پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٦٦)
درختناک . [ دِ رَ ] ( ص مرکب ) منسوب به درخت . جای پردرخت . ( ناظم الاطباء ) . جای پر از درخت . درختستان . دَغِل . شَجِر. شَجراء. شَجیرة. شَعراء. صُر ...
درختناک . [ دِ رَ ] ( ص مرکب ) منسوب به درخت . جای پردرخت . ( ناظم الاطباء ) . جای پر از درخت . درختستان . دَغِل . شَجِر. شَجراء. شَجیرة. شَعراء. صُر ...
درختناک . [ دِ رَ ] ( ص مرکب ) منسوب به درخت . جای پردرخت . ( ناظم الاطباء ) . جای پر از درخت . درختستان . دَغِل . شَجِر. شَجراء. شَجیرة. شَعراء. صُر ...
درختناک . [ دِ رَ ] ( ص مرکب ) منسوب به درخت . جای پردرخت . ( ناظم الاطباء ) . جای پر از درخت . درختستان . دَغِل . شَجِر. شَجراء. شَجیرة. شَعراء. صُر ...
درختناک . [ دِ رَ ] ( ص مرکب ) منسوب به درخت . جای پردرخت . ( ناظم الاطباء ) . جای پر از درخت . درختستان . دَغِل . شَجِر. شَجراء. شَجیرة. شَعراء. صُر ...
set sth on fire
tuck sth under one's arm
tuck sth under one's arm
گوش تیز کردن به چیزی یا کسی
cock an ear at ( someone or something )
cock an ear at ( someone or something )
beginnings
To fall silent
To fall silent
بتر. [ ب َ ت َ ] ( ن تف ) مخفف بدتر. ( از آنندراج ) . نکوهیده تر، و آن را بَتَّر ( با تشدیدتاء ) نیز خوانده اند. ( از ناظم الاطباء ) : یکی ترک بدنام ...
مرغدل . [ م ُ دِ ] ( ص مرکب ) کنایه از بی دل و ترسنده و واهمه ناک . ( برهان ) ( آنندراج ) . که زود ترسد. جبان . بددل . گاودل . ترسناک . شتردل . غردل ...
اختلاف افتادن
نیکوطاعت . [ ع َ ] ( ص مرکب ) فرمانبردار. خوش فرمان . شیرین فرمان . || که طاعت و عبادت بسیار کند.
نیکوطاعت . [ ع َ ] ( ص مرکب ) فرمانبردار. خوش فرمان . شیرین فرمان . || که طاعت و عبادت بسیار کند.
abraham’s bosom n. [punning on the biblical use meaning the ‘abode of the dead’, e. g. at Luke 16:22: ‘The beggar died, and was carried by the angel ...
abraham’s bosom n. [punning on the biblical use meaning the ‘abode of the dead’, e. g. at Luke 16:22: ‘The beggar died, and was carried by the angel ...
abraham’s bosom n. [punning on the biblical use meaning the ‘abode of the dead’, e. g. at Luke 16:22: ‘The beggar died, and was carried by the angel ...
abraham’s bosom n. [punning on the biblical use meaning the ‘abode of the dead’, e. g. at Luke 16:22: ‘The beggar died, and was carried by the angel ...
گِرد عقل لهجه و گویش تهرانی شیرین عقل
شیرین بهانه . [ ریم ْ ب َ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) که بهانه ٔ خوش و دلپسند بیاورد : از بس دهان تنگ تو شیرین بهانه است . صائب تبریزی ( از آنندراج ) . هر ...
شیرین قلم ؛ که خامه شیوا و سحرآفرین دارد. که سخت شیرین و دلنشین می نویسد. نویسنده توانا وشیرین گفتار. ( از یادداشت مؤلف ) .
حرکت ناشیرین ؛ رفتار ناخوش آیند. حرکت ناشایست و نامناسب : عامه مردم وی را لعنت کردند بدین حرکت ناشیرین که کرد. ( تاریخ بیهقی ) .
حرکت ناشیرین ؛ رفتار ناخوش آیند. حرکت ناشایست و نامناسب : عامه مردم وی را لعنت کردند بدین حرکت ناشیرین که کرد. ( تاریخ بیهقی ) .
حرکت ناشیرین ؛ رفتار ناخوش آیند. حرکت ناشایست و نامناسب : عامه مردم وی را لعنت کردند بدین حرکت ناشیرین که کرد. ( تاریخ بیهقی ) .
شیرین منش. [ م َ ن ِ ] ( ص مرکب ) خوشخوی و خوشروی. خوش طینت. نیکوسرشت و خوش اخلاق : ترشروی بهتر کند سرزنش که یاران خوش طبع شیرین منش. سعدی ( بوستان ...
شیرین منش. [ م َ ن ِ ] ( ص مرکب ) خوشخوی و خوشروی. خوش طینت. نیکوسرشت و خوش اخلاق : ترشروی بهتر کند سرزنش که یاران خوش طبع شیرین منش. سعدی ( بوستان ...
شیرین منش. [ م َ ن ِ ] ( ص مرکب ) خوشخوی و خوشروی. خوش طینت. نیکوسرشت و خوش اخلاق : ترشروی بهتر کند سرزنش که یاران خوش طبع شیرین منش. سعدی ( بوستان ...
گل آذین کردن
گل آذین
on the instant At once; immediately
on the instant At once; immediately
tinder - dry
مایان. ( ضمیر ) ج ِ ما یعنی ماها. ( ناظم الاطباء ) : ورکسی گوید مایان همه سنجر نامیم گویمش نی نی رو �منکم اولی الامر� بخوان. انوری ( یادداشت به خط م ...
واپس رفتن آب دریا و رودخانه ؛ جزر.
In many different directions; hither and thither
this way and that
this way and that
this way and that
he/she was / is crimson in face
he/she was / is crimson in face
گل انداختن
he/she was / is crimson in face
هم صدا شدن
دومرتبه
tear ( one ) limb from limb