پیشنهاد‌های محمود اقبالی (٥٣٤)

بازدید
٥٢
تاریخ
١٠ ساعت پیش
پیشنهاد
١

دوست گرامی سوالی که مطرح کردید بسیار جالب و مهمه، چون به بررسی ریشه شناسی ( اتیمولوژی ) واژه های فارسی و ترکی ( به ویژه ترکی آذربایجانی یا ترکی عثما ...

تاریخ
١٠ ساعت پیش
پیشنهاد
١

در پاسخ دوست عزیز در مورد این جمله که �پارس نه رقص دارد، نه زبان، نه لباس�، باید گفت که این ادعا نادرست، غیرتاریخی و بدون پشتوانه علمی است. ایرانِ با ...

تاریخ
١٠ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

در زبان های ترکی ( مثل ترکمنی ) ، فعل gorkmak ( یا گور کمک در اُتُون سلطان ) به معنای �ترسیدن� است و دقیقاً مانند فعل ترکی آناتولی korkmak کاربرد دار ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

صفا. [ص َ ] ( ع مص ) روشنی. ( منتهی الارب ) . صافی شدن. ( مصادرزوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) . پاک و بی غش و بی کدورت شدن. ( غیاث اللغات ) . || ( اِم ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد

روح. ( ع اِ ) جان. ج ، اَرْواح. مؤنث نیز می باشد. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) . جان. ( غیاث ) ( ترجمان علامه تهذیب عادل ) ( دهار ) . نفس. ( من ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

اعراض. [ اِ ] ( ع مص ) روی گردانیدن از چیزی. ( ناظم الاطباء ) . روی بگردانیدن از چیزی. ( منتهی الارب ) . روی از چیزی گردانیدن. ( غیاث اللغات ) ( آنند ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

تعیین. [ ت َع ْ ] ( ع مص ) وام بی نفع گرفتن و دادن وام بی نفع. || سبز شدن درخت. || شکوفه برآوردن درخت. || به میعاد بها فروختن رخت را پس بازخریدن آن ر ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

شکیل. [ ش َ ] ( ع اِ ) کف خون آمیخته ای که بر دهانه لگام پیدا شود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . شکیل. [ ش َ ] ( از ع ، ص ) خوشگل. ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

متناسب. [ م ُ ت َ س ِ ] ( ع ص ) مشابه و مانند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || فراخور. جور. سازوار. هماهنگ. موافق. ( یادداشت به خط مرحوم ده ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مطامع. [ م َ م ِ ] ( ع اِ ) آرزوها و طمعها. ج ِ مطمع. ( ناظم الاطباء ) . ج ِ طمع. خلاف قیاس چنانکه محاسن جمع حسن. ( غیاث ) ( آنندراج ) . منبع. لغت ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

نسناس. [ ن َ / ن ِ ] ( ع اِ ) دیو مردم. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ) ( از السامی ) ( انجمن آرا ) ( دهار ) ( ناظم الاطباء ) . غول. ( ناظم الاطباء ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

( استفادة ) استفادة. [ اِ ت ِ دَ ] ( ع مص ) استفادت. فایده گرفتن. ( منتهی الارب ) ( زوزنی ) ( تاج المصادربیهقی ) . فائده بردن : تا حکماء آنرا برای اس ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٢

یک نمونه از رقص باستانی پارسی: رقص آئینی میترا ( یا مهرپرستی ) - - - توضیح مختصر: یکی از نمونه های مستند رقص های باستانی در فرهنگ پارسی، رقص ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

واژه فرتاش در زبان فارسی—و نه ترکی—ریشه دارد و معنای آن �وجودی که در برابر عدم است� یا �هستی در برابر نیستی� ذکر شده است؛ این معنی را منابع معتبری هم ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد

دربارهٔ ریشه و تاریخ واژهٔ �آذری� ( Āḏarī ) مهمی در حوزهٔ زبان شناسی تاریخی و هویت قومی است. در ادامه، سیر تاریخی و ریشه شناسی واژهٔ �آذری� را با ذکر ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

در خصوص واژه �نَسیم�، منابع معتبر نشان می دهند که این کلمه در اصل از زبان عربی ( نسیم، nasīm ) به معنای �بادی نرم و ملایم� آمده و سپس در فارسی پذیرفت ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

دوست عزیز پیش زمینهٔ تاریخی و جایگاه زبان فارسی زبان فارسی یکی از شاخه های شرقی خانوادهٔ هندواروپایی است و استمرار مستقیمِ فارسی میانه و فارسی باستان ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

طویله. [ طَ ل َ/ ل ِ ] ( از ع ، ص ) تأنیث طویل. زن درازبالا. ( منتهی الارب ) : قصیره ای از طویله ؛ مختصری از مطول. خرمائی ازخرمابنی. || ( اِ ) رشته. ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

نقیض. [ ن َ ] ( ع اِ ) باشگونه چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( صراح ) . مخالف. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . نامانند. ( زم ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

حبیب. [ ح َ ] ( ع ص ، اِ ) دوست. ( ترجمان جرجانی ) . محبوب. محب. دوستدار. دوستگان. مقابل بغیض. ج ، احباب ، احباء، احبه : الکاسب حبیب اﷲ؛ کاسب حبیب خد ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

معانده. [ م ُ ن َ دَ / ن ِ دِ ] ( از ع ، اِمص ) ستیهیدن با کسی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . و رجوع به معاندة و معاندت شود. منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مخالف. [ م ُ ل ِ ] ( ع ص ) دشمن. خصم. ( ناظم الاطباء ) . خلاف کننده. ( آنندراج منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

معاند. [ م ُ ن ِ ] ( ع ص ) ستیهنده. ( دهار ) . عنادکننده و دشمن. ( غیاث ) ( آنندراج ) . خودسر و سرکش و گردنکش و متمرد و نافرمان و دشمن و ژکاره. ( ناظ ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

عدو. [ ع َدْوْ ] ( ع مص ) دویدن اسب. ( منتهی الارب ) . || دویدن خواستن اسب. ( منتهی الارب ) ( فرهنگ نظام ) . || ستم کردن بر کسی. || درگذشتن از حد. || ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

منازع. [ م ُ زِ ] ( ع ص ) باکسی در چیزی واکوشنده. ( غیاث ) ( آنندراج ) . خصومت کننده. کشنده کسی را برای خصومت و خصم. مقابل و آنکه با دیگری ستیزه می ک ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

خصم. [ خ َ ] ( ع مص ) غلبه کردن در خصومت. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) . خصم. [ خ َ ] ( ع اِ ) مالک. صاحب. || شوهر. ( از منته ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

ضد. [ ض ِدد / ض ِ ] ( از ع ، ص ، اِ ) صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضد بکسر ضاد در لغت ناهمتا و نزد علماء علم کلام و فقهاء بمعنی مقابل باشد و نزد ح ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژه "بامبل" ( bumble ) در زبان انگلیسی معانی مختلفی دارد که می توان آن ها را در فارسی به این صورت ترجمه کرد: وزوز کردن، سرهم بندی کردن، اشتباه کاری ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

الملک. [ اَ م ُ ] ( اِخ ) نام شصت وهفتمین سوره از سوره های قرآن کریم. مکی است و 30 آیه دارد. الملک. [ اَ م َ ] ( اِخ ) ( بلوط ملک ) مکانی است در اشی ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

محبوب. [ م َ ] ( ع ص ) دوست داشته شده. پسند کرده شده. پسندیده. ( ناظم الاطباء ) . دوست. دوستگان. ضد مبغوض. ( یادداشت مؤلف ) ( مهذب الاسماء ) : هرگاه ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

حریف. [ ح ِرْ ری ] ( ع ص ) تیز. دژن. زبان گز. تند. سخت تیز. سخت تند. حکیم مؤمن گوید: حِرّیف ؛ به معنی گزنده است که اجزاء او در زبان فرورفته و بسیار ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

عیب. [ ع َ ] ( ع مص ) عیبناک گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . عیب دار گشتن کالا. ( از اقرب الموارد ) . || عیبناک گردانیدن. ( از منتهی ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

افتضاح. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) رسوا شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) . آشکار شدن عیوب کسی. ( از اقرب الموارد ) . پیدا و آشکار شدن ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

فضیحت. [ ف َ ح َ ] ( ع مص ) فضیحة. رسوا کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ) . || ( اِمص ) آشکاری عیب کسی. ( از اقرب الموارد ) . رسوایی و ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

فضاحت. [ ف َ ح َ ] ( ع اِمص ) رسوایی. ( فرهنگ فارسی معین ) . رجوع به فضاحة شود. فضاحة. [ ف َ ح َ ] ( ع اِمص ) رسوایی. ( منتهی الارب ) . آشکار کردن ب ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

عارف. [ رِ ] ( ع ص ) دانا و شناسنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . || ( اصطلاح عرفانی ) آنکه خدا او را بمرتبت شهود ذات و اسماء و صفات خود رسانیده باش ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

عار. ( ع اِ ) عیب و ننگ. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات ) : تا قیامت آن عار از خاندان ما دور نشود. ( تاریخ بیهقی ص 129 ) . || فضیحت و ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

ماضی. ( ع ص ) گذرنده. ( منتهی الارب ) . گذرنده و گذشته. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) . || قاطع هرچه باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . برنده و قا ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مضارع. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) شریک و شبیه و مانند شونده. ( غیاث ) . شبیه و مانند. ( ناظم الاطباء ) . مشابه. ( اقرب الموارد ) . || ( اصطلاح صرف عربی ) فعل ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

محل. [ م َ ] ( ع اِ ) مکر. || بدی. || فریب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || گرد. ( منتهی الارب ) . گرد و غبار. ( ناظم الاطباء ) . || خشکسال. ( ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

ربع. [ رُ ] ( ع اِ ) چهاریک. ( منتهی الارب ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ص 51 ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ) . چهاریک چیزی. ( آنندراج ) . یک قسمت ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

