بی قانون

/biqAnun/

لغت نامه دهخدا

بی قانون. ( ص مرکب ) ( از: بی + قانون ) بدون قانون. فاقد قانون. || خارج آهنگ :
خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش
که ساز شرع ازاین افسانه بی قانون نخواهد شد.
حافظ.
رجوع به قانون شود.

فرهنگ فارسی

بدون قانون . فاقد قانون . یا خارج آهنگ

واژه نامه بختیاریکا

هَلّا هَلّا

پیشنهاد کاربران

خارج آهنگ. [ رِ هََ ] ( ص مرکب ) آهنگ ناموافق و ناموزون. ( ناظم الاطباء ) :
بفرمود تا آن دو سرهنگ را
دو کج زخمه ٔ خارج آهنگ را. . .
نظامی.
بمن بر شده لشکری دیده بان
همه خارج آهنگ وناخوش زبان.
نظامی ( شرفنامه ص 470 ) .

بپرس