پیشنهادهای محمود اقبالی (٣,٢٣٣)
بیایید دقیق تر به ریشه شناسی �دعوا� بپردازیم و منابع مستند و دانشگاهی معرفی کنیم - - - ۱. ریشه در زبان های ایرانی باستان در متون اوستایی چند و ...
این ادعا را دقیق و مستند بررسی کنیم - - - 1. بررسی ادعای اصلی ادعا این است که: > �لری کلمه ای ترکی است و به معنی ساده و بی شیره وپیله می باشد ...
ادعاها مستند و علمی برخورد کنید. متن بالا چند موضوع رو قاطی کرده: �رقص و لباس پارسی�، �ترک و مغول�، �کتیبه های آشوری�، و �موطن اصلی ترک ها�. من براتو ...
مستند و علمی به این دست تحریفات هستید. بیایید مورد به مورد بررسی کنیم: - - - ۱. واژه �ایزد� و ریشه ی واقعی آن ایزد در اصل از اوستایی آمده و برا ...
بیاید قدم به قدم بررسی کنیم تا ببینیم ادعای �ترکی بودنِ آشکار� و �نداشتن ریشه در فارسی� چقدر درست یا غلطه. - - - ۱. ریشهٔ �آشکار� در زبان های ا ...
ضعیف. [ ض َ ] ( ع ص ) سست. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ) ( مهذب الاسماء ) . ناتوان. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ) . نزیف. ( دهار ) . ضعضاع. خَو ...
ضعف. [ ض ِ ] ( ع اِ ) یک مثل چیز و ضِعْفاه دو مثل آن. یا ضعف مانند چیزی است هر قدر که زیاده باشد، و منه یقال : لک ضِعفه و یریدون مِثلیه او ثلثة امثال ...
( ورثة ) ورثة. [ وَ رَ ث َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ وارث. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . رجوع به وارث شود. - تو ورثه افتادن ؛ مال ...
تدارک. [ ت َ رُ ] ( ع مص ) دررسیدن آخر ایشان اول ایشان را. تلاحق. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) . یقال : تدارکوا ...
مجرم. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) گناهکار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . گنه کار. اثیم. آثم. بزهکار. بزه مند. مذنب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخ ...
محبوس. [ م َ ] ( ع ص ) اسبی که در راه خدا وقف کرده باشند. ( منتهی الارب ) . موقوف. || بخیل. || مضبوط. محتبس. || ممنوع. بازداشته شده. مسجون. ( از اقرب ...
محبت. [ م َ ح َب ْ ب َ ] ( از ع ، اِمص ) محبة. دوست داشتن. ( جرجانی ) . صاحب غیاث اللغات و به تبع او صاحب آنندراج آرد که کلمه بفتح میم صحیح است و آنچ ...
( مخرقة ) مخرقة. [ م َ رَ ق َ ] ( ع اِمص ) دروغ گفتن ، مولد است . ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . دروغگوئی. ( ناظم الاطباء ) . و رجوع به ماده ب ...
مخرق. [ م َ رَ ] ( ع اِ ) دشت و بیابان. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) . دشت و بیابان بی آب. ( ناظم الاطباء ) . || سنگ در کنار حوض ک ...
مخروط. [ م َ ] ( ع ص ) خراشیده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . پوست کنده شده و رندیده شده. ( ناظم الاطباء ) . تراشیده ...
ظلمات. [ ظُ ل ُ / ظُ ل َ ] ( ع اِ ) ج ِ ظلمت. || قسمتی از زمین به شمال که به عقیده قدما بدانجا دائماً شب باشد و آب حیوان بدانجاست و به زمین آن گوهرها ...
مخرب. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) ناآباد گرداننده و ویران کننده. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . آنکه ویران می کند و ناآبادان می نماید. ( نا ...
