پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)

بازدید
١٥,٢٦٠
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

محال شدن ؛ ناممکن و غیر ممکن و غیر عملی شدن : طرفه مداراگر ز دل نعره بیخودی زنم کآتش دل چو شعله زد صبر در او محال شد. سعدی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

محال شدن ؛ ناممکن و غیر ممکن و غیر عملی شدن : طرفه مداراگر ز دل نعره بیخودی زنم کآتش دل چو شعله زد صبر در او محال شد. سعدی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

محال شدن ؛ ناممکن و غیر ممکن و غیر عملی شدن : طرفه مداراگر ز دل نعره بیخودی زنم کآتش دل چو شعله زد صبر در او محال شد. سعدی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تهی دامن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تهی دامنی. [ ت َ / ت ِ /ت ُ م َ ] ( حامص مرکب ) محرومیت. بی نصیبی : توئی آنکه تا من منم با منی وزین در مبادم تهی دامنی. نظامی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تهی دامن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تهی دامن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

آب مردی . [ ب ِ م َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نطفه . منی .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

آب مردی . [ ب ِ م َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نطفه . منی .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

( به زانو درآمدن ) معنی اصطلاح - > به زانو درآمدن شکست خوردن مثال: قهرمان جهان در برابر این ورزشکار نورسیده به زانو درآمد. توضیح: تصویر کسی که به اج ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

( به زانو درآمدن ) معنی اصطلاح - > به زانو درآمدن شکست خوردن مثال: قهرمان جهان در برابر این ورزشکار نورسیده به زانو درآمد. توضیح: تصویر کسی که به اج ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

( به زانو درآوردن کسی ) معنی اصطلاح - > به زانو درآوردنِ کسی کسی را شکست دادن مثال: آن قدر به تحریم ها ادامه دادند تا آن کشور را به زانو درآوردند. ت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

( به زانو درآمدن ) معنی اصطلاح - > به زانو درآمدن شکست خوردن مثال: قهرمان جهان در برابر این ورزشکار نورسیده به زانو درآمد. توضیح: تصویر کسی که به اج ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( به زانو درآوردن کسی ) معنی اصطلاح - > به زانو درآوردنِ کسی کسی را شکست دادن مثال: آن قدر به تحریم ها ادامه دادند تا آن کشور را به زانو درآوردند. ت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

( به زانو درآوردن کسی ) معنی اصطلاح - > به زانو درآوردنِ کسی کسی را شکست دادن مثال: آن قدر به تحریم ها ادامه دادند تا آن کشور را به زانو درآوردند. ت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

منتزع

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

منتزع

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

منتزع شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

منتزع شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اوضاع وخیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

اوضاع وخیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

نواحی نشین ؛ ساکن حومه شهر : نواحی نشینان آن کوهسار تظلم نمودند از شهریار. نظامی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی ساخته . [ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی ساخته ) بی آرایش و بی زینت . || بی تزویر. || ساده لوح . ( ناظم الاطباء ) . ساده و بی تکلف و بی تصنع. ( آ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بی ساخته . [ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی ساخته ) بی آرایش و بی زینت . || بی تزویر. || ساده لوح . ( ناظم الاطباء ) . ساده و بی تکلف و بی تصنع. ( آ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

امرای لشکر ( در اصطلاح نظام قدیم ) ؛ فرماندهان لشکر. ( از فرهنگ فارسی معین ) . و رجوع به امیر شود.

