پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٦٦)

بازدید
٦,٢٩٣
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a stack of something/stacks of something=a large amount of something

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a stack of something/stacks of something=a large amount of something

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

a stack of something/stacks of something=a large amount of something

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

a stack of something/stacks of something=a large amount of something

پیشنهاد
٠

toward the end of the afternoon

پیشنهاد
٠

toward the end of the afternoon

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خس و خاشاکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صراحت لهجه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

directness

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

hover between something ( and something else )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

hover between something ( and something else )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

descend on/upon/over=if darkness, silence, a feeling etc descends, it becomes dark etc or you start to feel something, especially suddenly

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

descend on/upon/over=if darkness, silence, a feeling etc descends, it becomes dark etc or you start to feel something, especially suddenly

پیشنهاد
١

get the hang of something

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

All the same,

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

All the same,

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

All the same,

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قیدالاسنان ؛ بن دندان. ( منتهی الارب ) . لثه. ( از اقرب الموارد ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مطهری. [ م ُ طَهَْ هََ ] ( حامص ) پاکی. پاکیزگی : ور جنبی ز میکده بر در کعبه بگذرد کعبه ز لوث کعب او کی فتد از مطهری. خاقانی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مطهری. [ م ُ طَهَْ هََ ] ( حامص ) پاکی. پاکیزگی : ور جنبی ز میکده بر در کعبه بگذرد کعبه ز لوث کعب او کی فتد از مطهری. خاقانی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

راست گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) یکی شدن. هم سطح شدن. هم میزان شدن. بهبود یافتن : دست خویش بَربَرِ من فرود آورد و همه آن بازکرده [ یعنی شکافته شد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

راست گشتن. [ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) یکی شدن. هم سطح شدن. هم میزان شدن. بهبود یافتن : دست خویش بَربَرِ من فرود آورد و همه آن بازکرده [ یعنی شکافته شد ...

پیشنهاد
٢

مالیدن به حجت ؛ افحام ، مفحم کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . در بحث و جدل مغلوب کردن : تا نوشروان با او مناظره کرد و او را به حجت مالید و بکشت. ...

پیشنهاد
١

مالیدن به حجت ؛ افحام ، مفحم کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . در بحث و جدل مغلوب کردن : تا نوشروان با او مناظره کرد و او را به حجت مالید و بکشت. ...

پیشنهاد
١

مالیدن به حجت ؛ افحام ، مفحم کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . در بحث و جدل مغلوب کردن : تا نوشروان با او مناظره کرد و او را به حجت مالید و بکشت. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حجت محکم ؛ آلت مصنوعی که زنان حکه بخود فرو کنند. ( غیاث ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حجت محکم ؛ آلت مصنوعی که زنان حکه بخود فرو کنند. ( غیاث ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حجت محکم ؛ آلت مصنوعی که زنان حکه بخود فرو کنند. ( غیاث ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

حجت محکم ؛ آلت مصنوعی که زنان حکه بخود فرو کنند. ( غیاث ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تبع : ( ص ، اِ ) ج ِ تابع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . ج ِ تابع. پیروی کننده ها. ( فرهنگ نظام ) . رجوع به تابع شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تبع : ( ص ، اِ ) ج ِ تابع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . ج ِ تابع. پیروی کننده ها. ( فرهنگ نظام ) . رجوع به تابع شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تبع : ( ص ، اِ ) ج ِ تابع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . ج ِ تابع. پیروی کننده ها. ( فرهنگ نظام ) . رجوع به تابع شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تبع : ( ص ، اِ ) ج ِ تابع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . ج ِ تابع. پیروی کننده ها. ( فرهنگ نظام ) . رجوع به تابع شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تبع : ( ص ، اِ ) ج ِ تابع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . ج ِ تابع. پیروی کننده ها. ( فرهنگ نظام ) . رجوع به تابع شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فنافرجام ؛ ناپایدار. آنچه فرجامش فنا باشد : نامه جاه فنافرجام است آنچه جاوید بماند نام است. جامی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به فنا آوردن ؛ کشتن. نابود کردن : ناگاه در سر ایشان افتاد و شمشیر در ایشان بست و خلقی به فنا آورد. ( ترجمه تاریخ یمینی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

برخاستن چون مال مباح گردد ، مهتری و کهتری از جهان برخیزد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برخاستن چون مال مباح گردد ، مهتری و کهتری از جهان برخیزد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کهترین. [ ک ِ ت َ ] ( ص عالی ) کوچکترین و خردترین. ( ناظم الاطباء ) : ملک صفاتی کاندر ممالک شرفش سپهر گفت که من کهترین عمل دارم. خاقانی. || خردسال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهترین. [ م ِ ت َ ] ( ص عالی ) بزرگترین. بزرگتر از همه : به نزد پدر دختر ارچند دوست بتر دشمن و مهترین ننگش اوست. اسدی. آغاز مشاورت از دستور مهترین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرد آمدن آرمیدن و مجامعت کردن با : و فساد بسیار کردندی و با غلامان گرد آمدندی ، چنانکه با زنان گرد آیند [ قوم لوط ]. ( ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ) . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

گرد آمدن آرمیدن و مجامعت کردن با : و فساد بسیار کردندی و با غلامان گرد آمدندی ، چنانکه با زنان گرد آیند [ قوم لوط ]. ( ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ) . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرد آمدن آرمیدن و مجامعت کردن با : و فساد بسیار کردندی و با غلامان گرد آمدندی ، چنانکه با زنان گرد آیند [ قوم لوط ]. ( ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ) . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرد آمدن آرمیدن و مجامعت کردن با : و فساد بسیار کردندی و با غلامان گرد آمدندی ، چنانکه با زنان گرد آیند [ قوم لوط ]. ( ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ) . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرد آمدن آرمیدن و مجامعت کردن با : و فساد بسیار کردندی و با غلامان گرد آمدندی ، چنانکه با زنان گرد آیند [ قوم لوط ]. ( ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ) . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

چیزی را از کسی میراث داشتن او پادشاهی از پدر میراث دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیکباره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیکباره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این بود که . . . . . . . . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این بود که . . . . . . . . . .