پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)

بازدید
١٥,٥٤٥
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ارائه ٔ طریق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارائه ٔ طریق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

ارائه ٔ طریق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ارائه ٔ طریق ؛ راه نمودن. رهبری. راهنمائی. رهنمونی. دلالت.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارائه ٔ طریق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

ره بردن به کسی یا جایی ؛ بدو یا بدانجا دسترسی یافتن. بدان پی بردن. بدان راهنمایی شدن : چراغی است در پیش چشم خرد که دل ره به نورش به یزدان برد. اسدی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارائه ٔ طریق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ره بردن به کسی یا جایی ؛ بدو یا بدانجا دسترسی یافتن. بدان پی بردن. بدان راهنمایی شدن : چراغی است در پیش چشم خرد که دل ره به نورش به یزدان برد. اسدی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ره بردن به کسی یا جایی ؛ بدو یا بدانجا دسترسی یافتن. بدان پی بردن. بدان راهنمایی شدن : چراغی است در پیش چشم خرد که دل ره به نورش به یزدان برد. اسدی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ره بردن به کسی یا جایی ؛ بدو یا بدانجا دسترسی یافتن. بدان پی بردن. بدان راهنمایی شدن : چراغی است در پیش چشم خرد که دل ره به نورش به یزدان برد. اسدی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ارائه ٔ طریق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

ارائه ٔ طریق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارائه ٔ طریق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

ارائه ٔ طریق

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ارائه ی توضیح

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جویای علت شدن ، علت جویی کردن ، علت جویی ، علتِ . . . . . . . . را جویا شدن استقصاء

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

. . . . . . . . را جویا شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

جویا شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

جویا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

جویا شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

جویا شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

جویا شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

در اسرع وقت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

( در ) اسرع وقت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

اسرع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

اسرع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

با مسمی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

بامسمی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

بامسمی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

بامسمی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ع ص ) نامیده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . به نامی خوانده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقر ...

پیشنهاد
٢

مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ع ص ) نامیده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . به نامی خوانده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ع ص ) نامیده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . به نامی خوانده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ع ص ) نامیده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . به نامی خوانده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ع ص ) نامیده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . به نامی خوانده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ع ص ) نامیده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . به نامی خوانده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ع ص ) نامیده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . به نامی خوانده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ع ص ) نامیده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . به نامی خوانده شده. ( از منتهی الارب ) ( از اقر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

مسمی کردن ( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] ( مص م . ) معین کردن، گماشتن .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسمی شدن ؛ نامیده شدن. ملقب شدن. نامزد شدن : عدل است اصل خیر که نوشروان اندر جهان به عدل مسمی شد. ناصرخسرو.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسمی شدن ؛ نامیده شدن. ملقب شدن. نامزد شدن : عدل است اصل خیر که نوشروان اندر جهان به عدل مسمی شد. ناصرخسرو.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوچک دلی. [ چ َ / چ ِ دِ ] ( حامص مرکب ) نازک دلی. ( غیاث ) . کوچک دل بودن. حالت کوچک بودن دل : سهل باشد عشق اگر بر خاک بردارد مرا مهر از کوچک دلی بس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارشاد دادن ؛ ارشاد کردن : خدایا چون مرا در عاشقی ارشاد میدادی چه می شد اندکم از بیوفائی یاد میدادی. سلیم.

پیشنهاد
٢

ارشاد دادن ؛ ارشاد کردن : خدایا چون مرا در عاشقی ارشاد میدادی چه می شد اندکم از بیوفائی یاد میدادی. سلیم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

ارشاد دادن ؛ ارشاد کردن : خدایا چون مرا در عاشقی ارشاد میدادی چه می شد اندکم از بیوفائی یاد میدادی. سلیم.

پیشنهاد
٠

ارشاد گرفتن ؛ طلب هدایت و راهنمائی کردن : چو هندو کز برهمن ساحری ارشاد میگیرد ز زلفت خال مشکین دلربائی یاد میگیرد. میرعبدالغالب نجات.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پروانه. [ پ َرْ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) حیوانی گوشت خوار شبیه به یوز که در شمال افریقا زید. و گویند که پیشاپیش شیر رود و آواز کند تا جانوران آواز او شنیده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پروانه. [ پ َرْ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) حیوانی گوشت خوار شبیه به یوز که در شمال افریقا زید. و گویند که پیشاپیش شیر رود و آواز کند تا جانوران آواز او شنیده ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

باز گو کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

عین واقعه