منشا. [ م َ ] ( ع اِ ) منشاء : چرا پس چون هوا کو را به قهر از سوی آب آرد به ساعت باز بگریزد به سوی مولد و منشا. ناصرخسرو. به هیچ نوع گناهی دگر نمی ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مصدر. [ م ُ دِ ] ( ع اِ ) نام جمادی الاولی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . نام ماه جمادی اول. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به جمادی الاول شود. مصدر. [ ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح. [ اِ طِ ] ( ع مص ) با یکدیگر صلح کردن. ( لغت میرسید شریف جرجانی ص 2 ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مؤید الفضلاء ) ( زوزنی ) . با هم صلح کردن. مأ ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

صورت. [ رَ ] ( ع اِ ) صورة. هیأت. خلقت. ( السامی ) . شکل. شاره. تمثال. نقش. نگار : ای قامت تو بصورت کاونجک هستی تو بچشم هر کسی بلکنجک. شهید بلخی. ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

تصویر. [ ت َص ْ ] ( ع مص ) صورت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( زوزنی ) . صورت کردن چیزی را و آفریدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندر ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

تمثال. [ ت َ ] ( ع مص ) مثل آوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || برابر و شبیه کردن چیزی به چیزی. ( از اقرب الموارد ) . || نگاشتن پیکر، نگاشته ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مجسمه. [ م ُ ج َس ْ س َ م َ / م ِ ] ( از ع ، اِ ) به معنی بت. ( آنندراج ) . مأخوذ از تازی پیکر و پیکر بیروح. ( ناظم الاطباء ) . بت. صنم. وثن. فغواره ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

سعود. [ س ُ ] ( ع مص ) همایون شدن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) . || ( اِخ ) منزل بیست و چهارم از منازل قمر و آن سه ستاره است خورد و بر دنبال جدی. ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

اتکال. [ اِت ْ ت ِ ] ( ع مص ) کار به کسی گذاشتن. واگذاشتن. || اعتماد کردن بر کسی. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) . تعویل. || تسلیم شدن. - اتکال بخ ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

اعتماد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بشب سیر کردن گرفتن ، یقال : اعتمد لیلته ؛ بشب سیر کردن گرفت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . بشب بر مرکب سیر سوار شدن. ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

اطمینان. [ اِ ] ( ع مص ) اطمئنان. اطمینان به چیزی ؛ آرامیدن و قرار گرفتن بدان. و فی الحدیث عن النبی ( ص ) فی تعلیم الصلوة: ثم ارکع حتی تطمئن راکعاً ث ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

( آمین ) آمین. [ آم ْ می / آ می ] ( ع صوت ) ( ازآمُن ، نام خدای مصریان ) برآور! بپذیر! چنین باد! مستجاب کن ! استجابت ، اجابت فرما! قبول کن دعای مرا! ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مسعود. [ م َ ] ( ع ص ) ضد شقی. نیکبخت شده و نیکبخت ( و آن از فعل سُعِد و نیز أسعد می تواند باشد ) . ج ، مَساعید. ( از اقرب الموارد ) . میمون و مبارک ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

سعادتمند. [ س َ دَ م َ ] ( ص مرکب ) خوشبخت. سبک بخت. اقبالمند : نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند جوانان سعادتمند پند پیر دانا را. حافظ. وب ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

( مرحلة ) مرحلة. [ م َ ح َ ل َ ] ( ع اِ ) فرودآمدنگاه. ( منتهی الارب ) . منزلگاه. ( دستور الاخوان ) ( غیاث اللغات ) . منزل. مرحل. ( مهذب الاسماء ) . ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

( حوزة ) حوزة. [ ح َ زَ ] ( ع اِ ) ناحیه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . ناحیت. ( مهذب الاسماء ) . || مرکز. مجتمع. - حوزةالملک ؛ دارالملک. پای ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

وضع. [ وَ ] ( ع مص ) موضع [ م َ ض ِ / م َ ض َ ]. موضوع. بنهادن. ( تاج المصادر بیهقی ) . نهادن چیزی رابر جای. ( منتهی الارب ) . بار نهادن. ( ترجمان عل ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

وضعیت. [ وَ عی ی َ ] ( از ع ، اِ ) طرز استقرار. ( فرهنگ فارسی معین ) . || موقع. موقعیت : وضعیت اجتماعی ، وضعیت سیاسی. توضیح اینکه این کلمه را فارسی ز ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

کیفیت /keyfiyyat/ مترادف کیفیت: چگونگی، چونی، حال، وضع، وضعیت متضاد کیفیت: چگونگی، کمیت برابر پارسی: چونی، چگونگی معنی انگلیسی: quality, circumstance ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

جرار. [ ج َرْ را ] ( ع ص ) بسوی خود کشنده. ( غیاث اللغات ، از منتخب و کنز ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) . مبالغه جار. ( از اقرب ا ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

طبج. [ طَ ] ( ع مص ) محکم و استوار شدن حماقت. || زدن بر هر چیز میان کاواک مانند سر و نحو آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . طبج. [ طَب َ ] ( ع مص ) گ ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

جرل. [ ج َ رِ ] ( ع ص ، اِ ) جای درشت و سنگناک. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . ج ، اَجرال. ( منتهی الارب ) . جرل. [ ج َ رَ ] ( ع ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

نامشروع. [ م َ ] ( ص مرکب ) خلاف شرع. ناروا. ممنوع. شهاد. ( ناظم الاطباء ) . حرام. غیرقانونی : خواجه فرمود آن کار حرام و نامشروع است. ( انیس الطالبین ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مشروع. [ م َ ] ( ع ص ) آغازکرده شده. ( ناظم الاطباء ) . || روا و جایز و مطابق شرع ، موافق شرع. ( ناظم الاطباء ) . راست و درست و آنچه شرع روا دارد. ( ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

طبیعی. [ طَ عی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به طبیعت . غریزی. جبلی. ذاتی. فطری. نهادی. سرشتی. گوهری. گُهری. خِلقی. مقابل ِ صناعی و عملی و مصنوعی و ساختگی و ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

فیزیک. ( فرانسوی ، اِ ) ( از یونانی فوسیس به معنی طبیعت ) علمی است که موضوع مطالعه آن خصایص عمومی اجسام و قوانینی است که موجب تعدیل وضع یا حرکت آنها ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

اسامی. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ اسماء. جج ِ اسم. ( غیاث اللغات ) . نامها : حاضران گفتند تفصیل اسامی ایشان بازگوی. ( کلیله و دمنه ) . اسامی ساکنان کوی او ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

عبارت �جگید حلو� یا �شو هال حلو� که در زبان عامیانهٔ عربی به ویژه در لهجهٔ شامی ( مثل سوری، لبنانی، فلسطینی و اردنی ) استفاده می شه. بیایید دقیق بررس ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

من یک حساب دارم این هارو نمی شناسم آقای امین من منبع جعل نمی گذارم آقای امین تعصبی حرف نمی زنم چون ترُک هستم 🔹 هویت قومی و زادگاه شاه اسماعیل صفوی ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

ادعای بعضی دوستان: زبان فارسی ( به ویژه دری ) ساخت ترکان است یا کلماتش ترکی است. اگر ترکی نباشد، پس از عربی و هندی گرفته شده. رقصی مختص قوم پارس ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

دوست عزیز، برای داوری علمی دربارۀ خاستگاه واژه ها باید سه چیز را کنار هم بگذاریم: ۱ ) کهن ترین گواه های مکتوب، ۲ ) تطبیقِ تغییراتِ آوایی در درازمدت، ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

دوست عزیز، برای سنجش خویشاوندی زبان ها و ریشهٔ واژه ها نمی توان به شباهت ظاهری صداها اکتفا کرد؛ زبان شناسی تاریخی بر مقایسهٔ منظمِ آواها، ساختارها و ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

در این پاسخ ـ بر پایهٔ شواهد مستند زبان - شناسی تاریخی ـ گام به گام نشان می دهم چرا دستگاه ضمایر و ساخت های دستوری فارسی نمی تواند از ترکی مشتق شده ب ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٢

ریشه واژه ی �سَهمان / سامان� و ادعای تُرکی بودن آن، یکی از مباحث پر چالش در حوزه زبان شناسی تاریخی و ریشه شناسی ( اتیمولوژی ) زبان های ایرانی و ترکی ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

دوستان ببینند من کسی توهین نمی کنم خودم ترک سلجوقی هستم کشور دوست دارم همین بس مطالعات لغوی معتبر نشان می دهد که عبارت �سلقه سَمان� یا �سرقه سَمان� ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

متذلل. [ م ُ ت َ ذَل ْ ل ِ ] ( ع ص ) ذلیل و خوار. ( آنندراج ) . || فروتن و کمینه. ( ناظم الاطباء ) . فروتن و متواضع. ( ازاقرب الموارد ) . || ملایم و ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ذلیل. [ ذَ ] ( ع ص ) خوار. ( دهار ) . مهین. زبون. حقیر. داخِر . مقابل عزیز، ارجمند، باارج. ج ، اَذِلَّة، ذِلال ، اَذِلاّء : بی دل شود عزیز، که گردد ذ ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

منصور. [ م َ ] ( ع ص ) نصرت یافته. ( مهذب الاسماء ) . نصرت و یاری داده شده. ( آنندراج ) . یاری کرده شده و نصرت کرده شده. و حمایت شده و پناه داده شده ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مغلوب. [ م َ ] ( ع ص ) آنکه بر وی چیره باشند. غلبه کرده شده. مقهورشده. مفتوح شده. مطیعگشته. ( از ناظم الاطباء ) . شکست خورده. شکست یافته : فدعا ربه ا ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ساعت. [ ع َ ] ( ع اِ ) ساعة. نزد فقها عبارت است از جزئی از زمان. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) . پاره ای از روز و شب. مدتی نامعلوم. وقت و زمان نامعین. مدت ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

خاص. [ خاص ص ] ( ع ص ، اِ ) ضد عام. ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ) : نا ممکن است این سخن بر خاص لفظی است این در میانه عام. فرخی. من دگر یاران خود ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

عمید. [ ع َ ] ( ع ص ) شکسته دل از عشق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) . آنکه عشق وی را شکسته باشد. || سخت غمگین. ( از اقرب الموارد ) ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