رطل. [ رَ ] ( ع اِ ) عدل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) . || معرب لَترَ. مأخوذ از لاتینی لیترا . ( یادداشت مؤلف ) . نیم من. ( بحر ...
قدم. [ق َ ] ( ع اِ ) جامه ای است سرخ. ( منتهی الارب ) . ثوب احمر. ( اقرب الموارد ) . || ( مص ) پیش درآمدن. قدوم. || بسیار پیش نمودن. ( منتهی الارب ) ...
طاهر. [ هَِ ] ( ع ص ) پاک. ج ، اطهار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) : رجل طاهر الثیاب ؛ مرد پاکیزه لباس. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . ثیاب طهاری ؛ ج ، ...
ریشه شناسی �غار� فارسی نو: غار = حفره ی طبیعی در دل کوه یا صخره. فارسی میانه ( پهلوی ) : gāl / gār �غار، دخمه، حفره در سنگ� ( MacKenzie 1971: 34 ) ...
واژه ی جوخه ( امروزه در فارسی به معنای گروه کوچک نظامی ) به زیاد ریشه های کهن تر در اوستایی، پهلوی و سانسکریت دارد. بگذار مرحله به مرحله بررسی کنیم: ...
ریشه واژهٔ �جز� در فارسی و ارتباط آن با اوستایی، پهلوی و سانسکریت صحبت کنیم. اجازه بده ابتدا قدم به قدم بررسی کنیم: - - - ۱. �جز� در فارسی امروز ...
بیایید دقیق بررسی کنیم. شما پرسیده اید درباره ی واژه ی �مدافع� و ریشه ی آن در اوستایی، پهلوی و سانسکریت. - - - ۱. معنای فارسی مدرن مدافع در فار ...
خیلی خوب، موضوع شما ترکیبی از زبان شناسی تاریخی و نقد برداشت های اشتباه از واژه های �آی� و �ای� در زبان های ایرانی و عربی است. اجازه بدهید قدم به قدم ...
ادعاهای نادرست و تحریف شده است. من مرحله به مرحله به آن پاسخ می دهم و منابع معتبر تاریخی و زبان شناسی را هم معرفی می کنم. - - - ۱. �زبان دری در ...
در اینجا به صورت مستند و علمی به این ادعاهای جعلی و نادرست درباره ریشه های واژگان ترکی و فارسی پاسخ می دهم. - - - 1. درباره ادعای ریشه دار بودن ...
این ادعاهایی که نقل کردید بیشتر از جنس تبلیغات �زبان زدایی� و انکار واقعیات تاریخی است تا پژوهش علمی. بیایید قدم به قدم با منابع معتبر بررسی کنیم: ...
من با منابع معتبر و زبان شناسی تطبیقی جواب این ادعا رو می دم. - - - ✅ بررسی واژه �جوش� و �جوشش� در فارسی 1. منابع کهن فارسی: در متون فارسی می ...
بیایید موضوع را با دقت تاریخی و زبان شناسی بررسی کنیم و ادعای اینکه �لواش� یک واژه ی تورکی است را نقد علمی کنیم. - - - ۱. ریشه ی واژه ی �لواش� ...
از برداشت های جعلی و غیرعلمیه که بدون منبع و بر اساس شباهت های سطحی و بازی با واژه ها ساخته شده. برای پاسخ دقیق، باید هم از دیدگاه زبان شناسی تاریخی ...
در سنت تفسیری ـ لغوی عربی است. یعنی بدون پشتوانه زبان شناسی تاریخی، کوشیده اند واژه ی عَزیز را به �ارض عزاز� ( زمین سخت و محکم ) ربط بدهند تا معنای � ...
ریشه شناسی واژهٔ �چُغلی� در زبان فارسی واژهٔ �چُغلی� به معنای سخن چینی، بدگویی و خبرچینی، ریشه ای کهن و چندمرحله ای در زبان های ایرانی دارد. روند تح ...
