حمایت کردن


مترادف حمایت کردن: پشتیبانی کردن، مدد کردن، یاری رساندن، جانبداری کردن، طرفداری کردن، هواداری کردن، دفاع کردن، حفاظت کردن

برابر پارسی: اَندَخسیدن

معنی انگلیسی:
defend, root, shelter, stay, support, underpin, underpinning, uphold, defense

فرهنگ فارسی

( مصدر ) نگاهبانی کردن دفاع کردن از کسی .

واژه نامه بختیاریکا

دست اوردن به بال؛ دست دِرَوُردِن

جدول کلمات

دفاع

مترادف ها

support (فعل)
طرفداری کردن، حمایت کردن، پشتیبانی کردن، تقویت کردن، تحمل کردن، متحمل شدن، تایید کردن، متکفل بودن

stead (فعل)
جا دادن، حمایت کردن، گذاشتن

aid (فعل)
کمک کردن، یاری کردن، مساعدت کردن، حمایت کردن، پشتیبانی کردن

assert (فعل)
ادعا کردن، اثبات کردن، حمایت کردن، دفاع کردن از، ازاد کردن، اظهار قطعی کردن

defend (فعل)
طرفداری کردن، حمایت کردن، دفاع کردن از، مصون ساختن، محافظت کردن

protect (فعل)
حمایت کردن، حمایت کردن از، نگهداری کردن، حفظ کردن، محفوظ کردن، حفاظت کردن، مصون کردن، حراست کردن، نیکداشت کردن

فارسی به عربی

احم , دافع , دعم , مساعدة

پیشنهاد کاربران

سایه بر سر کسی انداختن ؛ کسی را حمایت کردن.
‏پاذیر = support، تکیه گاه
پاذیریدن = to support، به عنوان تکیه گاه عمل کردن، حمایت کردن
پاذیرش = support ( در معنای کنش نامی ) ، عملکرد به عنوان تکیه گاه
{این واژه ها پیشنهاد بنده است و از روی واژه ‹پاذیر› ساخته ام. البته خود واژه ی ‹تکیه گاه› نیز با آن که عربی - فارسی است، ولی واژه ی زیبایی است و به کار بردنش اشکالی ندارد. ولی برای ساخت هاوند ( معادل ) برای کارواژه to support، به ‹پاذیر› نیاز داشتیم}
...
[مشاهده متن کامل]

بن مایه: فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، حسن دوست
‎#پارسی دوست
#پیشنهاد_شخصی

حمایت کردن
پشتی کردن. [ پ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پشتیبانی کردن. یاری کردن. مدد کردن. مظاهرت. حمایت. معاضدت. امداد :
اگر پشتی کند گردون چه باید پشتی لشکر
چه باید یاری مردم کرایاور بود دولت.
قطران.
دگر ره دایه گفت ای سرو سیمین
...
[مشاهده متن کامل]

نه فرزند من است آزاده رامین
که من فرزند را پشتی نمایم
بدان کز بند مهرش برگشایم
اگر وی را کند دادار پشتی
نبیند زآسمان هرگز درشتی.
فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ) .
یارش از کشتی بدرآمد تا پشتی کند همچنان درشتی دید. ( گلستان ) . دردجة؛ باهم یکی شدن و پشتی کردن دو کس در دوستی. ( منتهی الارب ) .
- پشتی کردن از کسی یا پشتی کسی را کردن ؛ از او حمایت کردن.

سالمندان
سپرداری کردن. [ س ِپ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) حمایت کردن. ( ناظم الاطباء ) .
تعصب کردن. [ ت َ ع َص ْ ص ُ ک َدَ ] ( مص مرکب ) جانب داری کردن. طرفداری شدید کردن. حمایت بدون چون و چرا کردن. عصبیت کردن :
گفت ای مردک خدا در حق تو چندان لطف نکرده است که تو در حق خانه ٔ او چنین تعصب می کنی. ( منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 147 ) . رجوع به تعصب شود.
تعصب داشتن
به حمایت از کسی/چیزی برخاستن/پرداختن
سایه افکندن
سایه سر بودن

بپرس