طبال. [ طِ ] ( ع اِ ) ج ِ طبل. رجوع به طبل شود. طبال. [ طَب ْ با ] ( ع ص ) تبیره زن. ( مهذب الاسماء ) . طبل نواز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . طبل ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

شیبه. [ ش َ ب َ / ب ِ ] ( از ع ، اِ ) برنجاسب. یکی از گونه های افسنتین. ( از فرهنگ فارسی معین ) . رجوع به افسنتین و شیبة شود. شیبه. [ ب َ / ب ِ ] ( ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مثل. [ م َ ث َ ] ( ع اِ ) مانند. همتا. ج ، امثال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . شبه. نظیر. ( از اقرب الموارد ) . همتا. ( ناظم الاطباء ) : چون دل از د ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

افراسیاب. [ اَ ] ( ص ) کنایه از هموار به راه رونده است چه آب بمعنی راه رو هموار است. ( هفت قلزم ) ( برهان ) . || در پهلوی فراسیاک بمعنی شخص هراسناک ا ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

تاکی این حرف جعلی می زنید تاکی؟! ۱. �افراسیاب آسوده بخواب که ما بیداریم� افراسیاب در شاهنامه فردوسی، نماد دشمنی با ایران و پادشاه تورانی است. فردوسی ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ارباب. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ رَب . ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . رجوع به رَب شود. خدایان. پروردگاران : و لایأمرکم أن تتخذوا الملائکة والنبیی ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

انزجار. [ اِ زِ ] ( ع مص ) بازایستادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . منع شدن ونهی شدن. ( از اقرب الموارد ) . بازده شدن. ( تاج المصاد ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

( سهواً ) سهواً. [ س َ وَن ْ ] ( ع ق ) اشتباهاً و بطور اشتباه و از روی غفلت و فراموشی نه از روی عمد. ( ناظم الاطباء ) . منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مزاج. [ م ِ] ( ع مص ) آمیختن. ( منتهی الارب ) . آمیختن چیزی به چیزی. || آمیختن شراب و جز آن. ( منتهی الارب ) . || ( اِمص ) آمیزش. ( السامی ) ( زمخشری ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

انحلال. [ اِ ح ِ ] ( ع مص ) گشاده گردیدن گره. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . گشاده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( غیاث اللغات ) . حل ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

حرف های جعلی و دورغ عبارت �بُز قورد� ( به ترکی: Boz Qurd یا Bozkurt ) در زبان ترکی به معنی �گرگ خاکستری� یا �گرگ خاکی رنگ� است. این واژه در متون و اس ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

حرف های جعلی و دورغ ✅ 1. آیا محمد مصدق صنعت نفت را ملی کرد؟ بله. محمد مصدق به عنوان نخست وزیر ایران، در سال ۱۳۳۰ ( ۱۹۵۱ ) با همراهی مجلس شورای ملی، ق ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد

تاکی حرف های جعلی دورغ تاکی ؟! برای بررسی منشأ و خاستگاه ترک ها ( یا ترکان اولیه ) ، باید به منابع تاریخی، زبان شناسی، باستان شناسی و مردم شناسی توج ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ممسک. [م ُ س ِ ] ( ع ص ) چنگ درزننده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || بازدارنده از خروج. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . آنکه خود را ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

وهاب. [ وَهَْ ها ] ( ع ص ) بخشنده. ( مهذب الاسماء ) . نیک بخشنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . بسیار بخشنده. ( غیاث ) : تویی وهاب مال و جز تو واهب ت ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

بخیل. [ ب َ ] ( ع ص ) زفت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . قتور. شحیح. ( ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( دهار ) ( ناظم الاط ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

فتاح. [ ف َت ْ تا ] ( ع ص ) گشاینده. ( مهذب الاسماء ) . مبالغه فاتح. ( از اقرب الموارد ) : هر دو فتاح و رمز را مفتاح هر دو سردار و علم را بندار. خاق ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

رزاق. [ رَزْ زا ] ( ع ص ) پیداکننده روزی و دهنده آن. ( منتهی الارب ) . رزق دهنده. ( آنندراج ) . روزی دهنده. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) . بسیار رزق د ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

نصرت. [ ن ُ رَ ] ( ع اِمص ، اِ ) یاری کردن. یاری دادن. ( غیاث اللغات ) ( از بهار عجم ) . دستگیری. حمایت. کمک. یاری. اعانت. ( ناظم الاطباء ) . یاری. ی ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

فتح. [ ف َ ] ( ع مص ) گشادن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ترجمان علامه جرجانی ) . || فیروزی و گشایش کفرستان. ( منتهی الارب ) . پیروز شدن. ( اقر ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد

( غلبة ) غلبة. [ غ َ ل َ ب َ ] ( ع مص ) غلبه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان علامه جرجانی ) ( مصادر زوزنی ) . به معنی غَلب و غَلَب ( مص ) . ( من ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

تسلط. [ ت َ س َل ْ ل ُ ] ( ع مص ) گماشته شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) . برگماشته شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || دست یافتن. ( زوزنی ) . بر ک ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

قوت. [ ق َ ] ( ع مص ) خورش دادن و روزی دادن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) . قاته قوتا و قیاتة؛ عاله و اعطاه القوت و رزقه. ( اقرب ا ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

طعام. [ طَ ] ( ع اِ ) خوردنی. ( منتهی الارب ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 67 ) . مقابل شراب ، آشامیدنی. خورش آدمی. ( دهار ) . مطعوم. خورد. خوراک. خور. غذ ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

( معدة ) معدة. [ م ُ ع ِدْ دَ ] ( ع ص ) تأنیث مُعِدّ. رجوع به معد شود. || ( اصطلاح فلسفی ) رجوع به ترکیب علل معده ذیل علل و معدات شود. معدة. [ م َ ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

صدیق. [ ص َ ] ( ع ص ، اِ ) دوست. ( منتهی الارب ) ( ربنجنی ) ( مهذب الاسماء ) ( ترجمان علامه جرجانی ) . ج ، اصدقاء. صُدَقاء. صُدقان. جج ، اصادق. ( منت ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

وصیت. [ وَ صی ی َ ] ( ع اِ ) وصیة. اندرز. ( مهذب الاسماء ) . اندرز و نصیحت. اندرزو پند و نصیحت و سفارش. ( ناظم الاطباء ) : من وصیت به وفا میکنمت گرچه ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ملث. [ م َ ] ( ع مص ) کسی را به چرب سخنی از کاری بازداشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) . به چرب زبانی و سخن خوش خوشدل کردن کسی را و از کا ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

نقض. [ ن َ ] ( ع مص ) شکستن. ( غیاث اللغات ) . کسر. ( تعریفات ) . شکستن عهد و پیمان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . عهد شکستن. ( دهار ) ( ترجمان علامه ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

تقبل. [ ت َ ق َب ْ ب ُ ] ( ع مص ) پذیرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( آنندراج ) . پذیرفتن و قبول کردن. ( غ ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

برائت. [ ب َ ءَ ] ( ع اِ مص ) برأت. رجوع به برأت شود. - برائت ذمه ؛ پاکی ذمه از وام و قرض. وارهیدگی ذمه از وام و دین. ( ناظم الاطباء ) . منبع. ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

خسارت. [ خ ِ رَ ] ( ع اِ ) زیان. ضرر. ( از ناظم الاطباء ) : مردمان خراسان از خسارت و تاراج فارغ شوند. ( تاریخ بیهقی ) . || کم آمدن حاصل فروش از قیمت ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مدلول. [ م َ ] ( ع اِ ) معنی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . مضمون. مفاد. مقتضی. فحوی. مفهوم. مقصود. منظور. مراد. مستفاد. تفسیر. تأویل. ( یادداشت مؤ ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

تراکم. [ ت َ ک ُ ] ( ع مص ) بر هم نشستن. ( زوزنی ) ( دهار ) . گرد آمدن و بر هم نشستن. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

۱. زمان وقوع یک امر یا حادثه: در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹. ۲. دانش ثبت و شرح وقایع و سرگذشت پیشینیان: معلم تاریخ. ۳. دوره و زمان معین و معلوم: تاریخ صف ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

منابع ها. معتبر در جواب ایران ستیزان ضمیرهای فارسی کاملاً �فارسی� هستند، اما مثل بسیاری از عناصر زبان فارسی، برخی از آن ها ممکن است ریشه هایی در زب ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

بیش از ۱۳۷۴ ( تعداد ) وام واژه زبان فارسی در زبان ترکی استانبولی وجود دارد که شمار و تعداد این وام واژه ها در زبان ترکی عثمانی بیشتر از تعداد کنونی ا ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

بازم سلطان اختراعات جدیدی کرده واژه ی که در تمام لغت نامه فارسی به زبان خود ربط می دهد را به اسم ترکی زده سلطان دیگه می توانه چرا البته سلطان دیس لای ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

در لغت نامه دهخدا و فرهنگ معین گفت شده واژه ی وارد عربی هست البته پژوهش قدیمی شاید در کتاب جدید زبان شناسان این واژه ی وارد فارسی گفت شده باشند البته ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

( آدب ) آدب. [ دِ ] ( ع ص ) بمیهمانی خواننده. میزبان. ادب. [ اَ دَ ] ( ع اِ ) ( معرب از فارسی ) فرهنگ. ( مهذب الاسماء ) . پرهیخت. دانش. ( غیاث اللغا ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژه کیش. ( اِ ) دین و مذهب. ( فرهنگ رشیدی ) . به معنی دین و مذهب و ملت هم آمده است. ( برهان ) . مرادف آیین و مذهب است. ( آنندراج ) . ملة. ( دهار ) ( ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژه دستور. [ دُ ] ( معرب ، اِ ) معرب از دَستور فارسی است زیرا درعرب وزن فَعلول نیامده است. || قاعده که برطبق آن عمل شود. || اجازه. ( اقرب الموارد ) ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی دستور. [ دُ ] ( معرب ، اِ ) معرب از دَستور فارسی است زیرا درعرب وزن فَعلول نیامده است . || قاعده که برطبق آن عمل شود. || اجازه . ( اقرب الموار ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