واژه ی �انتر� ریشه در اوستایی، پهلوی و سانسکریت دارد. برای روشن شدن، بهتر است قدم به قدم ریشه شناسی این واژه را بررسی کنیم: - - - ۱. اوستایی ری ...
👌 واژه ی آبجی باید هم سراغ ریشه های ایرانی برویم و هم سراغ کاربرد آن در فارسی گفتاری. - - - بررسی واژه ی �آبجی� در زبان فارسی برای بررسی واژه ...
متن بالا پر از مغلطه و جعل ریشه شناسی است. اجازه بدهید مرحله به مرحله و با منابع معتبر زبان شناسی و فرهنگ های بزرگ پاسخ علمی بدهم: - - - ۱. ریشه ...
غیبت. [ ب َ ] ( ع اِمص ) عیب کسی در قفای او گفتن. ( غیاث اللغات ) . بدگویی در غیاب کسی. غیبَة. غَیبَة. غَیبَت. رجوع به غیبة شود. جرجانی گوید: غیبت یا ...
حساسیت. [ ح َس ْ سا سی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) حساسی. رجوع به حساسی شود: حساسیت نسبت به عوامل خارجی ؛ زود متأثر شدن از آنها رجوع به جانورشناسی ج ...
مقنین. [ م ِ ] ( ع اِ ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را معادل �شاردونره � فرانسوی آورده که از انواع مرغهای مهاجر و خوش آواز است و رنگ پرهای آن سرخ ...
مواقع. [ م َ ق ِ ] ( ع اِ ) ج ِ موقع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . ج ِ موقع به معنی جاها و محلها. ( از غیاث ) . و رجوع به موقع شود. || ج ِ موقع ...
تمجمج. [ ت َ م َ م ُ ] ( ع مص ) عیب کردن خواستن ترا. ( منتهی الارب ) . || لرزیدن و جنبیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . لرزیدن کفل. ( از اقرب ا ...
حدیث. [ ح َ ] ( ع ص ، اِ ) نو. جدید. تازه. مقابل قدیم : ابواب خزائن قدیم و حدیث فرمود تا گشاده کردند. ( جهانگشای جوینی ) . || چیز نو. چیزی نو. || سخن ...
( آناف ) آناف. ( ع اِ ) ج ِ انف ، مثل اُنوف و آنُف. ( آناف ) جمع انف بینی ها، جمع انف منبع. لغت نامه دهخدا
تأسف. [ ت َ ءَس ْ س ُ ] ( ع مص ) اندوه خوردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( آنندراج ) . تلهف. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) . دریغ و درد خوردن ...
قوا. [ ق ُ ] ( ع اِ ) قوتها. توانائیها. زورها. ( ناظم الاطباء ) . قُوی ̍ : این سطرهای چین که ز پیری بروی ماست هریک جداجدا خط معزولی قواست. صائب. - ...
بیضی. [ ب َ / ب ِ ] ( از ع ، اِ ) رطوبتی است سفید و شفاف مانند سفیدی بیضه مرغ در میان چشم مابین پرده عنبیه و عنکبوتیه. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از ناظم ...
( بیضة ) بیضة. [ ب َ ض َ ] ( ع اِ ) تخم مرغ. ج ، بیض ، بیوض ، بیضات. ( منتهی الارب ) . یکی بیض. تخم پرنده و جز آن. ( از اقرب الموارد ) . تخم مرغ. خاگ ...
بیض. [ ب َ ] ( ع اِ ) تخم هر جانور. ( یادداشت مؤلف ) . نطفه. ج ، بیوض. ( مهذب الاسماء ) . - بیض السمک ؛ تخم ماهی. اشبل. ( یادداشت مؤلف ) . || خا ...
ماساژ. ( فرانسوی ، اِ ) مشت و مال. مالش. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . ماساژ یکی از وسایل آرام کردن درد است. بوسیله ماساژ ترشحات مرضی که در نسج سلو ...