پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٧)
قدم باز پس گرفتن عقب نشینی کردن عقب رفتن
قدم باز پس گرفتن عقب نشینی کردن عقب رفتن
قدم باز پس گرفتن عقب نشینی کردن عقب رفتن
قدم باز پس گرفتن عقب نشینی کردن عقب رفتن
پس گذاشتن. [ پ َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) بعقب گذاردن : همه مسابقه کنندگان را پس گذاشت.
ناظر مباشر. کارگزار. ( ناظم الاطباء ) . آنکه انجام کاری را بر عهده گیرد. وکیل : باده چندانی که در میخانه می گوید سخن ناز دستور است و ناظر چشم و ابرو ...
ناظر مباشر. کارگزار. ( ناظم الاطباء ) . آنکه انجام کاری را بر عهده گیرد. وکیل : باده چندانی که در میخانه می گوید سخن ناز دستور است و ناظر چشم و ابرو ...
ناظر مباشر. کارگزار. ( ناظم الاطباء ) . آنکه انجام کاری را بر عهده گیرد. وکیل : باده چندانی که در میخانه می گوید سخن ناز دستور است و ناظر چشم و ابرو ...
ناظر مباشر. کارگزار. ( ناظم الاطباء ) . آنکه انجام کاری را بر عهده گیرد. وکیل : باده چندانی که در میخانه می گوید سخن ناز دستور است و ناظر چشم و ابرو ...
ناظر مباشر. کارگزار. ( ناظم الاطباء ) . آنکه انجام کاری را بر عهده گیرد. وکیل : باده چندانی که در میخانه می گوید سخن ناز دستور است و ناظر چشم و ابرو ...
( و ) حال آنکه
نمایانیدن/نمایاندن
نمایانیدن/نمایاندن
- حامل مکتوب ؛ پیک. قاصد.
- حامل مکتوب ؛ پیک. قاصد.
- حامل مکتوب ؛ پیک. قاصد.
سپرداری. [ س ِ پ َ ] ( حامص مرکب ) حمایت. پشتی و پناه. ( ناظم الاطباء ) .
سپرداری کردن. [ س ِپ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) حمایت کردن. ( ناظم الاطباء ) .
امتنان ، امتنان داشتن ، منت داشتن
امتنان ، - امتنان داشتن ؛ منت داشتن. ( ناظم الاطباء ) .
امتنان ، - امتنان داشتن ؛ منت داشتن. ( ناظم الاطباء ) .
امتنان ، - امتنان داشتن ؛ منت داشتن. ( ناظم الاطباء ) .
امتنان ، - امتنان داشتن ؛ منت داشتن. ( ناظم الاطباء ) .
امتنان ، - امتنان داشتن ؛ منت داشتن. ( ناظم الاطباء ) .
خوش قد و بالا. [ خوَش ْ / خُش ْ ق َدْ دُ / ق َ دُ ] ( ص مرکب ) رشیق. بلندبالا. خوش قامت. خوش قد و قامت.
تاجور ، تاجدار : کنایه از پادشاه است
تاجور ، تاجدار : کنایه از پادشاه است
تاجور ، تاجدار : کنایه از پادشاه است.
تاجداری. ( حامص مرکب ) تاجوری. پادشاهی. عمل تاجدار : همچنین در تاجداری و جهانداری بپای همچنین در ملک بخشی و جهانگیری بمان. فرخی. تا چو هدهد تاجداری ...
نظیرِ . . . . . . . .
مختصری
اندکی ، قدری ، لختی
مختصری
مختصری
مختصری
مختصری
مختصری
مختصری
مختصری
مختصری
مختصر مدتی بعد ( از ) . . . . . . . . . . .
مختصری بعد ( از ) . . . . . . . . . ، مختصر مدتی بعد ( از ) . . . . . . . . . . .
مختصری بعد ( از ) . . . . . . . . . . . .
ولی نعمت. [ وَ لی ی ِ ن ِ م َ / وَ ن ِ م َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) آنکه بر کسی حق نعمت دارد. نگهبان نعمت : فروغ دل و دیده ٔ مقبلان ولی نعمت جان صا ...
نجات دادن نعمت از حرامی/ذبح حیوان رو به مرگ ( گویش تهرانی )
خفت و خیز جماع. همخوابگی با کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) . آرامش با زنان. آمیختن. نزدیکی. مواقعه. مباضعة. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چون فرزندشا ...
خفت و خیز جماع. همخوابگی با کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) . آرامش با زنان. آمیختن. نزدیکی. مواقعه. مباضعة. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چون فرزندشا ...
خفت و خیز جماع. همخوابگی با کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) . آرامش با زنان. آمیختن. نزدیکی. مواقعه. مباضعة. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چون فرزندشا ...
خفت و خیز جماع. همخوابگی با کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) . آرامش با زنان. آمیختن. نزدیکی. مواقعه. مباضعة. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چون فرزندشا ...
خفت و خیز جماع. همخوابگی با کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) . آرامش با زنان. آمیختن. نزدیکی. مواقعه. مباضعة. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چون فرزندشا ...