پلنگ ( عربی : نَمِر ، نِمْر ، نَمْر ؛ ترکی : پارس / بارس ) ، نام فارسی برای پَنثراپاردوس ، پستاندار بزرگ خالدار از تیره گربه ها که در افریقا بیشتر به ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مقوم. [ م ُ ق َوْ وِ ] ( ع ص ) قیمت کننده. ( غیاث ) ( آنندراج ) . قیمت کننده و آن که قیمت چیزی و نرخ چیزی را معین می کند. ( ناظم الاطباء ) . نرخ نهند ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

حزب. [ ح ِ ] ( ع اِ ) گروه. ( ترجمان عادل ) دسته. ( منتهی الارب ) . گروه مردم. ( غیاث ) . ثلة. ( دهار ) . حزبة. حِزق. فوج. فرقة. ج ، احزاب. ( منتهی ا ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

خارجی. [ رِ ] ( ص نسبی ) آن که بنفس خود مهتر شود بی اصالت. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) . || منسوب به خارج. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الا ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

خارج. [ رِ ] ( ع ص ) بیرون رونده. ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) . بیرون شونده. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( المنجد ) ( تاج العروس ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ارشد. [ اَ ش َ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از رشد. رشیدتر. راه راست یابنده تر. ( غیاث ) ( آنندراج ) . || به رشدرسیده. - ارشد اولاد یا اولاد ارشد ؛ آنکه ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ردا. [رِ ] ( از ع ، اِ ) مخفف رداء. بالاپوش و عبا و خرقه. ( ناظم الاطباء ) . آنچه روی لباس ها پوشند همچون جبه و عباءة ( عباء ) . ( از اقرب الموارد ) ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

( آثم ) آثم. [ ث ِ ] ( ع ص ) بزهمند. بزهکار. ( مهذب الاسماء ) . گناهکار. مجرم. مذنب. عاصی. ج ، آثمین ، آثمون. اثم. [ اِ ] ( ع اِ ) گناه. ذنب. وزر. ب ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

( آقطی ) آقطی. ( معرب ، اِ ) نام گیاهی که آن را بیلسان و بیلاسان و شُبوقه و خمان کبیر ویاس کبود گویند. اَقطی. اقطی بزرگ. نام آن بلاطینیه ، سامبوکوس ن ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

محسنات. [ م ُ س َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مُحسَنَة. ( آنندراج ) . زنهای صاحب حسن و جمیل و زیبا و خوش صورت و پارساو پاکدامن. ( غیاث ) . || آنچه نیک داشته ش ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

تکذیب. [ ت َ ] ( ع مص ) نیک انکار کردن امری را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . انکار و جحد کردن در امری ، یقال : کذب بآیات ربه ِ. ( از اقرب الموا ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

تصدیق. [ ت َ ] ( ع مص ) راستگوی داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . راستگو ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

جواز. [ ج َ ] ( ع اِ ) روا. || تساهل. ( منتهی الارب ) . امکان و تساهل. ( اقرب الموارد ) . || آب که مواشی و زراعت را دهند. ( منتهی الارب ) . آبی که دا ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

( آذن ) آذن. [ ذَ ] ( ع ص ) مرد کلان گوش. بلّه گوش. حیوان بزرگ گوش و درازگوش. آذن. [ ذِ ] ( ع ص ) دربان. اذن. [ اَ ] ( ع مص ) بگوش کسی زدن. بر گوش ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

رخصت. [ رُ ص َ ] ( ع اِمص ) اذن وپروانه و پروانگی و لهی و اجازه حرکت و کوچ. ( ناظم الاطباء ) . جواز. ( ناظم الاطباء ) . دستوری. ( آنندراج ) ( از فرهن ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

اجازه. [ اِ زَ ] ( ع مص ) اِجازت. دستوری. اذن. رخصت. فرمان. بار. دستوری دادن. ( منتهی الارب ) . || روا داشتن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر ) : اجاز له. اج ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

امتداد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ، اِ مص ) دراز و کشیده شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) . || مد و کشش. ( ناظم الاطباء ) . ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

طول. [ طَ وَ ] ( ع اِمص ) درازی لفج برین شتر، یا عام است. ( منتهی الارب ) . درازی در لب بالائین شتر. ( منتخب اللغات ) . طول. [ طِ وَ ] ( ع اِ ) طیل. ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

بوی دماغ سوخت می آید بس سلطان دیس لایک واقعا جای تاسف داره حرف های چنین آدم غیر نرمالی در آبادیس انتشار پیدا می کند بنده خودم تُرک سلجوقی هستم ولی چ ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

تقویت. [ ت َ وِ ی َ ] ( ع مص ) تقویه. استواری و زورآوری و قوت و استحکام و پشتی و یاری و امداد و اعتماد و تسلی و دلاسایی. ( ناظم الاطباء ) . نیرومند ک ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

تضعیف. [ ت َ ] ( ع مص ) سست و ناتوان پنداشتن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . ضعیف شمردن کسی را. ( از اقرب الموارد ) . و رجوع به تضعف شود. ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

تأیید. [ ت َءْ ] ( ع مص ) نیرومند کردن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان علامه جرجانی ) ( ازاقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) . نیرو و قوت دادن. ( منتهی ا ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

واضح. [ ض ِ ] ( ع ص ) پیدا و آشکار. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . روشن و هویدا. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . گشاده. عیان. ف ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

معلوم. [ م َ ] ( ع ص ) دانسته شده. شناخته شده و آشکار و هویدا و واضح و محقق و مسلم و مشخص و ممتاز. ( ناظم الاطباء ) . دانسته. مقابل مجهول. ( یادداشت ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

مجهول. [ م َ ] ( ع ص ) در لغت هر شی نامعلومی را گویند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) . نادانسته. ( غیاث ) ( آنندراج ) . نامعلوم. دانسته ناشده. ناشناس. ناش ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

تضمن. [ ت َ ض َم ْ م ُ ] ( ع مص ) پذیرفتن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از تاج المصادر بیهقی ) ( از دهار ) . || لازم گرفتن ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد

( رابطة ) رابطة. [ ب ِ طَ ] ( ع اِ ) علاقه و آنچه بدان چیزی را بچیزی بندند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . علقه و وصله. ( از اقرب الموارد ) . || ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

شمول. [ ش َ ] ( ع اِ ) نامی است می را. ( مهذب الاسماء ) . می سرد. ( ناظم الاطباء ) . می ، بدان جهت که درمی گیرد مردم را به بوی یا آنکه بلا و شدت دارد ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

عمومیت. [ ع ُ می ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) شمول. وفور. کثرت. کلیت. ( ناظم الاطباء ) . منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

اصلاح. [ اِ ] ( ع مص ) راست کردن عصا و چوب را به آتش. ( منتهی الارب ) . || بصلاح آوردن. ( زوزنی ) . بصلاح آوردن و نیکو کردن. ( آنندراج ) . نیکو کردن. ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

مخفی. [ م َ فی ی ] ( ع ص ) به معنی پنهان. ( آنندراج ) . پنهان و پوشیده و پنام و نهفته و نهان و پوشیده شده. ( ناظم الاطباء ) : آدمی مخفی است در زیر زب ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

مکتوم. [ م َ] ( ع ص ) پوشیده. ( غیاث ) ( آنندراج ) . پنهان و پوشیده. ( ناظم الاطباء ) . پنهان داشته. نهان داشته : تا که اسرار قدر در تتق پرده غیب ز ا ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

متفرق. [ م ُ ت َف َرْ رَ ] ( ع اِ ) جای پراکندگی و پراکنده شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . جای پراکندگی. ( ناظم الاطباء ) . متفرق. [ م ُ ت َ ف َر ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

متواری. [ م ُ ت َ را ] ( ع اِ ) نهانگاه و محل اختفا : چون ذونواس بازگشت به یمن این دو کس به نجران آمد و این مردمان که مانده بودند از متواری بیرون آور ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

منتشر. [ م ُ ت َ ش ِ ] ( ع ص ) پراکنده. ( غیاث ) ( آنندراج ) . پراکنده گشته و گسترده شده. پراکنده و پاشیده و افشان. ( از ناظم الاطباء ) . پراکنده. پر ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

اثر. [ اَ ث َ ] ( ع اِ ) عقب. ایز. حف . حفف :خرج فی اثره ؛ برآمد پس او. ( منتهی الارب ) . || نشان. پی. داغ پای. جای پای. نشان قدم : قطع اﷲ اثره ؛ ببر ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

خواص. [ خ َ واص ص ] ( ع اِ ) مردمان خاص. ضد عوام. ( ناظم الاطباء ) . ج ِ خاصّه. نزدیکان. مقربان : احمد و شکر خادم تنی چند از خواص و طبیب و حاکم لشکر ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

عقیده. [ ع َ دَ / دِ ] ( ع اِ ) عقیدة. عقیدت. هر چیز که شخص بدان اعتقاد دارد و یقین بر آن دارد و نمشته و پنداشتی. ( ناظم الاطباء ) . آنچه بدان گروند ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

دوستان عکس کتاب در جواب ایران ستیزان دوستان حتما اینو ببینید خیلی به درد می خوره من از دوستان سوالی دارم کسی در دانشگاه معتبر کشور و مثل دانشگاه تهرا ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

سکوت. [ س َ ] ( ع ص ) بسیار خاموش. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) سکوت. [ س ُ ] ( ع مص ) خاموش شدن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58 ) . خاموشی. ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

( آرض ) آرض. [ رَ ] ( ع ن تف ) سزاوارتر. شایسته تر. اَلْیَق. اجدر. احری ̍. اولی ̍. ارض. [ اَ ] ( ع اِ ) زمین. ( منتهی الأرب ) . زمی. غبرا. ام آدم. ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

عاد. ( ع اِ ) مردم. یقال : ماأدری أی عاد هو؛ أی أی الناس ؛ یعنی ندانم که چه مردست او. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) . عاد. ( اِخ ) قومی که هو ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

