پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)
ایسال ، ابلاغ
ایصال
ابلاغ
درخواستن. [ دَ خوا / خا ت َ] ( مص مرکب ) خواستگاری نمودن و خواهش کردن. ( آنندراج ) . استدعا کردن. عرض نمودن. از روی نیاز و احتیاج سؤال کردن. خواستن. ...
ابلاغ
درخواستن. [ دَ خوا / خا ت َ] ( مص مرکب ) خواستگاری نمودن و خواهش کردن. ( آنندراج ) . استدعا کردن. عرض نمودن. از روی نیاز و احتیاج سؤال کردن. خواستن. ...
درخواستن. [ دَ خوا / خا ت َ] ( مص مرکب ) خواستگاری نمودن و خواهش کردن. ( آنندراج ) . استدعا کردن. عرض نمودن. از روی نیاز و احتیاج سؤال کردن. خواستن. ...
درخواستن. [ دَ خوا / خا ت َ] ( مص مرکب ) خواستگاری نمودن و خواهش کردن. ( آنندراج ) . استدعا کردن. عرض نمودن. از روی نیاز و احتیاج سؤال کردن. خواستن. ...
درخواستن. [ دَ خوا / خا ت َ] ( مص مرکب ) خواستگاری نمودن و خواهش کردن. ( آنندراج ) . استدعا کردن. عرض نمودن. از روی نیاز و احتیاج سؤال کردن. خواستن. ...
المأمور معذور. نظیر: ما علی الرسول الاالبلاغ. ( امثال و حکم ج 1 ص 270 ) .
المأمور معذور. نظیر: ما علی الرسول الاالبلاغ. ( امثال و حکم ج 1 ص 270 ) . المأمور معذور. [ اَ م َءْ رُ م َ ] ( ع جمله ٔ اسمیه ) یعنی مأمور معذور ...
- سوء شهرت ؛ بدنامی.
- سوء شهرت ؛ بدنامی.
سوء خلق
سوء خلق
سوء خلق
سوء خلق
- سوء حظ ؛ بدی بخت. بدبختی.
- سوء حظ ؛ بدی بخت. بدبختی.
- سوء حظ ؛ بدی بخت. بدبختی.
- سوء حظ ؛ بدی بخت. بدبختی.
- سوء حافظه ؛ فراموشکاری. نسیان.
- سوء تصادف ؛ سوء اتفاق. پیش آمد بد.
- سوء حادثه ؛ اتفاق بد.
- سوء حافظه ؛ فراموشکاری. نسیان.
- سوءالعین ؛ بدی چشم. بدبینی : پَرِّ طاووست مبین و پای بین تا که سوءالعین نگشاید کمین. مولوی.
- سوء تدبیر ؛ بداندیشی. تدبیر بد : چون امیر سیف الدوله شکل حال ورکاکت عقل و فترت رای و تناقض اهوای و سوءالتدبیر آن قوم مشاهدت کرد. ( ترجمه ٔ تاریخ یم ...
- سوء اتفاق ؛ پیش آمد بد.
سوء ادب ؛ بی ادبی.
سوء ادب ؛ بی ادبی.
سوء ادب ؛ بی ادبی.
سوء اداره ، سوء مدیریت
سوء اداره ، سوء مدیریت
- سوء اداره ؛ بد اداره کردن.
سوء تربیت= نیکو تربیت نکردن.
دل و جرات دادن ، قوت قلب دادن
دل و جرات دادن ، قوت قلب دادن
دل و جرات دادن ، قوت قلب دادن
قوت قلب دادن
قوت قلب
دل و جرات دادن
دل و جرات دادن
دل و جرات دادن
اجل موعود
مشغله
There is no reason ( cause ) for worry ( concern ) There is nothing to worry about
جای نگرانی نیست
جای نگرانی نیست ( اصطلاح )
جای نگرانی نیست
اطاعت امر کردن