طول کشیدن


مترادف طول کشیدن: طولانی شدن، به طول انجامیدن، ادامه یافتن، تداوم یافتن

برابر پارسی: به درازا کشیدن، دیرشدن

معنی انگلیسی:
continue, to last

لغت نامه دهخدا

طول کشیدن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) ادامه یافتن. بدرازا کشیدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ادامه یافتن بدرازا کشیدن .

مترادف ها

last (فعل)
دوام داشتن، طول کشیدن، دوام کردن، به درازا کشیدن، پایستن

فارسی به عربی

آخر مرة

پیشنهاد کاربران

Drag on
زمان بُردن
به درازا کشیدن
پای داشتن، بدرازا کشیدن
نمونه:
این سوخت آینده ی جهان است و تا زمانی دراز پای خواهد داشت
برگرفته از پیش نویس یادداشتی در دست کار
به طول انجامیدن
دوام کردن

بپرس