معار. [ م ُ ] ( ع ص ) به عاریت داده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . معار، یا عین معار، یا مستعاره مال عاریه است. ( فرهنگ علوم نقلی دکتر سجادی ) : اش ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

شط. [ ش َطط ] ( ع مص ) دور شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ناظم الاطباء ) ( دهار ) ( از اقرب الموارد ) . || دشواری کردن بر ک ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

قضا. [ ق َ ] ( ع مص ) فرمان دادن و حکم کردن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . و از این باب است : قضی ربک ؛ ای امر و حکم ربک. ( منتهی الارب ) . || م ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

صیقل. [ ص َ ق َ ] ( ع ص ) تیزکننده شمشیر و زداینده آن ج ، صیاقل ، صیاقله. ( منتهی الارب ) . زداینده آینه و تیغ و جز آن و تیزکننده. ( غیاث اللغات ) . ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

وحشت. [ وَ ش َ ] ( ع اِمص ) تنهایی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( بهار عجم ) ( آنندراج ) : با تو برآمیختنم آرزوست وزهمه کس وحشت و بیگانگی. منب ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

معترض. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص ) اعتراض کننده. ( آنندراج ) . آن که اعتراض می کند. ( ناظم الاطباء ) . آنکه بر سخن یا عقیده و عمل دیگری خرده گیرد. خرده گی ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

صبور. [ ص َ ] ( ع ص ) صابر و شکیبا و کسی که جلدی نکند درانتقام. ( غیاث اللغات ) . شکیبا و حلیمی که عاصیان رابه عذاب مؤاخذه نکند بلکه ببخشد یا در گرف ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مسکن. [ م َ ک َ ] ( ع اِمص ) سکونت. ( مثل ملبس و منکح و مطعم و مشرب ) . ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . نشست. مسکن. [ م َ ک َ / م َ ک ِ ] ( ع اِ ) جای باش ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

ناقص. [ ق ِ ] ( ع ص ) ناتمام. مقابل کامل. ( فرهنگ نظام ) ( آنندراج ) . ناتمام. ناکامل. ( ناظم الاطباء ) . ناکامل. نیمه کاره. که کمی دارد. نادرست. که ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

تولید. [ ت َ ] ( ع مص ) از گوسفند، بچه گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) . زاینده گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . زایانیدن قابله زن ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

رفع. [ رَ ] ( ع مص ) برداشتن و بلند کردن چیزی ، خلاف وضع. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . برداشتن. ( از غیاث اللغات ) ( ترجمان القرآن جرجانی چ دب ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

تعدی. [ ت َ ع َدْ دی ] ( ع مص ) فاگذاشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) . درگذشتن از کار و ترک دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . تجاوز کردن ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

نعناع. [ ن َ ] ( ع اِ ) نعنا. رجوع به نعنا شود. منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

شغل. [ ش َ ] ( ع اِ ) ج ِ شَغْلة. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . رجوع به شغلة شود. شغل. [ ش َ / ش ُ ] ( ع مص ) در کار داشتن کسی را. ( از اقر ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

صفی. [ ص َ فی ی ] ( ع ص ، اِ ) دوست خالص. ( منتهی الارب ) . دوست صافی. ( غیاث اللغات ) . دوست گزیده. ( مهذب الاسماء ) . دوست یگانه. ( دهار ) . || خال ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

سیل. [ س َ ] ( ع اِ ) آب بسیار که روان باشد. بی پروا، بی تاب ، بی زینهار، پرشور، لاابالی ، تندرو، دریادیده ، سبکرو، سبکرفتار، سبک خیز، خانه برانداز، ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مطهر. [ م ُ طَهَْ هََ ] ( ع ص ) پاک کرده شده. ( آنندراج ) . پاک و پاکیزه. ( ناظم الاطباء ) . پاکیزه. پاک. نمازی کرده. نمازی شده. پاک گشته. مقدس. منزه ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

قطر. [ ق َ ] ( ع مص ) دوختن جامه را. || قطران مالیدن شتر را. || چکیدن. || چکانیدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) . اصمعی گوید: متعدی و لازم هر دو ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

توحید. [ ت َ ] ( ع مص ) یگانه گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . یکی کردن. ( دهار ) . در لغت ، حکم به واحد بودن شی است. ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

ممد. [ م ُ م ِدد ] ( ع ص ) مددکننده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . امدادکننده. مددرساننده. یاری دهنده. ( ازناظم الاطباء ) . کمک. یار. مددده. کمک فرست ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

احداث. [ اِ ] ( ع مص ) ظاهر و پیدا کردن. || زنا کردن. || شکستن وضو. || صیقلی کردن شمشیر را. ( منتهی الارب ) . آهن بزدودن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر ) . ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مغناطیس. [ م َ / م ِ ] ( معرب ، اِ ) آن سنگ که آهن به خود کشد. ( مهذب الاسماء ) . سنگ آهن ربای. مَغنَطیس. مَغنیطیس. ( منتهی الارب ) . مأخوذ از یونان ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

جمعه. [ ج ُ ع َ / ع ِ ] ( از ع ، اِ ) مجموعة. جمعه از تمر؛ یک مشت از خرما. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) . || الفت. ( منتهی الارب ) : ادام اﷲ جمعة ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

الفت. [ اَ ل ُ ] ( اِ ) آلفت و غم و اندوه. || رنج و پریشانی و آشفتگی. ( ناظم الاطباء ) ( استینگاس ) . رجوع به آلفتن و آلفته شود. الفت. [ اُ ف َ ] ( ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

ناقل. [ ق ِ ] ( ع ص ) برنده چیزی از جائی به جائی. ( فرهنگ نظام ) . از جائی به جائی برنده. ( آنندراج ) . آنکه چیزی را از جائی به جائی می برد. برنده و ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مخلوط. [ م َ ] ( ع ص ) آمیخته شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) . آمیخته و درهم و شوریده و سرشته. ( ناظم الاطباء ) . - مخلوط شدن ؛آمیخت ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

( اطرة ) اطرة. [ اُ رَ ] ( ع اِ ) پَی که بر سوفار تیر پیچند. || تندی گرداگرد حشفه. || گوشت گرداگرد ناخن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

بهنام رضایی یا سید سرور یا سعید سرور یا عبدالرضا یا امین خدایش این حرف الکی از کجات در می آورید بهنام رضایی بهنام رضایی بهنام رضایی بهنام رضایی بهنا ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد

دوستان این فرد کارش این حرف های الکی و ساختگی هست اسم قبلیش عبدالرضا بود الان امین این کارش جعل هست پس ماد ها با سکاها ترک هستند چرا جای این حرف های ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد

باز هم حرف های الکی و ساختی از فردی به اسم امین که قبل تر هم اسمش عبدالرضا بود این کارش فقط حرف های الکی زدم هست در واژه ی چوقا یا چوخا واژه ی چو در ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

آقای امین یا عبدالرضا باز هم حرف ساختی الکی شروع کردی واژه ی چوقا از ریشه ی چو و خا هست دو واژه ی فارسی لچک از دو واژه ی لِه و چَک واژه ی شلوار که فا ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

آقای امین یا عبدالرضا دست از این حرف ساختی دارید لر چه ترک دو قوم جدا از برام عجیب اصرار الکی شما ها پاین با منبع معتبر گذاشتم دوستان ببینند یه کم آی ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

ودیعه نایب گرفتن برای حفظ اموال می باشد. ودیعه بر وزن فعلیه به معنی مفعوله مالی که نزد غیر گذارند تا آن را حفظ نماید. جمع ودیعه، ودائع می باشد. معن ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

امانت. [ اَ ن َ ] ( ع مص ، اِمص ) راستی. ضد خیانت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) . استواری در راستی. درستکاری. اخلاص و صداقت. امینی ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مصیب. [ م ُ ] ( ع ص ) تیر به نشانه رسیده. || درست گوینده. مردی که قول و فعل و رای او صواب باشد. ( ناظم الاطباء ) . || برصواب رفته. صوابکار. درستکار. ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

( عشوة ) عشوة. [ ع َش ْ وَ ] ( ع اِ ) اسم المرة است از مصدر عَشْو. ( از اقرب الموارد ) . رجوع به عشو شود. || تاریکی ، یا از اول شب تا ربع آن : مضی من ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

طناز. [ طَن ْ نا ] ( ع ص ) بسیار فسوس کننده. ( منتهی الارب ) . فسوس دارنده. ( دهار ) . افسونگر. ( مهذب الاسماء ) . که سخریه کند. که دست اندازد. ( صحا ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

حشر. [ ح َ ] ( ع مص ) برانگیختن. بعث. ابعاث. اقامة. || گرد کردن. ( مهذب الاسماء ) ( تاج المصادر بیهقی ) . جمع آوردن. گرد کردن ، چنانکه مردم را و از ا ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

معاد. [ م َ ] ( ع مص ) برگردیدن. عود. || بازگشتن. || رد کردن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || بازگردانیدن. || ( اِ ) ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

واقعی. [ ق ِ ] ( ص نسبی ) حقیقی. راستین. || راست. درست. صحیح. || محقق. به طور یقین. || به طور کامل. ( ناظم الاطباء ) . واقعی. [ ق ِ ] ( اِخ ) ابن عل ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

حقیق. [ ح َ ] ( ع ص ) سزاوار. ( دهار ) . جدیر. قمین. حری. لایق. درخور. ازدَرِ. || درست. || واجب. || ثابت : حق حقیق. || حریص. ج ، احقاء. حقایق. ( مهذب ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

صحیح. [ ص َ ] ( ع ص ) درست. ( مهذب الاسماء ) . تندرست. ( دهار ) ( غیاث اللغات ) . پاک از عیب. ( غیاث اللغات ) . راست. سالم. تندرست. مقابل غلط و سقیم ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

غلط. [ غ َ ] ( اِمص ) اسم مصدر از غلطیدن. دراز کشیدن و این در اصل به تاء نقطه دار بوده است. ( از آنندراج ) . گردیدن چیزی بر روی خود. به پهنا گردیدن. ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

