پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٦٦)

بازدید
٦,٢١٩
پیشنهاد
٢

tear ( one ) limb from limb

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

At the return

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

At the return

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

At the return

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

At the return

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

likely They found the likeliest path down and began tugging at the dead wood. And the small boys who had reached the top came sliding too till ever ...

پیشنهاد
٠

stand ready

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روزگار دمه ؛ گاه ِ مه و طوفان. زمانی که هوا سخت طوفانی است. کنایه از فصل سرما و زمستان. ( از یادداشت مؤلف ) : وگر گوسفندی برند از رمه به تیره شب و ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

روزگار دمه ؛ گاه ِ مه و طوفان. زمانی که هوا سخت طوفانی است. کنایه از فصل سرما و زمستان. ( از یادداشت مؤلف ) : وگر گوسفندی برند از رمه به تیره شب و ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روزگار دمه ؛ گاه ِ مه و طوفان. زمانی که هوا سخت طوفانی است. کنایه از فصل سرما و زمستان. ( از یادداشت مؤلف ) : وگر گوسفندی برند از رمه به تیره شب و ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روزگار دمه ؛ گاه ِ مه و طوفان. زمانی که هوا سخت طوفانی است. کنایه از فصل سرما و زمستان. ( از یادداشت مؤلف ) : وگر گوسفندی برند از رمه به تیره شب و ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زین کسی را کشیدن ؛ خدمت او را کردن : نبیند جهان کس به آیین نو سپهر چهارم کشد زین تو. فردوسی

پیشنهاد
٠

سیل خون ؛ کشتار بسیار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیل خون ؛ کشتار بسیار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بخون اندر شدن ؛ قاتل شدن. موجب خون و قتل شدن : گرایدونکه گفتار من بشنوی بخون فراوان کس اندر شوی. فردوسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بخون اندر شدن ؛ قاتل شدن. موجب خون و قتل شدن : گرایدونکه گفتار من بشنوی بخون فراوان کس اندر شوی. فردوسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خون بچه تاک ؛ شراب : یک قحف خون بچه تاکم فرست از آنک هم بوی مشک دارد و هم گونه عقیق. عماره مروزی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خون بچه تاک ؛ شراب : یک قحف خون بچه تاکم فرست از آنک هم بوی مشک دارد و هم گونه عقیق. عماره مروزی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی خون دل ؛ بی تعب. بی رنج. بی تحمل مشقت : دولت آنست که بی خون دل آید به کنار ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست. حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی خون دل ؛ بی تعب. بی رنج. بی تحمل مشقت : دولت آنست که بی خون دل آید به کنار ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست. حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی خون دل ؛ بی تعب. بی رنج. بی تحمل مشقت : دولت آنست که بی خون دل آید به کنار ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست. حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی خون دل ؛ بی تعب. بی رنج. بی تحمل مشقت : دولت آنست که بی خون دل آید به کنار ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست. حافظ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به خون جگر ؛ با نهایت رنج و اندوه : گویند سنگ لعل شود درمقام صبر آری شود ولیک بخون جگر شود. حافظ.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به خون جگر ؛ با نهایت رنج و اندوه : گویند سنگ لعل شود درمقام صبر آری شود ولیک بخون جگر شود. حافظ.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از چشم خون دویدن ؛ کنایه از غضب بسیار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از چشم خون دویدن ؛ کنایه از غضب بسیار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به خون آغشته ؛ خونین. به خون آلوده. آغشته خون : او را کشته و بخون آغشته دیدند. ( مجالس سعدی ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

cut in the back ( adj. ) ( also cut in the eye, . . . leg ) [fig. use of SE] very drunk

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

cut in the back ( adj. ) ( also cut in the eye, . . . leg ) [fig. use of SE] very drunk

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

cut in the back ( adj. ) ( also cut in the eye, . . . leg ) [fig. use of SE] very drunk

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

cut in the back ( adj. ) ( also cut in the eye, . . . leg ) [fig. use of SE] very drunk

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

oil of joy ( n. ) ( US ) alcohol

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

oil of joy ( n. ) ( US ) alcohol

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( US black ) a marriage between an African American and a white person

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

translate the truth v. [euph. ] ( UK society ) to lie

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

translate the truth v. [euph. ] ( UK society ) to lie

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

translate the truth v. [euph. ] ( UK society ) to lie

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

open charms ( n. ) ( also open C, wide C ) the vagina

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

open charms ( n. ) ( also open C, wide C ) the vagina

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

open charms ( n. ) ( also open C, wide C ) the vagina

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

open charms ( n. ) ( also open C, wide C ) the vagina

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

open charms ( n. ) ( also open C, wide C ) the vagina

پیشنهاد
٢

engine of bliss, engine of seduction= the penis

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

engine of bliss, engine of seduction= the penis

پیشنهاد
٠

engine of bliss, engine of seduction= the penis

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

engine of bliss, engine of seduction= the penis

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

engine of bliss, engine of seduction= the penis

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

soldier’s thigh ( n. ) [military poverty] an empty pocket

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

soldier’s thigh ( n. ) [military poverty] an empty pocket

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

supine