پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٧٥٩)

بازدید
٢,٣٢٦
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به صراحت، رک و راست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

غیر از آن، الا.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در میان گذاشتن، رو کردن، اذعان کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اندیشناک، اندیشمندانه ( اشتباه نکنید. اندیشمند به معنای دانشمند نیست بلکه به معنی فرد نگران و فکری است ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک آن، لمحه ای. 1_ در جملات منفی به معنی اصلا و ابدا و محال است. مانند: I don't for a moment think there'll be a divorce ترجمه پیشنهادی: محال است ف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

از مترادف های این کلمه pleasurable diversion است که معنی تحت اللفظی آن می شود: انحراف لذت بخش. یعنی کسی که از سرخوشی ( به علت استعمال دودکی یا مصرف آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خانه خراب کن، تاثیرگذار ( مثل چشمک، لبخند، قمیش یا حالتی از دلبر که دل را هُری بریزد ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

لبخند پت و پهن یا به پهنای صورت، نیشی تا بناگوش.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حتی یک درصد احتمال، فرض محال، اتفاقی هم که شده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صحبت دوستانه غیررسمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدم بی مصرف، آدم بی خاصیت. این کلمه بار منفی دارد و اصطلاحا dirty word است و در مکالمات روزمره باید بااحتیاط مورد استفاده قرار گیرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قهوه مصنوعی: نوعی قهوه جایگزین که اغلب از هسته خرما یا دانه بلوط و مانند این ها تهیه می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مامور قانون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صفت: به سیم آخر زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زد و خورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به هیچ گرفتن، به تخم گرفتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در ابتدای جمله و با حرف اول بزرگ: همان وقت، بی درنگ.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Someone or something has arrived here late as usual فلانی بالاخره آمد/رسید و طبق معمول دیر آمد/رسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اثر بدی روی کسی گذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Bugger یا buggar در جنوب و ایالت های غرب میانه آمریکا: بی سر و پا، هر حیوان کوچکی. در انگلستان: فرد ناراضی، آدم ناراحتی که رفتاری خاص خود دارد، آرای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سبد یا سطل کاغذهای باطله و زباله های بازیافتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

پیرو نظر دکتر محمدرضا ایوبی صانع بنده نیز مثالی می آورم که در آن and را می شود ولی، اما، لکن و. . . ترجمه کرد: He reached for a cigarette and rememb ...

پیشنهاد
١

دود چیزی به چشم خود رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدم حواس جمع، آدم دقیق، کسی که مو را از ماست بیرون می کشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Someone who is thorough is always very careful in their work, so that nothing is forgotten. آدم حواس جمع، آدم دقیق، کسی که مو را از ماست بیرون می کش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با تحقیق و جستجو: معلوم کردن، پیدا کردن، دریافتن، پی بردن، مشخص کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مترادف با: have none of; not or won't or wouldn't hear of نشنیده گرفتن، اجازه ندان، تاب نیاوردن، قبول نکردن، تحمل نکردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

استعاره ای است از شرایط مصیبت بار در سنگرهای جنگ جهانی اول.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جذاب، بامزه، بامسما، به یاد ماندنی، دهان پر کن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ولایت، زادگاه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه آلمانی قابل شمارش و مذکر ( با تلفظ باکس بویتل ) به معنی شیشه شراب شکم دار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وظیفه همسری، وظیفه شوهرداری.

پیشنهاد
٠

به خاطر کسی، به خاطر خشنودی کسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حقوق بخور و نمیر، آب باریکه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سُر و مُر و گُنده، لُپ های گل انداخته.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کنار آمدن، تن دادن، به هر سازی رقصیدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک بام و چند هوایی، هُرهُری مسلکی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آشنا شده با، خو کرده با، انس گرفته با.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

British English old - fashioned to start behaving badly by refusing to accept any control or rules. پشت پا زدن به روال یا روند چیزی، سر باز زدن، امت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جوان، پسر. توسط یک فرد مسن به عنوان خطاب برای پسر یا مرد جوان استفاده می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

دیرندل یا دریندل: نام لباس سنتی زنانه اتریشی است. دامن مزبور در آلمان و سوئیس نیز مرسوم است. پوشش دامنی بلند با سینه بندی محکم، یقه باز با آستین کوتا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لباس ملی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی اعصاب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

امکان، امید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کامله زن، زن کامل ( از نظر رفتار و موقعیت و جلب احترام دیگران ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ابنای بشر، انسان،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طبق انتظار، همانطور که انتظار می رود/می رفت. ( این واژه قید است و بار مثبت داره و معمولا بعدش اتفاق خوبی می افتد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کثیف، دل به هم زن، چرک، چندش انگیز،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جدی، مهم، چشمگیر، نظرگیر، درخور توجه، دیدنی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مزه یا بوی گوشت