بلاشک

/belASak/

معنی انگلیسی:
of course

لغت نامه دهخدا

بلاشک. [ ب ِ ش َک ک ] ( ع ق مرکب ) ( از: ب + لا ( نفی ) + شک ) بدون شک. بی تردید. بدون شبهه. ( فرهنگ فارسی معین ). بی گمان. بی شبهه. قطعاً : این تفسیر بلاشک موافق و مناسب این نام نیست. ( تاریخ قم ص 63 ).

فرهنگ فارسی

بدون شک . بی تردید . بدون شبهه . بی گمان . بی شبهه . قطعا : این تفسیر بلاشک موافق و مناسب این نام نیست .
بدون شک بی ترید بدون شبهه

فرهنگ معین

( ~. شَ ) [ ع . ] (ق . ) بدون شک ، بی تردید، بدون شبهه .

پیشنهاد کاربران

بی ریب. [ رَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی ریب ) بی شک. بی شبهه. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ریب شود.
اگر چه امروز واژه ی گمان بیشتر برای ظن و وهم بکارمی رود لیک در دانشنامه ی علایی بارها و بارها ( بی گمان ) به جای ( بلاشک ) بکاررفته است.
پارسی را پاس بداریم.
بی هیچ تردیدی
محققا
هر آیینه

بپرس