پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٦٦)

بازدید
٦,٣٠٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گوشهٔ چشمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

sidelong

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

with decision

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

became conscious of

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نخلستان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

palm terrace

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رخشان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

in a minute

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

in a minute

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

wade away from

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

wade away from

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

wearing specs

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پلکیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پلکیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

cold shoulder

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

cold shoulder

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

cold shoulder

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

in turn The fat boy waited to be asked his name in turn

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

get to

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

get to

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دست دست کردن. [ دَ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تعلل کردن. طول دادن. اهمال کردن. به طفره وقت گذراندن. انجام دادن کاری را عمداً به درازا کشاندن. این دست آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دست دست کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

downright dangerous ( =actually dangerous )

پیشنهاد
٢

put a spoke in somebody’s wheel

پیشنهاد
٠

put a spoke in somebody’s wheel

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لغت نامه دهخدا مهترانه. [ م ِ ت َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) با حالت مهتری و بزرگی. بزرگوارانه. با بزرگواری : بونصر گفت فرمان بردارم و رفت و این ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لغت نامه دهخدا مهترانه. [ م ِ ت َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) با حالت مهتری و بزرگی. بزرگوارانه. با بزرگواری : بونصر گفت فرمان بردارم و رفت و این ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

grown ups

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

grown ups

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

روی برگرداندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

روی برگرداندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

heavily He was clambering heavily among the creepers and broken trunks when a bird, a vision of red and yellow, flashed upwards with a witch - like ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

last few feet of rock

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

از میان شدن ؛ از میان رفتن : یوسفی از برادران گم شد آفتاب از میان انجم شد. خاقانی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

از میان شدن ؛ از میان رفتن : یوسفی از برادران گم شد آفتاب از میان انجم شد. خاقانی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در خشم شدن ؛ در خشم رفتن. خشمگین گردیدن : کسری چنان در خشم شد که به هیچوقت نشده بود. ( تاریخ بیهقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در خشم شدن ؛ در خشم رفتن. خشمگین گردیدن : کسری چنان در خشم شد که به هیچوقت نشده بود. ( تاریخ بیهقی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بازشدن نسب به کسی ؛ بدو رسیدن نسب. بدو پیوستن نژاد : نسب پادشاهان عجم به ایرج بازشود. ( مجمل التواریخ و القصص ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

شدن رفتن. ذهاب. انتقال. ارتحال. بدر شدن. عزیمت کردن : آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال خز پوش و به کاشانه شو از صفه و فروار. فرالاوی. شد به گرماب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شدن رفتن. ذهاب. انتقال. ارتحال. بدر شدن. عزیمت کردن : آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال خز پوش و به کاشانه شو از صفه و فروار. فرالاوی. شد به گرماب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اقشار فرودین جامعه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مطرح ساختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توده توده ؛ پشته پشته. تل تل. خرمن خرمن : گهی چون تخته تخته ساده سیم اندر هوا برهم گهی چون توده توده سوده کافور است بر بالا. مسعودسعد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی خواست ؛ بی مشیت. بی اراده : و بی خواست او باد. . . رها میشود. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . و دور فلکی بی خواست او نیست. ( کلیات سعدی مجلس 4 ص 11 ) . در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به خواست خدا ؛ به اراده خدا. به مشیت خدا. ان شأاﷲ.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

متکی به هم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

متکی به هم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرادستان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرودستان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در این فاصله