امتنان. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) نعمت دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) : برعقیل ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

تشکر. [ ت َ ش َک ْ ک ُ ] ( ع مص ) سپاس داری نمودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) . سپاس داری کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ا ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

خیانت. [ ن َ ] ( ع اِمص ) غدر. مکر. حیله. ناراستی. ( ناظم الاطباء ) . دغلی. ناراستی. ( غیاث اللغات ) . ضد امانت. زنهارخواری. نااستواری. اغلال. ( یادد ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

فرث. [ ف َ ] ( ع اِ ) سرگین شکنبه. ( ترجمان ترتیب عادل بن علی ) . سرگین. ( فهرست مخزن الادویه ) . سرگین در شکنبه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

خائن. [ ءِ ] ( ع ص ) ( از خون و خیانه ) ( منتهی الارب ) . دغلباز. خیانت کننده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . || کسی که امانت خود را انجام ندهد. ( فره ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

فرس. [ ف َرَ ] ( ع اِ ) اسب تازی. ( بحر الجواهر ) . اسب نر و ماده. ج ، اَفراس ، فُروس. ( منتهی الارب ) . حیوانی اهلی است که بیشتر در سواری به کار رود ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

بساط. [ ب ِ / ب َ ] ( ع اِ ) گستردنی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ترجمان القرآن عادل بن علی ) . نوعی از طنفسه ( معرب تنبسه ) دراز کم عرض. ج ، ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

بساط. [ ب ِ / ب َ ] ( ع اِ ) گستردنی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ترجمان القرآن عادل بن علی ) . نوعی از طنفسه ( معرب تنبسه ) دراز کم عرض. ج ، ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مهدی یا عبدالرضا یا غیر بساط. [ ب ِ / ب َ ] ( ع اِ ) گستردنی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ترجمان القرآن عادل بن علی ) . نوعی از طنفسه ( معرب ت ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

ممنون. [ م َ ] ( ع ص ) مرد سست. || مرد توانا. از اضداد است. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || بهترین و اقصی از ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

کفور. [ ک َ ] ( ع ص ) حق ناشناس و ناگرونده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . ناسپاسی کننده از نعمت. ( غیاث ) . ناسپاسی کننده نعمت. ( آنندراج ) . نا ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

کتاب. [ ک ِ ] ( ع مص ) کَتب. کِتابَة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) . کِتبَة. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) . نبشتن و یقال کتبت بال ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

( قرآن ) قرآن. [ ق ُ ] ( ع مص ) فراهم آوردن و گرد کردن چیزی را به چیزی. گویند: قَرَاءَ الشی قرآناً ( از باب نصر و فتح ) . || بچه دادن حامل. گویند: قر ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

یقین. [ ی َ ] ( ع اِمص ، اِ ) هرچیز ثابت و واضح و دانسته شده و اطمینان قلب به اینکه چیزی که تعلق کرده است موافق واقع می باشد. ( از ناظم الاطباء ) . ب ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

اطمینان. [ اِ ] ( ع مص ) اطمئنان. اطمینان به چیزی ؛ آرامیدن و قرار گرفتن بدان. و فی الحدیث عن النبی ( ص ) فی تعلیم الصلوة: ثم ارکع حتی تطمئن راکعاً ث ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

ایقان. ( ع مص ) ( از �ی ق ن � ) به یقین دانستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24 ) . بی گمان دانستن و بی گ ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

اعتقاد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) در دل گرفتن و قرار دادن در دل. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( آنندراج ) . در دل گرفتن. ( غیاث اللغات ) . || گر ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

وثوق. [ وُ ] ( ع اِمص ) ثقة. ( المنجد ) . اعتماد. ( ناظم الاطباء ) ( غیاث ) : به وثوق حصانت قلاع و مناعت بقاع خویش جواب ابوعلی بازدادند. ( ترجمه تاری ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد

تأثیر زبان فارسی بر زبان عربی زبان های فارسی و عربی در زمینهٔ داد و ستد واژگان بر یکدیگر تأثیرهایی داشته اند. واژگان عربی با ریشه فارسی یا واژگان معر ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

فرض. [ ف َ ] ( ع اِ ) رخنه کمان که سوفار و جای چله آن است. ( منتهی الارب ) . آن جای از کمان که زه بدان افتد. ج ، فِراض. ( اقرب الموارد ) . || آتش زنه ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

متضاد. [ م ُ ت َ ضادد] ( ع ص ) با هم مخالفت کننده. ( آنندراج ) ( غیاث ) . مخالف یکدیگر. یقال هما متضادان ؛ آن دو مخالف یکدیگرند. ( ناظم الاطباء ) ( م ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مترادف. [ م ُ ت َ دِ ] ( ع ص ) در پی دیگری سوار شونده. ( غیاث ) ( آنندراج ) . کسی که پس دیگری سوار شود. ( ناظم الاطباء ) . || پی در پی. ( غیاث ) ( آن ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

زعیم. [ زَ ] ( ع ص ) ضامن و پذرفتار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . کفیل. ضامن و بمعنی وکیل. ( غیاث اللغات ) . ضامن. کفیل. پذیرفتار. ( ناظم الاطباء ) ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

قاید. [ ی ِ ] ( ع ص ) قائد. رجوع به قائد شود. قاید. [ ی ِ ] ( اِخ ) خزیمةبن خازم نمشلی. وی در بغداد نزد خلفاقرب و منزلتی داشت و درب خزیمة به وی منسو ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

لیدر. [ دِ ] ( انگلیسی ، اِ ) قائد. رهبر. سائس. پیشوا. پیشوای فرقه : لیدر حزب ؛ رهبر حزب. لیدر. [ ل َ دَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان شهاباد بخش حومه شهر ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

رئیس. [ رَ ] ( ع ص ، اِ ) سرور. ( دهار ) . مهتر. ( منتهی الارب ) . سردار و مهتر قوم. ( آنندراج ) ( منتخب اللغات ) ( غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ) ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

امیر. [ اَ ] ( ع اِ ) میر . پادشاه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) . فرمانروا. ( مهذب الاسماء ) . کسی که فرمانروا بر قومی باشد ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

لازم. [ زِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از لزوم. واجب. ( زمخشری ) . فی الاستعمال به معنی الواجب. ( تعریفات ) . ناگزیر. دربایست. بایا. بایسته. ضرور. کردنی. فری ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

یراق. [ ی َ ] ( ترکی ، اِ ) سلاح. ( یادداشت مؤلف ) ( ناظم الاطباء ) . اسلحه سپاه مثل شمشیر و سپر و تیر و کمان و غیره. ( غیاث ) ( آنندراج ) : در مجلس ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

لوازم. [ ل َ زِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ لازم. ( تاج العروس ) . و ج ِ لازمة. بایسته ها. وابسته ها. اسبابها. وسایل : از لوازم صحبت یکی آن است که یا خانه بپر ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

تجهیزات. [ ت َ ] ( ع اِ ) ج ِ تجهیز. ساز و برگ. جهاز. اسباب کار. ساز جنگ. وسایل کار و کارزار. منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

بساط. [ ب ِ / ب َ ] ( ع اِ ) گستردنی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ترجمان القرآن عادل بن علی ) . نوعی از طنفسه ( معرب تنبسه ) دراز کم عرض. ج ، ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مهدی یا عبدالرضا غیر این هم عربی نبود 🔴 واژه � فرش � از کجا آمده ؟ آیا عربی است ؟ کلمه فرش چه ربطی به طاووس دارد ؟ فرش عربی نیست ؛ خوب بخوانید . . ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔴 واژه � فرش � از کجا آمده ؟ آیا عربی است ؟ کلمه فرش چه ربطی به طاووس دارد ؟ فرش عربی نیست ؛ خوب بخوانید . . . 👇 🔹 طاووس نام پرنده ای زیبا در ف ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔴 واژه � فرش � از کجا آمده ؟ آیا عربی است ؟ کلمه فرش چه ربطی به طاووس دارد ؟ فرش عربی نیست ؛ خوب بخوانید . . . 👇 🆔 @iranzamin777 🆔 Admin @f777 ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔴 واژه � فرش � از کجا آمده ؟ آیا عربی است ؟ کلمه فرش چه ربطی به طاووس دارد ؟ فرش عربی نیست ؛ خوب بخوانید . . . 👇 🔹 طاووس نام پرنده ای زیبا در ف ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔴 واژه � فرش � از کجا آمده ؟ آیا عربی است ؟ کلمه فرش چه ربطی به طاووس دارد ؟ فرش عربی نیست ؛ خوب بخوانید . . . 👇 🆔 @iranzamin777 🆔 Admin @f777 ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

🔴 واژه � فرش � از کجا آمده ؟ آیا عربی است ؟ کلمه فرش چه ربطی به طاووس دارد ؟ فرش عربی نیست ؛ خوب بخوانید . . . 👇 🔹 طاووس نام پرنده ای زیبا در ف ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مهدی یا عبدالرضا یا سید سرور یا سعید سرور یا بهنام رضایی یا العطّار، محمّد علی آدم عاقل به دیگران توهین نمی کنه آدم که کم می آورد توهین می کنه کتاب د ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

معنی. [ م َ نا / م َ نی ی ] ( ع اِ ) هرچه قصد کرده شود از چیزی. ( از منتهی الارب ) . هرچیزی که شخص قصد می کند و مقصود. ج ، معانی. ( ناظم الاطباء ) . ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

یعنی. [ ی َ ] ( ع فعل ) به معنی قصد می کند و در توضیح و تبیین کلام به معنی تیو استعمال می شود. ( ناظم الاطباء ) . می خواهد و قصد می کند و مصدرآن عنای ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

عبیدلی. [ ع َ دِ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستان های شش گانه بخش لنگه شهرستان بوشهر است. حدود و مشخصات آن بقرار زیر است. از شمال دهستان حمدادی از جنوب ار ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

عبیک. [ ع َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش جاپلق شهرستان سراوان ، واقع در 34 هزارگزی جنوب جاپلق کنار راه فرعی سراوان بجاپلق ناحیه ای کوهستانی و گرمسیر و ما ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

