پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٢٨)
تورسنگ
تورسنگ
ذرت پفکی - ذرت بوداده - شکوفه ذرت - گل ذرت - گل بلال - نُقل پیرزن - پنبه ذرت - ذرت پنبه
ذرت پفکی - ذرت بوداده - شکوفه ذرت - گل ذرت - گل بلال - نُقل پیرزن - پنبه ذرت - ذرت پنبه
مام و باب ؛ مادر و پدر. ام و اب. والدین. ابوین : سدیگر بپرسیدش افراسیاب از ایران و از شهر و از مام و باب. فردوسی. بدان دخت لرزان بدی مام و باب اگر ...
مام و باب ؛ مادر و پدر. ام و اب. والدین. ابوین : سدیگر بپرسیدش افراسیاب از ایران و از شهر و از مام و باب. فردوسی. بدان دخت لرزان بدی مام و باب اگر ...
نغزپیشه. [ ن َ ش َ / ش ِ ] ( ص مرکب ) شیرین کار. که کارش بدیع و هنرمندانه و جالب توجه باشد : خرما گری ز خاک که آمخته ست این نغزپیشه دانه خرما را. نا ...
نغزپیکر. [ ن َ پ َ / پ ِ ک َ ] ( ص مرکب ) خوش اندام. که پیکری زیبا و لطیف و خوش دارد. || خوش عبارت. شیوا : یکی نامه نغزپیکر نوشت به نغزی بکردار باغ ب ...
( نغز آمدن ) نغز آمدن. [ ن َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) شایسته افتادن. مناسب و مطلوب و بجا واقع شدن : نغز می آید بر او کن یا مکن امر و نهی ماجراها در سخن. ...
( نغز آمدن ) نغز آمدن. [ ن َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) شایسته افتادن. مناسب و مطلوب و بجا واقع شدن : نغز می آید بر او کن یا مکن امر و نهی ماجراها در سخن. ...
بنه بردن از جایی ؛ کوچ کردن از آنجا : تو اصل فتوحی و من از این شهر خواهم بنه بردن ز بی فتوحی. سوزنی.
بنه بردن از جایی ؛ کوچ کردن از آنجا : تو اصل فتوحی و من از این شهر خواهم بنه بردن ز بی فتوحی. سوزنی.
در دنبال همه ؛ آخر همه. آخر از همه. ( یادداشت مؤلف ) . پس از همه. بعد از همه.
در دنبال همه ؛ آخر همه. آخر از همه. ( یادداشت مؤلف ) . پس از همه. بعد از همه.
در دنبال همه ؛ آخر همه. آخر از همه. ( یادداشت مؤلف ) . پس از همه. بعد از همه.
مشک دنبال ؛ دم سیاه. که دمی سیاه دارد : به بر زرد یکسر به تن لعل پوش همه مشک دنبال و کافورگوش. اسدی.
دنبال بریده ؛ ابتر. دم بریده. ( یادداشت مؤلف ) .
دنبال بریده ؛ ابتر. دم بریده. ( یادداشت مؤلف ) .
اندک دنبال ؛ دم کوتاه. که دم خرد و کوتاه دارد: آمد برون ز بیشه یکی زرد سرخ چشم لاغرمیان و اندک دنبال و پهن سر. مسعودسعد.
go to town
not in this lifetime ‘Would you go out with him after he dropped you?’ ‘Not in this lifetime. ’
بی جنبه
( a ) good sport
Consider it done
Don't make a big deal ( out ) of ( something ) Don't make a federal case ( out ) of ( something )
make a big deal ( out ) of ( something ) make a federal case ( out ) of ( something )
شکسته شدن ناموس ؛ آشکار شدن راز. برملا شدن سر : اگر من [ که شه ملکم ] این معنی [ توقیر و احترام نسبت به تو ] پیش لشکر با تو کردمی ناموس تو شکسته شدی ...
شکسته شدن ناموس ؛ آشکار شدن راز. برملا شدن سر : اگر من [ که شه ملکم ] این معنی [ توقیر و احترام نسبت به تو ] پیش لشکر با تو کردمی ناموس تو شکسته شدی ...
شکسته شدن ناموس ؛ آشکار شدن راز. برملا شدن سر : اگر من [ که شه ملکم ] این معنی [ توقیر و احترام نسبت به تو ] پیش لشکر با تو کردمی ناموس تو شکسته شدی ...
شکسته شدن ناموس ؛ آشکار شدن راز. برملا شدن سر : اگر من [ که شه ملکم ] این معنی [ توقیر و احترام نسبت به تو ] پیش لشکر با تو کردمی ناموس تو شکسته شدی ...
ناموس اکبر. [ س ِ اَ ب َ ] ( اِخ ) جبرئیل. ( اقرب الموارد ) ( ازناظم الاطباء ) ( السامی ) . کنایه از جبرئیل است. ( برهان قاطع ) . لقب جبرئیل علیه الس ...
لو دادن ناموس خود را ؛تن دادن که با وی تبهکاری کنند. به بی عصمتی تن دادن. راضی شدن که با وی فساد کنند. عفاف خود را از دست دادن.
لو دادن ناموس خود را ؛تن دادن که با وی تبهکاری کنند. به بی عصمتی تن دادن. راضی شدن که با وی فساد کنند. عفاف خود را از دست دادن.
sell someone out
sell someone out
sell someone out
tummy
go back on go back on ( one's ) pledge/ word / promise
go back on go back on ( one's ) pledge/ word / promise
go back on go back on ( one's ) pledge/ word / promise
go back on go back on ( one's ) pledge/ word / promise
lose your marbles
عذر لنگ ؛ عذری نامقبول. عذری ناموجه. عذر دروغین. نارسا. عذر غیرجمیل. عذری نه بوجه : در این مجال سخن نیست چرخ را هرچند که عذر لنگ برون می برد به رهوار ...
do not crack a joke!
Crack a joke
Crack a joke
funny money
funny money