پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)
قدم باز پس گرفتن عقب نشینی کردن عقب رفتن
پس گذاشتن. [ پ َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) بعقب گذاردن : همه مسابقه کنندگان را پس گذاشت.
ناظر مباشر. کارگزار. ( ناظم الاطباء ) . آنکه انجام کاری را بر عهده گیرد. وکیل : باده چندانی که در میخانه می گوید سخن ناز دستور است و ناظر چشم و ابرو ...
ناظر مباشر. کارگزار. ( ناظم الاطباء ) . آنکه انجام کاری را بر عهده گیرد. وکیل : باده چندانی که در میخانه می گوید سخن ناز دستور است و ناظر چشم و ابرو ...
ناظر مباشر. کارگزار. ( ناظم الاطباء ) . آنکه انجام کاری را بر عهده گیرد. وکیل : باده چندانی که در میخانه می گوید سخن ناز دستور است و ناظر چشم و ابرو ...
ناظر مباشر. کارگزار. ( ناظم الاطباء ) . آنکه انجام کاری را بر عهده گیرد. وکیل : باده چندانی که در میخانه می گوید سخن ناز دستور است و ناظر چشم و ابرو ...
ناظر مباشر. کارگزار. ( ناظم الاطباء ) . آنکه انجام کاری را بر عهده گیرد. وکیل : باده چندانی که در میخانه می گوید سخن ناز دستور است و ناظر چشم و ابرو ...
( و ) حال آنکه
نمایانیدن/نمایاندن
نمایانیدن/نمایاندن
- حامل مکتوب ؛ پیک. قاصد.
- حامل مکتوب ؛ پیک. قاصد.
- حامل مکتوب ؛ پیک. قاصد.
سپرداری کردن. [ س ِپ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) حمایت کردن. ( ناظم الاطباء ) .
سپرداری. [ س ِ پ َ ] ( حامص مرکب ) حمایت. پشتی و پناه. ( ناظم الاطباء ) .
امتنان ، امتنان داشتن ، منت داشتن
امتنان ، - امتنان داشتن ؛ منت داشتن. ( ناظم الاطباء ) .
امتنان ، - امتنان داشتن ؛ منت داشتن. ( ناظم الاطباء ) .
امتنان ، - امتنان داشتن ؛ منت داشتن. ( ناظم الاطباء ) .
امتنان ، - امتنان داشتن ؛ منت داشتن. ( ناظم الاطباء ) .
امتنان ، - امتنان داشتن ؛ منت داشتن. ( ناظم الاطباء ) .
خوش قد و بالا. [ خوَش ْ / خُش ْ ق َدْ دُ / ق َ دُ ] ( ص مرکب ) رشیق. بلندبالا. خوش قامت. خوش قد و قامت.
تاجور ، تاجدار : کنایه از پادشاه است
تاجور ، تاجدار : کنایه از پادشاه است
تاجور ، تاجدار : کنایه از پادشاه است.
تاجداری. ( حامص مرکب ) تاجوری. پادشاهی. عمل تاجدار : همچنین در تاجداری و جهانداری بپای همچنین در ملک بخشی و جهانگیری بمان. فرخی. تا چو هدهد تاجداری ...
نظیرِ . . . . . . . .
مختصری
مختصری
اندکی ، قدری ، لختی
مختصری
مختصری
مختصری
مختصری
مختصری
مختصری
مختصری
مختصر مدتی بعد ( از ) . . . . . . . . . . .
مختصری بعد ( از ) . . . . . . . . . ، مختصر مدتی بعد ( از ) . . . . . . . . . . .
مختصری بعد ( از ) . . . . . . . . . . . .
ولی نعمت. [ وَ لی ی ِ ن ِ م َ / وَ ن ِ م َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) آنکه بر کسی حق نعمت دارد. نگهبان نعمت : فروغ دل و دیده ٔ مقبلان ولی نعمت جان صا ...
نجات دادن نعمت از حرامی/ذبح حیوان رو به مرگ ( گویش تهرانی )
خفت و خیز جماع. همخوابگی با کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) . آرامش با زنان. آمیختن. نزدیکی. مواقعه. مباضعة. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چون فرزندشا ...
خفت و خیز جماع. همخوابگی با کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) . آرامش با زنان. آمیختن. نزدیکی. مواقعه. مباضعة. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چون فرزندشا ...
خفت و خیز جماع. همخوابگی با کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) . آرامش با زنان. آمیختن. نزدیکی. مواقعه. مباضعة. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چون فرزندشا ...
خفت و خیز جماع. همخوابگی با کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) . آرامش با زنان. آمیختن. نزدیکی. مواقعه. مباضعة. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چون فرزندشا ...
خفت و خیز جماع. همخوابگی با کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) . آرامش با زنان. آمیختن. نزدیکی. مواقعه. مباضعة. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چون فرزندشا ...
خفت و خیز جماع. همخوابگی با کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) . آرامش با زنان. آمیختن. نزدیکی. مواقعه. مباضعة. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چون فرزندشا ...
خفت و خیز جماع. همخوابگی با کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) . آرامش با زنان. آمیختن. نزدیکی. مواقعه. مباضعة. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چون فرزندشا ...
خفت و خیز جماع. همخوابگی با کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) . آرامش با زنان. آمیختن. نزدیکی. مواقعه. مباضعة. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چون فرزندشا ...