وحشت کردن


مترادف وحشت کردن: بیمناک شدن، ترسیدن، هراسناک شدن، هراسیدن

برابر پارسی: ترسیدن، هراسیدن

معنی انگلیسی:
to be frightened (usually by loneliness)

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ترسیدن از تنهایی یا از وقوع امری ناگهانی .

پیشنهاد کاربران

زهره باختن
زَهله رفتن
لهجه و گویش تهرانی
خیلی ترسیدن
ترس خوردن. [ ت َ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) بیم داشتن. هراسان شدن. ترسان بودن :
سپهدار بد آنقدر ترس خورد
که پیش از عنان تافتن جان سپرد.
ملاطغرا ( از آنندراج ) .
dread
I'm dreading having to meet his parents
نهیپیدن

بپرس