیزی را ممکن کردن ( اعلان کردن ) ؛ مثال: * The committee will determine the winner of the competit ...
عَزمیدن [برامده از عزم و - یدن]: ترک کردن موقعیت یا مکان کنونی برای رسیدن به مقصدی
غُلُویدَن [برامده از غلو و یدن]: وصف کردن چیزی بزرگتر از آنچه هست.
غُلُویدَن: وصف کردن چیزی بزرگتر از آنچه هست.
غُلُویدن [برامده از غلو و یدن]: وصف کردن چیزی بزرگتر از آنچه هست.
چَرْخپا [برامده از چرخ و پا]: چرخی که بجای پا استفاده می شود.
چَرْخْپا [برامده از چرخ و پا]: چرخی که به جای پا استفاده می شود
چَرْخْپا [برامده از چرخ و پا]: چرخی که به جای پا استفاده می شود
رَصَدیدن [برامده از رصد و ـیدن]: چیزی را بخاطر شناختن رفتارهایش مورد نظر قرار دادن
برامده از رصد و ـیدن چیزی را برای شناختن اش مورد نگریستن قرار دادن
رَصَدیدَن [برامده از رصد و ـیدن]: نگریستن به رفتار های چیزی برای شناختن اش
معادل انگلیسی رصد کردن observe است نه sight. sight بمعنی چمش کسی به چیزی خوردن است.
داویدن [به تعریف جدید]: انجام کاری را مشروط به نتیجه ای [صادق شدن اتفاقی در آینده] کردن: * حسن خوردن ۱۰ لیتر بستنی را به باختن استقلال [که نتیجه بازی ...
[بازتعریف] انجام کاری را به نتیجه چیزی مشروط کردن؛ شرط بندی کردن: * خوردن یک لیتر بستنی را به باختن استقلال داوید. [= شرط بست درصورت باختن استقلال یک ...
دَعْویدَن [برامده از ادعا و ـیدن]: ادعا کردن؛ راست بودن چیزی که راستی اش نامشخص است را بیان کردن
دَعْویدَن [برامده از ادعا و ـیدن]: ادعا کردن؛ راست بودن چیزی که راستی اش نامشخص است را بیان کردن
خَلَویدَن [برامده از خلوت و ـیدن]: خلوت کردن؛ جایی را از وسیله های اضافی بشکلی خالی کردن
خَلْویدَن [برامده از خلوت و ـیدن]: خلوت کردن؛ جایی را از وسیله های اضافی بشکلی خالی کردن
مُلِقْدَن [برامده از ملاقات و ـدن]: با کسی برای نخستین بار بقصد کسب شناخت گفتگوی رودرو انجام دادن قِبَلْدَن [برامده از قبلـ ـدن] مورد روبرویی ( برخور ...
مُلاقیدَن [برامده از ملاقات و ـیدن]: با کسی برای نخستین بار رودرو گفتگو کردن
شَفَعیدَن [برامده از شفاعت و ـیدن]: درخواست بخشش گناه کسی را کردن
شَفَعیدَن [برامده از شفاعت و ـیدن]: درخواست بخشش گناه کسی را کردن
نِجاتیدن [برامده از نجات و ـیدن]: نجات دادن
نِجاتیدَن [برامده از نجات و ـیدن]: نجاد دادن
گُمیدَن [برامده از گم و ـیدن]: گم کردن
گُمیدَن [برامده از گم و ـیدن]: گم کردن
اَفْزونْدَن [برامده از افزون و ـدن]: میزان چیزی را افزایش دادن
شی ءای همجنس را به مجوعه ای اضافه کردن
شیءای جدید را در مجموعه ای آوردن
رنگ چیزی را عوض کردن یا چیزی را دارای رنگ کردن
فامیدَن [برامده از فام و ـیدن]: رنگ چیزی را بشکل عوض کردن یا چیزی را دارای رنگی کردن.
اِضافْتَن [برامده از اضافه و ـتن]: وارد کردن در یک کل ؛ مثلا: * یه موضوع جدید را به پایان نامه ام اِضافْتَم. افزودن:به تعداد چیزی اضافه کردن ؛ مثلا: ...
گرایش کسی را با بیان کردن جنبه های مثبتی چیزی تغییر دادن
کسی را به درست بودن انجام کاری، با بیان کردن جنبه های مثبت، باورمند کردن
حَصْریدَن [برامده از حصر و ـیدن]: محصور کردن؛ دارای حصر کردن عُصاریدَن [برامده از عصاره و ـیدن]: اجزاء یا ماهیت مهم چیزی را استخراج کردن
سُراوَر [سُر، ـا ( دارای صفت ) ، و ـور ( اطراف ) ]: چیزیکه براحتی به طرفین سر می خورد.
( برنامه نویسی ) نوعِپال [برامده از نوع، ـپـ، ـال] وسیله نوع انگاشتن شی ها/موجودها
برنامه نویسی نوعِپْگَرایانه [برامده از نوع، ـپـ ( انگاشتن/پنداشتن ) ، گرای، و ـانه]: برنامه نویسی بر اساس جهان بینی نوع انگاری شی ها
رَسْمال [رسم و ـال]: وسیله رسم کردن نِگارال [نگار و ـال]: وسیله نگاشتن رَسْمْلَت [رَسم و ـلَت]: صفحه ترسیم نِگارلَت [نگار و ـلَت]: صفحه نگاشتن
نِویسال [نویس ( بن مضارع نوشتن ) و ـال]: وسیله نوشتن دَرْجال [درج و ـال]: وسیله درج کردن اطلاعات
رَسمال [رسم و ـال]: وسیله رسم کردن نِگارال [نگار ( بن مضارع نگاشتن و ـال]: وسیله نگاشتن
ذِکْرامیدَن [ذکر، ـام، و ـیدن]: به یاد آوردن درحالت کلی برای ساختن مصدرها ناگذرا به بن مضارع پسوند ـمیدن یا ـامیدن می چسبد؛ مثلا: - ذکریدن ( یادآوری ...
ذِکْرامیدَن [ذکر، ـام، و ـیدن]: حالت ناگذرای مصدر ذکریدن ( یادآوری کردن )
ذِکْرامیدَن [ذکر، ـام و ـیدن]: مصدر ناگذرای ذِکْریدَن درحالت کلی برای ساختن حالت ناگذرای یک مصدر گذرا، پس از بن مضارع آن مصدر پسوند ـمیدن یا ـامیدن چ ...