پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٢٥٤)

بازدید
٤,٦٩٨
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Consider it done

پیشنهاد
٠

make a big deal ( out ) of ( something ) make a federal case ( out ) of ( something )

پیشنهاد
٠

Don't make a big deal ( out ) of ( something ) Don't make a federal case ( out ) of ( something )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکسته شدن ناموس ؛ آشکار شدن راز. برملا شدن سر : اگر من [ که شه ملکم ] این معنی [ توقیر و احترام نسبت به تو ] پیش لشکر با تو کردمی ناموس تو شکسته شدی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکسته شدن ناموس ؛ آشکار شدن راز. برملا شدن سر : اگر من [ که شه ملکم ] این معنی [ توقیر و احترام نسبت به تو ] پیش لشکر با تو کردمی ناموس تو شکسته شدی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکسته شدن ناموس ؛ آشکار شدن راز. برملا شدن سر : اگر من [ که شه ملکم ] این معنی [ توقیر و احترام نسبت به تو ] پیش لشکر با تو کردمی ناموس تو شکسته شدی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکسته شدن ناموس ؛ آشکار شدن راز. برملا شدن سر : اگر من [ که شه ملکم ] این معنی [ توقیر و احترام نسبت به تو ] پیش لشکر با تو کردمی ناموس تو شکسته شدی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناموس اکبر. [ س ِ اَ ب َ ] ( اِخ ) جبرئیل. ( اقرب الموارد ) ( ازناظم الاطباء ) ( السامی ) . کنایه از جبرئیل است. ( برهان قاطع ) . لقب جبرئیل علیه الس ...

پیشنهاد
٠

لو دادن ناموس خود را ؛تن دادن که با وی تبهکاری کنند. به بی عصمتی تن دادن. راضی شدن که با وی فساد کنند. عفاف خود را از دست دادن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لو دادن ناموس خود را ؛تن دادن که با وی تبهکاری کنند. به بی عصمتی تن دادن. راضی شدن که با وی فساد کنند. عفاف خود را از دست دادن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

sell someone out

پیشنهاد
٠

sell someone out

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

sell someone out

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

tummy

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

go back on go back on ( one's ) pledge/ word / promise

پیشنهاد
٠

go back on go back on ( one's ) pledge/ word / promise

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

go back on go back on ( one's ) pledge/ word / promise

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

go back on go back on ( one's ) pledge/ word / promise

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

lose your marbles

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عذر لنگ ؛ عذری نامقبول. عذری ناموجه. عذر دروغین. نارسا. عذر غیرجمیل. عذری نه بوجه : در این مجال سخن نیست چرخ را هرچند که عذر لنگ برون می برد به رهوار ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

do not crack a joke!

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Crack a joke

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Crack a joke

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

funny money

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

funny money

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

peace out

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مؤسی. [ م ُ ءَس ْ سی ] ( ع ص ) نعت فاعلی از تأسیة. تعزیت دهنده. تسلی دهنده.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شبان وادی اَیْمَن ؛ کنایه از حضرت موسی ( ع ) هست که ده سال شبانی حضرت شعیب کرد و شعیب دختر خود را نامزد وی کرد. ( از غیاث اللغات ) ( از برهان ) : شبا ...

پیشنهاد
٠

شبان وادی اَیْمَن ؛ کنایه از حضرت موسی ( ع ) هست که ده سال شبانی حضرت شعیب کرد و شعیب دختر خود را نامزد وی کرد. ( از غیاث اللغات ) ( از برهان ) : شبا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

شبان وادی اَیْمَن ؛ کنایه از حضرت موسی ( ع ) هست که ده سال شبانی حضرت شعیب کرد و شعیب دختر خود را نامزد وی کرد. ( از غیاث اللغات ) ( از برهان ) : شبا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شبان وادی اَیْمَن ؛ کنایه از حضرت موسی ( ع ) هست که ده سال شبانی حضرت شعیب کرد و شعیب دختر خود را نامزد وی کرد. ( از غیاث اللغات ) ( از برهان ) : شبا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گالش. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) در لهجه مازندرانی و گیلکی شبان گاو را گویند چنانکه کرد در همانجا شبان گوسفند است. گاودار. گله دار.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گالش. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) در لهجه مازندرانی و گیلکی شبان گاو را گویند چنانکه کرد در همانجا شبان گوسفند است. گاودار. گله دار.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گالش. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) در لهجه مازندرانی و گیلکی شبان گاو را گویند چنانکه کرد در همانجا شبان گوسفند است. گاودار. گله دار.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گالش. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) در لهجه مازندرانی و گیلکی شبان گاو را گویند چنانکه کرد در همانجا شبان گوسفند است. گاودار. گله دار.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گالش. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) در لهجه مازندرانی و گیلکی شبان گاو را گویند چنانکه کرد در همانجا شبان گوسفند است. گاودار. گله دار.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گالش. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) در لهجه مازندرانی و گیلکی شبان گاو را گویند چنانکه کرد در همانجا شبان گوسفند است. گاودار. گله دار.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خاربن. [ ب ُ ] ( اِ مرکب ) بته خار. ج ، خاربنان : ور خاربنی بیند در دشت بترسد گوید مگر آن خار ز خیل تو سواریست. فرخی. کبکان بی آزار که در کوه بلندن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقش بی غبار ؛ کنایه از دعای مظلومان است ظالم را. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . دعائی که مظلوم درباره ظالم کند. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقش بی غبار ؛ کنایه از دعای مظلومان است ظالم را. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . دعائی که مظلوم درباره ظالم کند. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو صد ساله ؛ دویست ساله : باران دوصد ساله فروننشاند این گرد بلا را که برانگیخته ای. عمادی ( از سندبادنامه ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو صد. [ دُ ص َ ] ( عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) دویست. دو دفعه صد. ( ناظم الاطباء ) : چرا عمر کرکس دو صد سال ویحک نماندز سالی فزونتر پرستو. رودکی. ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو صد. [ دُ ص َ ] ( عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) دویست. دو دفعه صد. ( ناظم الاطباء ) : چرا عمر کرکس دو صد سال ویحک نماندز سالی فزونتر پرستو. رودکی. ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A nickname for the US city of Pittsburgh, Pennsylvania, literally due to the high number of bridges it contains.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بُن گَرد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشتیار. [ ک ُت ْ ] ( ص مرکب ) ملتمس. خواهشگر. - کشتیار کسی شدن ؛ سخت بدو التماس کردن. سخت اصرار و الحاح کردن. نهایت درجه ابرام و اصرار با مهربانی ک ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشتیار. [ ک ُت ْ ] ( ص مرکب ) ملتمس. خواهشگر. - کشتیار کسی شدن ؛ سخت بدو التماس کردن. سخت اصرار و الحاح کردن. نهایت درجه ابرام و اصرار با مهربانی ک ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشتیار. [ ک ُت ْ ] ( ص مرکب ) ملتمس. خواهشگر. - کشتیار کسی شدن ؛ سخت بدو التماس کردن. سخت اصرار و الحاح کردن. نهایت درجه ابرام و اصرار با مهربانی ک ...