( عبیدة ) عبیدة. [ ع ُ ب َ دَ ] ( اِخ ) ابن حارث بن عبدمناف. از ابطال قریش در جاهلیت و اسلام است که به سال 62 قبل از هجرت به مکه متولد شد و پیش از ور ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

عبیدی. [ ع ُ ب َ دی ی ] ( ص نسبی ) نسبت است به عبیدبن ثعلبةبن یربوع بن حنظلةبن مالک بن زیدبن مناة بطنی از تمیم است. ( از اللباب ج 2 ص 116 ) . || نسبت ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

عبیدا. [ ع ُ ب َ دُل ْ لاه ] ( اِخ ) ابن احمدبن طیفور، مکنی به ابوالحسن. مورخ و از مردم خراسان است. و تولد و وفاتش به بغداد بود. وی ذیلی بر تاریخ پدر ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

عبر. [ ع َ ] ( مص ) عبور کردن و گذشتن از وادی و نهر و جوی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) . || بیان کردن خواب و خبر دادن مآل کار. ( منتهی الارب ) . ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

عبرت. [ ع ِ رَ ] ( ع مص ) عبرة. پند گرفتن. ( غیاث اللغات ) ( از صراح ) ( ناظم الاطباء ) . عبرة : سه بیت شعر یاد داشتم از آن ابوالعتاهیه. . . که اندر ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

طرف میاد حرف ضد ایرانی می زنه نه پایه حرف هاش نمی ایست شروع به توجیه کردن دوستان خوبه موقعی که بیکار هستیم با چنین آدم هایی وقت خودتونو بگذرونیم همین ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

مشتاق. [ م ُ ] ( ع ص ) ( از �ش و ق � ) آزمند چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . آرزومند. ( مهذب الاسماء ) . آزمند به چیزی. آرزومند. و بسیار مایل و ر ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

شایق. [ ی ِ ] ( ع ص ) شائق. راغب. و مشتاق و خاطرخواه و آرزومند و دارای اشتیاق. ( ناظم الاطباء ) . || کسی که شخص بدیدن او مشتاق باشد. ( فرهنگ فارسی مع ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

راغب. [ غ ِ ] ( ع ص ) مایل و خواهان. ج ، راغبون. ( ناظم الاطباء ) . خواهان از روی حرص ، و دوستدارنده. ( از اقرب الموارد ) . خواهان. ( دهار ) . مأخوذ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

توجیه. [ ت َ ] ( ع مص ) روی فراگردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) . روی فا چیزی کردن. ( زوزنی ) . روی سوی کسی کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

شرح. [ ش َ ] ( ع مص ) گوشت را به قطعات بلند بریدن. ( از اقرب الموارد ) . قطع کردن گوشت را از عضو یا قطع کردن گوشت را از استخوان مانند شرّح. ( از تاج ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
١

طرف میاد حرف ضد ایرانی می زنه نه پایه حرف هاش می ایست شروع به توجیه کردن دوستان خوبه موقعی که بیکار هستیم با چنین آدم هایی وقت خودتونو بگذرونیم همین ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تمرد. [ ت َ م َرْ رُ ] ( ع مص ) چندی امرد ماندن و سپس ریش برآوردن : تمرد فلان زماناً. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

عصیان. [ ع ِص ْ ] ( ع اِمص ) نافرمانی و بیفرمانی کردن. خلاف طاعت. ( منتهی الارب ) . خلاف طاعت ، و ترک گفتن انقیاد و فرمانبرداری. ( از اقرب الموارد ) ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

طغیان. [ طُغ ْ ] ( ع مص ) درگذشتن از اندازه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . از حد درگذشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغه ) : فمایزیدهم الا طغیانا ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

استکبار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بزرگ دیدن کسی یا چیزی را: استکبره. ( منتهی الارب ) . و اءَستکبرُ الاخبارَ قبل لِقائه فلمَّا التقینا صَغَّرَ الخبرَ الخُ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

نظم. [ ن َ ] ( ع اِ ) شعر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . کلام موزون. مقابل نثر. ( المنجد ) ( از غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ) . ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

نظام. [ ن ِ ] ( ع اِ ) رشته مروارید و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . رشته جواهر. ( غیاث اللغات ) . رشته ای که لؤلؤ و جز آن ر ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

انضباط. [ اِ ض ِ ] ( ع مص ) سامان گرفتن. بنوا شدن. خوب نگاهداشته شدن. نظم داشتن. ( فرهنگ فارسی معین ) . || ( اِمص ) پیوستگی و مضبوطی. ( غیاث اللغات ) ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

بقا. [ ب َ ] ( ع اِمص ) زیست و زندگانی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( فرهنگ نظام ) . ماندن در جهان. ضد فنا. ( آنندراج ) . باقی ما ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تمدید. [ ت َ ] ( ع مص ) کشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . نیک کشیدن. ( ترجمان ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

استمرار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) گذشتن و رفتن پیوسته. || بر یک روش رفتن. ( منتهی الارب ) . || روان شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( غیاث ) . || همیشگی کردن. ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تداوم. [ ت َ وُ ] ( ع مص ) انبوهی کردن کار بر کسی. ( تاج المصادر بیهقی ) . تدائم. رجوع به تدائم شود. تداوم. [ ت َ وُ ] ( ع مص ) گرد برگشتن. ( منتهی ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

نقل. [ ن َ ] ( ع مص ) از جائی به جائی بردن. ( از غیاث اللغات ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( زوزنی ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . فاو ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

غسل. [ غ َ ] ( ع مص ) شستن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان علامه جرجانی ) . مطلق شستن هرچیز که باشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . تط ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

وضو. [ وُ ] ( از ع ، اِ ) وضوء. دست نماز. شستن صورت و دستها و مسح کردن بر سر و پاها با آدابی که در شرع اسلام مقرر است : این وضو از سنگ و رو محکمتر اس ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تعبیر. [ ت َ ] ( ع مص ) بیان کردن خواب را و آگاه کردن از انجام کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . بیان کردن وبیان نمودن معنی ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

طهر. [ طَ ] ( ع مص ) دور کردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . یقال : طهره طهراً. ( منتهی الارب ) . طهر. [ طَ هَِ ] ( ع ص ) پاک. ( منتهی الارب ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

طهارت. [ طَ رَ ] ( از ع ، مص ) پاک گردیدن. یقال : طهر طهراً و طهارة. ( منتهی الارب ) . پاک شدن. ( آنندراج ) ( دهار ) . پاکی. ( آنندراج ) : تقوای نفس ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

صفا. [ص َ ] ( ع مص ) روشنی. ( منتهی الارب ) . صافی شدن. ( مصادرزوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) . پاک و بی غش و بی کدورت شدن. ( غیاث اللغات ) . || ( اِم ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

صلح. [ ص ُ ] ( ع اِمص ) آشتی. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) . سِلْم. تراضی میان متنازعین. سازش. هُدْنَة. هَوادَة. مقابل حرب و جنگ : همه نیوشه خواج ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح. [ اِ طِ ] ( ع مص ) با یکدیگر صلح کردن. ( لغت میرسید شریف جرجانی ص 2 ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مؤید الفضلاء ) ( زوزنی ) . با هم صلح کردن. مأ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تهاجم. [ ت َ ج ُ ] ( ع مص ) حمله کردن یکی بر دیگری. ( از اقرب الموارد ) . به یکدیگر هجوم کردن. مقابل تدافع. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . منبع. لغت ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

حمله. [ ح َ م َ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ حامل : حملةالعرش ؛ بردارندگان عرش. ( مهذب الاسماء ) . حمله قرآن : اشراف امتی حملة القرآن. منبع. لغت نامه دهخ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

صولت. [ ص َ / صُو ل َ ] ( از ع مص ، اِمص ) حمله بردن. ( غیاث اللغات ) . صولة. حمله : هیبت او کوه را بند کمر درشکست صولت او چرخ را سقف گهر درشکست. خا ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

رعب. [ رَ ] ( ع اِ ) افسون از سحر و جز آن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) . || وعده بد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی ال ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

جبن. [ ج َ ب َ ] ( اِ ) خرزهره. رجوع به خرزهره شود. جبن. [ ج ِ ] ( ع اِ ) پنیر. ج ، اَجبان. جبن. [ ج ُ] ( ع اِ ) پنیر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب ال ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تا می توانید ادامه بدهید دست شما رو جلو بقیه رو می کنم کار خوبی انجام می دهید. زبانش کسی که سواد داره این شامل بغضی نمی شود چون سواد ندارد دنبال تخری ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد

از قدیم گفتم دیوار حاشا بلند من تحریف می کنید بخشید شما کی هستید تو تحریف کنند یه آدم غیر نرمالی اول آخر که بالا خونه رو اجاره داده که همش داره حرف ا ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

نفع. [ ن َ ] ( ع اِ ) سود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . مقابل ضر. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) . فایده. منفعت. حاصل. بیاور. ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

نفق. [ ن َ ] ( ع مص ) بیرون آمدن یربوع از نافقائش. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( از متن اللغة ) . رجوع به نَفَق شود. || داخل شدن کلاکموش در ناف ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

اقصاب. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِقُصب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . بمعنی پشت ها و روده ها. رجوع به قصب شود. اقصاب. [ اِ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

اقصار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ قَصرَة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . رجوع به قصرة شود. اقصار. [ اِ ] ( ع مص ) بازایستادن از کاری. ( منتهی الارب ) ( ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

اقصاص. [ اِ ] ( ع مص ) برخاستن نتوانستن از لاغری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . || در پی قصاص کسی شدن و قریب گردانیدن او را بوی. ( م ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

اقصاد. [اَ ] ( ع ص ) رمح اقصاد؛ نیزه شکسته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . و این از باب ثوب اخلاق است. ( از اقرب الموارد ) . اخفش گوید این یکی از ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

اقصام. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ قَصم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || ج ِ قِصم. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به قصم شود. منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

اقصاء. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قاصی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . رجوع به قاصی شود. || ج ِ قصی . ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

