پیشنهادهای محمود اقبالی (٥٦٢)
سنم. [ س َ ن ِ ] ( ع ص ) گیاه که شکوفه آورده باشد. || شتر بلندکوهان. || ماء سنم ؛ آب که بر روی زمین باشد. || ( مص ) بزرگ کوهان گردیدن شتر. ( منتهی ال ...
سره. [ س َ رَ / رِ ] ( ص ، اِ ) زر رایج تمام عیار باشد و نقیض قلب است که ناسره گویند. ( برهان ) ( جهانگیری ) . سیم و زر قلب راناسره خوانند و پاک را س ...
قاچاق. ( ترکی ص ، اِ ) برده. ربوده. ( فرهنگ نظام ) . || آنچه ورود آن به کشور و یا معامله آن از طرف دولت ممنوع است. - متاع قاچاق ؛ متاع ممنوع الورود ...
جلدان. [ ج ِ ] ( اِخ ) گویند صَرَّحت بجلدان و آن موضعی است به طائف هموار که هیچ در آن مستور نمی شود و این مَثَل برای وضوح است. رجوع به جلداء شود. ( ا ...
جلدک. [ ] ( اِخ ) از مزارع و قرای میان ولایت مشهد مقدس و مسافت آن تا شهر دو فرسنگ. ( مرآت البلدان ج 4 ص 255 ) . جلدک. [ ] ( اِخ ) دهی دو فرسخ کمتر م ...
جلق. [ ج َ ] ( ع مص ) ستردن موی سر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . || گشادن دندان را وقت خندیدن. ( منتهی الارب ) . || انداختن بمنجنیق. ( منتهی ...
( ترکة ) ترکة. [ ت َ ک َ ] ( ع اِ ) خود آهنین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . خود آهنین. ( از اقرب الموارد ) . خود آهنین که جنگجویان ...
ساچمه. [ م َ / م ِ ] ( اِ ) سرب مدور ریزه که عده ای در تفنگ ریزند زدن گنجشک و مانند آن را. صاچمه. چارپاره. این کلمه ظاهراً ترکی است از سانجمه. در ترک ...
قاچاقچی. ( ترکی ، ص مرکب ) کسی که مال التجاره ممنوع الورود و یا ممنوع المعامله بدون کسب اجازه ای از دولت و یا پرداختن گمرک وارد کند یا بفروشد. آنکه ک ...
بایندر. [ ی َ دُ ] ( اِخ ) نام طایفه ای از ترکمانان که در زمان حکومت تیموریان و خصوصاً سلطان میرزا بایسنقر شوکت و شکوهی یافتند و چون به مخالفت میرزا ...
اسم: تایماز ( پسر، دختر ) ( ترکی ) ( تلفظ: tāymāz ) ( فارسی: تایماز ) ( انگلیسی: taymaz ) معنی: پابرجا، استوار، بی نظیر، بی همتا برچسب ها: اسم، اسم ...
شهرستان گَچساران از شهرستان های ایران در جنوب غربی استان کهگیلویه و بویراحمد است مرکز این شهرستان، شهر دوگنبدان است و در زمان های قبل همواره بخشی از ...