پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٢)
وارد عمل شدن
وارد عمل شدن
وارد عمل شدن
مأموریت داشتن. [ م َءْ ری ی َ ت َ ] ( مص مرکب ) مأمور بودن. موظف بودن. انجام دادن دستوری را برعهده داشتن.
مأموریت داشتن. [ م َءْ ری ی َ ت َ ] ( مص مرکب ) مأمور بودن. موظف بودن. انجام دادن دستوری را برعهده داشتن.
گسیل داشتن
متاع کَس میاب ؛ متاع نایاب. ( آنندراج ) : در چارسوی دهرنشان وفا مجو کاینجا متاع کس مخر و کس میاب نیست. عارف ( از آنندراج ) .
متاع غرقی ؛ آلت تناسل. ( آنندراج ) : هر چه بودش ز نقد و جنس کساد قیمت این متاع غرقی باد. شفیع اثر ( از آنندراج ) .
متاع غرقی ؛ آلت تناسل. ( آنندراج ) : هر چه بودش ز نقد و جنس کساد قیمت این متاع غرقی باد. شفیع اثر ( از آنندراج ) .
مال التجاره
پیشینگی
پسینیان. [ پ َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) ( مقابل پیشینیان ) آخریان. متأخران. آیندگان : نیکبختان بحکایت و امثال پیشینیان پند گیرنداز آن پیشتر که پسینیان ...
پسینیان. [ پ َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) ( مقابل پیشینیان ) آخریان. متأخران. آیندگان : نیکبختان بحکایت و امثال پیشینیان پند گیرنداز آن پیشتر که پسینیان ...
پسینیان. [ پ َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) ( مقابل پیشینیان ) آخریان. متأخران. آیندگان : نیکبختان بحکایت و امثال پیشینیان پند گیرنداز آن پیشتر که پسینیان ...
به مقابله برخاستن با . . . . . . .
به مقابله برخاستن با . . . . . . .
امتداد داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] ( مص مرکب ) کشیده شدن . ممتد شدن . استمرار داشتن . ممتد بودن .
امتداد داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] ( مص مرکب ) کشیده شدن . ممتد شدن . استمرار داشتن . ممتد بودن .
امتداد دادن . [ اِ ت ِ دَ ] ( مص مرکب ) کشیدن . کشانیدن . ممتد کردن . استمرار دادن . اطاله .
امتداد دادن . [ اِ ت ِ دَ ] ( مص مرکب ) کشیدن . کشانیدن . ممتد کردن . استمرار دادن . اطاله .
امتداد دادن . [ اِ ت ِ دَ ] ( مص مرکب ) کشیدن . کشانیدن . ممتد کردن . استمرار دادن . اطاله .
امتداد دادن . [ اِ ت ِ دَ ] ( مص مرکب ) کشیدن . کشانیدن . ممتد کردن . استمرار دادن . اطاله .
مخوفات. [ م َ ] ( ع اِ ) بیم ها. خطرها. ( از ناظم الاطباء ) .
مخوفات. [ م َ ] ( ع اِ ) بیم ها. خطرها. ( از ناظم الاطباء ) .
مخوفات. [ م َ ] ( ع اِ ) بیم ها. خطرها. ( از ناظم الاطباء ) .
مخوفات. [ م َ ] ( ع اِ ) بیم ها. خطرها. ( از ناظم الاطباء ) .
به مرور ؛ کم کم. اندک اندک. تدریجاً. آهسته آهسته. متدرجاً: به مرور دهور، به مرور زمان.
به مرور ؛ کم کم. اندک اندک. تدریجاً. آهسته آهسته. متدرجاً: به مرور دهور، به مرور زمان.
به مرور ؛ کم کم. اندک اندک. تدریجاً. آهسته آهسته. متدرجاً: به مرور دهور، به مرور زمان.
به مرور ؛ کم کم. اندک اندک. تدریجاً. آهسته آهسته. متدرجاً: به مرور دهور، به مرور زمان.
به مرور ؛ کم کم. اندک اندک. تدریجاً. آهسته آهسته. متدرجاً: به مرور دهور، به مرور زمان.
به مرور ؛ کم کم. اندک اندک. تدریجاً. آهسته آهسته. متدرجاً: به مرور دهور، به مرور زمان.
به مرور ؛ کم کم. اندک اندک. تدریجاً. آهسته آهسته. متدرجاً: به مرور دهور، به مرور زمان.
به مرور ؛ کم کم. اندک اندک. تدریجاً. آهسته آهسته. متدرجاً: به مرور دهور، به مرور زمان.
به انضمام ؛ بعلاوه و به افزایش و به اضافه. ( ناظم الاطباء ) .
به انضمام ؛ بعلاوه و به افزایش و به اضافه. ( ناظم الاطباء ) .
به انضمام ؛ بعلاوه و به افزایش و به اضافه. ( ناظم الاطباء ) .
به انضمام ؛ بعلاوه و به افزایش و به اضافه. ( ناظم الاطباء ) .
به انضمام ؛ بعلاوه و به افزایش و به اضافه. ( ناظم الاطباء ) .
به انضمام ؛ بعلاوه و به افزایش و به اضافه. ( ناظم الاطباء ) .
به انضمام ؛ بعلاوه و به افزایش و به اضافه. ( ناظم الاطباء ) .
به انضمام ؛ بعلاوه و به افزایش و به اضافه. ( ناظم الاطباء ) .
مصون ماندن
مصون ماندن
سلطان قلمرو خود را در تهدید می دید
انجر و منجر. [ اَ ج َ رُ م َ ج َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع در تداول عامه ، کشاکش . کش مکش . ( یادداشت مؤلف ) .
انجر و منجر. [ اَ ج َ رُ م َ ج َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع در تداول عامه ، کشاکش . کش مکش . ( یادداشت مؤلف ) .
انجر و منجر. [ اَ ج َ رُ م َ ج َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع در تداول عامه ، کشاکش . کش مکش . ( یادداشت مؤلف ) .
پیش آمدن
تهدید شنیدن. [ ت َ ش َ / ش ِ دَ ] ( مص مرکب ) سخن ترسناک و تهدیدآمیز شنیدن : به یک کرشمه کز او دل نوید کام شنید هزار مرتبه تهدید انتقام شنید. شانی ( ...