اکابر

/~akAber/

مترادف اکابر: اعاظم، بزرگان، شرفا، مهان، مهتران، سالمندان، معمرین

متضاد اکابر: کهان، کهتران

برابر پارسی: بزرگان، بُزرگان، بزرگسالان، سال مندان

معنی انگلیسی:
adults, greatmen, grest men, nobles

لغت نامه دهخدا

اکابر. [ اَ ب ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِاکبر. بزرگان. مقابل اصاغر. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به اکبر شود. || مردمان دولتمند و توانا. || مردمان بزرگ و شریف و کبیر. ( ناظم الاطباء ). بزرگان. شرفا. ( فرهنگ فارسی معین ) :
نشست در مجلس عالی به حضور اولیای دولت و دعوت و زعیمان و بزرگان... و علما و اکابر و صالحان. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311 ). دیگر اکابر بدان اقتدا کردند. ( کلیله و دمنه ). محمود نه از جنس اکابر هنود است که با او بر رقعه محاربت ملاعبت شاید کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 417 ). امیرخلف از اکابر ملوک جهان بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 206 ).
اکابر همه عالم نهاده گردن طوع
بر آستان جلالش چو بندگان صغار.
سعدی.
ممدوح اکابر آفاق است و مجموع مکارم اخلاق. ( گلستان ).
- اکابرالقوم ؛ بزرگان و شریفان قوم. ( از اقرب الموارد )
- اکابر و اصاغر ؛ مهتران و کهتران. مهان و کهان. بزرگان و کوچکان. ( فرهنگ فارسی معین ).
|| کلانسالان.
- کلاس اکابر ؛ کلاسی که برای تعلیم بزرگسالان تشکیل می دهند. ( فرهنگ فارسی دکترمحمد معین ).
- مدرسه اکابر ؛ مدرسه سالمندان. مدرسه ای که برای تعلیم کلانسالان تشکیل دهند. ( از یادداشت مؤلف ).

اکابر. [ اَ ب ِ ] ( اِخ ) موضعی است. ( یادداشت مؤلف ). دهی است در کمتر از شش فرسخی میانه جنوب و مشرق عسلویه. ( از فارسنامه ناصری ) : در خوارزم و درکات و اکابر از آن [ از توت ] دوشاب خاص اشخاص گیرند. ( فلاحت نامه ).

فرهنگ فارسی

بزرگتران، جمع اکبر
( صفت اسم ) جمع اکبر. ۱ - بزرگتران مهتران بزرگان . ۲ - سالمندان بزرگسالان. ۳ - بزرگان شرفا. یا اکابر و اصاغر. مهتران و کهتران مهان و کهان بزرگان و کوچکان . یا کلاس اکابر . کلاسی که برای تعلیم بزرگسالان تشکیل دهند . یا مدرس. اکابر . مدرسه ای که برای تعلیم بزرگسالان تشکیل دهند .
موضعی است . دهی است در کمتر از شش فرسخی میان. جنوب و مشرق عسلویه .

فرهنگ معین

(اَ بِ ) [ ع . ] (ص . اِ. ) جِ اکبر، بزرگان .

فرهنگ عمید

۱. = اکبر
۲. بزرگسالان.
۳. [منسوخ، مجاز] مکانی که بزرگسالان در آن درس می خواندند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَکَابِرَ: بزرگان
ریشه کلمه:
کبر (۱۶۱ بار)

پیشنهاد کاربران

grown ups
نخستان
آنانی که در طراز نخستند؛ سروران، بزرگان ( داریوش آشوری )
اَعلام
مشاهیر و بزرگان : جمعی دیگر از اعلام براعت و احداث صناعت در عداد کتاب و حساب منتظم بودند. ( ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 257 ) . نیت غزری دیگر محقق کرد که اعلام اسلام بدان مرتفع گردد. ( ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 273 ) .
در زبان عربی لهجه خلیجی به معنای پنهان و مخفی کردن و به ازای ان گفتن غیر حقیقت است، هوای اکابر من ارید اکتب رساله: ( احساس درنمو ) پنهان میکنم زمانی که برایت نامه ای می نویسم .

بپرس