پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)

بازدید
١٥,٢٦٠
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

در اصل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

فراگیر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به اشغال درآوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خوش نمود. [ خوَش ْ / خُش ْ ن ُ/ ن ِ / ن َ ] ( ص مرکب ) خوش جلوه . خوش ظاهر. خوب منظر.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوش نمود. [ خوَش ْ / خُش ْ ن ُ/ ن ِ / ن َ ] ( ص مرکب ) خوش جلوه . خوش ظاهر. خوب منظر.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوش نمود. [ خوَش ْ / خُش ْ ن ُ/ ن ِ / ن َ ] ( ص مرکب ) خوش جلوه . خوش ظاهر. خوب منظر.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

قلب واقعیت ، تلاش برای خوب و زیبا جلوه دادن زشتی های موجود در اعمال خود و یا دیگران

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

قلب واقعیت ، تلاش برای خوب و زیبا جلوه دادن زشتی های موجود در اعمال خود و یا دیگران

پیشنهاد
١

قلب واقعیت ، تلاش برای خوب و زیبا جلوه دادن زشتی های موجود در اعمال خود و یا دیگران

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جلوه دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تقصیرکار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملزم شدن/گشتن/گردیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ملزم شدن/گشتن/گردیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

شرکت/حضور داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرکت داشتن در

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرکت داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زورمندانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وصول دستور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرط اساسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

الحاق افتادن به. . . ؛ پیوستن. منضم شدن. ملحق شدن : و آنچه از جهة پارسیان بدان الحاق افتاده است شش باب است. ( کلیله و دمنه ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

استفسار کردن ؛ پرسیدن. مسئلت کردن. استخبار.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رهسپار دیار عدم یا نیستی یا آن جهان شدن ؛ مردن. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رهسپار دیار عدم یا نیستی یا آن جهان شدن ؛ مردن. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رهسپار دیار عدم یا نیستی یا آن جهان شدن ؛ مردن. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رهسپار دیار عدم یا نیستی یا آن جهان شدن ؛ مردن. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جامه ٔ سرخ پوشیدن . [ م َ / م ِ ی ِ س ُ دَ ] ( مص مرکب ) در غضب آمدن . در عهد قدیم ملوک هنگام قهر و غضب جامه ٔ سرخ می پوشیدند. ( بهار عجم ) : پرید رن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( آب شنگرفی ) ( بِ شَ گَ ) ( اِمر. ) کنایه از: شراب سرخ ، اشک خونین .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

( آب شنگرفی ) ( بِ شَ گَ ) ( اِمر. ) کنایه از: شراب سرخ ، اشک خونین .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

( آب شنگرفی ) ( بِ شَ گَ ) ( اِمر. ) کنایه از: شراب سرخ ، اشک خونین .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( آب شنگرفی ) ( بِ شَ گَ ) ( اِمر. ) کنایه از: شراب سرخ ، اشک خونین .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

طفل خونین ؛ کنایه از خورشید است : برشکافد صبا مشیمه شب طفل خونین بخاور اندازد. خاقانی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دست بر ترکش زدن ؛ مهیای جنگ شدن.

پیشنهاد
٠

دست بر ترکش زدن ؛ مهیای جنگ شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مغتنم شمردن

پیشنهاد
٣

( همین که همینکه ) بمحض اینکه : همینکه مرا دید فرارکرد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

( همین که همینکه ) بمحض اینکه : همینکه مرا دید فرارکرد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( همین که همینکه ) بمحض اینکه : همینکه مرا دید فرارکرد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

( همین که همینکه ) بمحض اینکه : همینکه مرا دید فرارکرد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

( همین که همینکه ) بمحض اینکه : همینکه مرا دید فرارکرد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

( همین که همینکه ) بمحض اینکه : همینکه مرا دید فرارکرد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

منهزم شدن ؛ شکست خوردن و فرار کردن و مغلوب شدن. ( ناظم الاطباء ) . شکست خوردن. ( زمخشری ) : هر شاه کو ز لشکر تو منهزم شود بسته ره هزیمتش از کوهسار با ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

منهزم. [م ُ هََ زِ ] ( ع ص ) از میان جنگ گریزنده و لشکر شکست خورده. ( غیاث ) ( آنندراج ) . شکست خورده و شکسته شده و لشکر شکست خورده و مغلوب شده و فرا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

منهزم. [م ُ هََ زِ ] ( ع ص ) از میان جنگ گریزنده و لشکر شکست خورده. ( غیاث ) ( آنندراج ) . شکست خورده و شکسته شده و لشکر شکست خورده و مغلوب شده و فرا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

منهزم کردن ؛ شکست دادن و غالب آمدن بر دشمن. ( ناظم الاطباء ) . منهزم ساختن ؛ منهزم کردن. ( ناظم الاطباء ) . شکست دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

منهزم کردن ؛ شکست دادن و غالب آمدن بر دشمن. ( ناظم الاطباء ) . منهزم ساختن ؛ منهزم کردن. ( ناظم الاطباء ) . شکست دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

منهزم کردن ؛ شکست دادن و غالب آمدن بر دشمن. ( ناظم الاطباء ) . منهزم ساختن ؛ منهزم کردن. ( ناظم الاطباء ) . شکست دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مبرم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اقران

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

اقران

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اقران