پیشنهاد
٠

امرای لشکر ( در اصطلاح نظام قدیم ) ؛ فرماندهان لشکر. ( از فرهنگ فارسی معین ) . و رجوع به امیر شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

امرای کلام ؛ ادیبان و شاعران. ( فرهنگ فارسی معین ) . کنایه از شعرا. ( انجمن آرا ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

امرای کلام ؛ ادیبان و شاعران. ( فرهنگ فارسی معین ) . کنایه از شعرا. ( انجمن آرا ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

امرای کلام ؛ ادیبان و شاعران. ( فرهنگ فارسی معین ) . کنایه از شعرا. ( انجمن آرا ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

امرای کلام ؛ ادیبان و شاعران. ( فرهنگ فارسی معین ) . کنایه از شعرا. ( انجمن آرا ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

امرای کلام ؛ ادیبان و شاعران. ( فرهنگ فارسی معین ) . کنایه از شعرا. ( انجمن آرا ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

امرای کلام ؛ ادیبان و شاعران. ( فرهنگ فارسی معین ) . کنایه از شعرا. ( انجمن آرا ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

امرای کلام ؛ ادیبان و شاعران. ( فرهنگ فارسی معین ) . کنایه از شعرا. ( انجمن آرا ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سعی داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سعی داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

منطقه/سرزمینی را ضمیمه خاک خود کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مورد تهدید قرار دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی چون. ( ص مرکب ) بی نظیر و بی مانند. ( آنندراج ) . بی مثال و بی نظیر و بی شبیه. ( ناظم الاطباء ) . بی مانند و بی نظیر. ( فرهنگ فارسی معین ) . ، بیچ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بی چون. ( ص مرکب ) بی نظیر و بی مانند. ( آنندراج ) . بی مثال و بی نظیر و بی شبیه. ( ناظم الاطباء ) . بی مانند و بی نظیر. ( فرهنگ فارسی معین ) . ، بیچ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی چون. ( ص مرکب ) بی نظیر و بی مانند. ( آنندراج ) . بی مثال و بی نظیر و بی شبیه. ( ناظم الاطباء ) . بی مانند و بی نظیر. ( فرهنگ فارسی معین ) . ، بیچ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی چون. ( ص مرکب ) بی نظیر و بی مانند. ( آنندراج ) . بی مثال و بی نظیر و بی شبیه. ( ناظم الاطباء ) . بی مانند و بی نظیر. ( فرهنگ فارسی معین ) . ، بیچ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بی چون. ( ص مرکب ) بی نظیر و بی مانند. ( آنندراج ) . بی مثال و بی نظیر و بی شبیه. ( ناظم الاطباء ) . بی مانند و بی نظیر. ( فرهنگ فارسی معین ) . ، بیچ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی چون. ( ص مرکب ) بی نظیر و بی مانند. ( آنندراج ) . بی مثال و بی نظیر و بی شبیه. ( ناظم الاطباء ) . بی مانند و بی نظیر. ( فرهنگ فارسی معین ) . ، بیچ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

او حمایت هند را به خود جلب کرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مناسبت داشتن ؛ ارتباط داشتن. متناسب بودن چنانکه لذتی که گرسنه یابد از بوی طعام با لذت خوردن مناسبت ندارد لذت معرفت با دیدار همچنین بود. ( کیمیای سعاد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مناسبت داشتن ؛ ارتباط داشتن. متناسب بودن چنانکه لذتی که گرسنه یابد از بوی طعام با لذت خوردن مناسبت ندارد لذت معرفت با دیدار همچنین بود. ( کیمیای سعاد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مناسبت داشتن ؛ ارتباط داشتن. متناسب بودن چنانکه لذتی که گرسنه یابد از بوی طعام با لذت خوردن مناسبت ندارد لذت معرفت با دیدار همچنین بود. ( کیمیای سعاد ...

پیشنهاد
١

مناسبت داشتن ؛ ارتباط داشتن. متناسب بودن چنانکه لذتی که گرسنه یابد از بوی طعام با لذت خوردن مناسبت ندارد لذت معرفت با دیدار همچنین بود. ( کیمیای سعاد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مناسبت داشتن ؛ ارتباط داشتن. متناسب بودن چنانکه لذتی که گرسنه یابد از بوی طعام با لذت خوردن مناسبت ندارد لذت معرفت با دیدار همچنین بود. ( کیمیای سعاد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مستملکات