توقف. [ ت َ وَق ْ ق ُ ] ( ع مص ) درنگ کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . ایستادن. ( زوزنی ) ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

طیبت. [ ب َ ] ( ع اِمص ) مزاح. خوش طبعی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . خوش منشی. خوش مزگی. بازی. شوخی : طیبتی شاعرانه کردم من تا نبندی دل اندرین زنها ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

خب. [ خ َ ] ( اِ فعل ) خاموش. امر به خاموشی. خفه شو. کلام مگو. بیش ازین مگو : فلک چون این سخن بشنید گفتا برو ابن یمین خب باش یعنی ! ابن یمین. خب. [ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

طیب. ( ع ص ، اِ ) بوی خوش. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) . خوشبوی. عطر. بوی. داود ضریر انطاکی گوید: طیب ، بر هر شی که بوی خوش داشته باشد اطلاق میگ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

مهذب. [ م ُ هََ ذْ ذِ ] ( ع ص ) پاک کننده از عیوب. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . مهذب. [ م ُ هََ ذْ ذَ ] ( ع ص ) مرد پاکیزه خوی. ( آنندراج ) ( ناظم ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

غیاث. ( ع اِ ) فریادرس. ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . چیزی که بدان مخلصی یابند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . آنچه خدای ترا بدان پنا ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

اقرب. [ اَ رَ ] ( ع ن تف ) نزدیکتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . قریب تر. ( غیاث اللغات ) . خویش نزدیکتر. ( مهذ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

معین. [ م َ ] ( ع ص ) آب روان. ( دهار ) . آن آب که می بینند چون می رود. ( مهذب الاسماء ) . آب روان بر روی زمین. ( ترجمان القرآن ) . جاری و روان. ( غی ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

عوض. [ ع َ / ع ِ وَ ] ( ع مص ) عوض دادن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . بدل دادن و بدل ستدن. ( از آنندراج ) . بدل دادن. ( ناظم الاطباء ) . ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

عیاض. ( ع مص ) عوض دادن. ( ازمنتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) . و اصل آن عِواض است که واو ماقبل مکسور به یاء بدل شده است. ( از اقرب المو ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

جماعت. [ ج َ ع َ ] ( ع اِ ) گروه مردم. ( آنندراج ) : مثال سعدی عود است تا نسوزانی جماعت از نفسش دمبدم نیاسایند. سعدی. هرگز جماعتی که شنیدند سر عشق ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

ناظم. [ ظِ ] ( ع ص ، اِ ) شاعر. آنکه سخن را موزون کند. ( ناظم الاطباء ) . درکشنده سخن در وزن. ( آنندراج ) . شعرگوینده. ( ناظم الاطباء ) . مقابل ناثر. ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

شرف. [ ش َ ] ( اِ ) آستانه در. ( ناظم الاطباء ) . || تخته ای که در پیش در نصب سازند. ( از برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || آواز آهسته مانند ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

متخصص. [ م ُ ت َ خ َص ْ ص ِ ] ( ع ص ) خاص گردیده. ( آنندراج ) . تخصیص شده و برای خود قبول کرده شده و مخصوص گشته. ( ناظم الاطباء ) : بنده مخلص و خادم ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

خبر. [ خ َ ] ( ع اِ ) درخت کُنار. ( از منتهی الارب ) . درخت اراک و سدر و آنچه از علف که در دور آن روید. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از معج ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

خبره. [ خ َ رَ ] ( ص ) محکم. استوار. || پیچیده. خَبْوَه. ( از برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) . || ( اِمص ) سنجش. حساب. ( از ناظم الاطباء ) . رجوع به خ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

مشرف. [ م ُ ش َرْ رَ ] ( ع ص ) بزرگی داده شده. ( غیاث ) . بزرگ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . بزرگ داشته. حرمت کرده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

مسلط. [ م ُ س َل ْ ل َ ] ( ع ص ) برگماشته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . شخصی که او را بر کسی گماشته باشند. ( غیاث ) ( آنندراج ) . دارای تسلط. ز ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

جراحی. [ ج َرْ را ] ( حامص ) دستکاری. ( ذخیره خوارزمشاهی ) . اعمال حدید عمل. عمل حدیدی پیوندی. ( فرهنگ رازی ) . و رجوع به جراحة شود. جراحی از ابتدا ت ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

قاهر. [ هَِ ] ( ع ص ) شکننده کامها. ( مهذب الاسماء ) . چیره. غالب. مقهورکننده. ( مهذب الاسماء ) : قوی کننده دین محمد مختار یمین دولت محمود قاهر کفار. ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

جراح. [ ج ِ ] ( ع اِ ) ج ِ جراحة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . ج ِ جراحت است که یک زخم و یک ضرب باشد. ( شرح قاموس ) . زخمها ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

خمیس. [ خ َ ] ( ع اِ ) لشکر بدان جهت که پنج رکن دارد: مقدمه ، قلب ، میمنه ، میسره ، و ساقه. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

تخیلات یک آدم غیر نرمال دوستان عکس اول جعلی عکس دوم و سوم واقعی خودش هست دنبال کننده استاد هزار چهره آبادیس قدیمی ترین حساب بش جدیری عضو از�٥ سال پ ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٢

تخیلات یک آدم غیر نرمال دوستان عکس اول جعلی عکس دوم و سوم واقعی خودش هست دنبال کننده استاد هزار چهره آبادیس قدیمی ترین حساب بش جدیری عضو از�٥ سال پ ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی ضمیر یک واژه عربی هست که در تمام لغت نامه گفت شده عربی هست. ضمیر. [ ض َ ] ( ع اِ ) درون دل. ( منتخب اللغات ) . اندرون دل. درون. باطن انسان. ط ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

باطن. [ طِ ] ( ع اِ ) پنهان. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) . خلاف ظاهر. ( تاج العروس ) . نهان. ( از اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ) . ج ، بَواطِن. ( مه ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

نیت. [ نی ی َ / ی َ ] ( از ع ، اِ ) اراده. ( غیاث اللغات ) . عزم. قصد. آهنگ. اراده. اندیشه. نوی. آنچه از قصد که به دل گیرند. طیة. طویت. ( یادداشت مؤ ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

قصد. [ ق َ ] ( ع مص ) میانه راه رفتن. || عدل. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) . || ضد افراط. || در هزینه میانگین اسراف و تقتیر را گرفتن. ( اقرب المو ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

صواب. [ ص َ ] ( ع ص ) راست. درست. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل ) ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ) . مصلحت. ضد خطا : نبایدت کردن برفتن شتاب که رفتن ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

کذب. [ ک ِ / ک َ ذِ / ک ِ ذِ ] ( ع مص ) دروغ گفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . خبر دادن بر خلاف عقیده خود، خواه عقیده مطابق واقع باشد یا نباشد ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

صدق. [ ص ِ ] ( ع اِمص ) راستی. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ) . || راست گفتن. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

عثمان. [ ع ُ ] ( ع اِ ) چوزه ٔشوات. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . فرخ الحباری. ( اقرب الموارد ) . || بچه اژدها. || مار یا بچه مار. ( منتهی الارب ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] ( اِخ ) کنیت ابن ابی داود سجستانی. رجوع به ابن ابی داود ابوبکربن سلیمان. . . شود. ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] ( اِخ ) کنیت ابن ابی ا ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

عمری. [ ع َ ری ی ] ( ع اِ ) قسمی از خرما. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . عمری. [ع ُ را ] ( ع اِ ) چیزی که با شخص در مدت زندگی همراه باشد. ( ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

عمر. [ ع َ ] ( ع مص ) دیر ماندن و زیستن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . دیر زیستن. ( دهار ) . عُمر. عَمَر. عَمارة. رجوع به عمر و عمارة شود. ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

عمران. [ ع َ ] ( ع اِ ) دو طرف هر دو آستین. و آن را به فتح میم نیز خوانند و گویا اصح باشد. ( از منتهی الارب ) . رجوع به عَمَر شود. عمران. [ ع َ ] ( ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد

بازهم حرف الکی از آدم غیر نرمال �قوم فارس� ابزار ساختگی قومیت گرایی آسیه توحیدنژاد، انصاف نیوز: احسان هوشمند جامعه شناس و ایران شناسی ست که بیشتر در ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد

بازهم حرف الکی از آدم غیر نرمال �قوم فارس� ابزار ساختگی قومیت گرایی آسیه توحیدنژاد، انصاف نیوز: احسان هوشمند جامعه شناس و ایران شناسی ست که بیشتر در ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

عروان. [ ع ُرْ ] ( ع اِ ) گیاهی است ، یا آنچه در زمستان برگش نیفتد. ( منتهی الارب ) . نام گیاهی که در زمستان برگش نیفتد و سبز بماند. ( ناظم الاطباء ) ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

عروج. [ ع ُ ] ( ع مص ) بلند گردیدن و برآمدن. ( از منتهی الارب ) . بر آمدن و به بالا برشدن ، و با لفظ �کردن � مستعمل است. ( از آنندراج ) . به بالا بر ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

عریض. [ ع َ ] ( ع ص ) پهناور. ( منتهی الارب ) . خلاف طویل. ( از اقرب الموارد ) . باپهنا. دارای عرض زیاد. پهن. پهناور. ( فرهنگ فارسی معین ) . عُراض. ( ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

عریان. [ ع ُرْ ] ( ع ص ) برهنه. ( منتهی الارب ) ( دهار ) . آنکه لباسهای خود را کنده باشد. ( از اقرب الموارد ) . عاری. عار. عور. لخت. لوت. روت. رود. ر ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

عرث. [ ع َ ] ( ع مص ) برکندن. || مالیدن. || برکنده شدن. ( منتهی الارب ) . منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

غرث. [ غ َ رَ ] ( ع مص ) گرسنه گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . گرسنه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) . گرسنگی. ( غیاث اللغات ) ( دها ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

غرف. [ غ َ ] ( ع اِ ) درختی که به وی پوست پیرایند. ( منتهی الارب ) . پوست غرفی مأخوذ از آن است. ( از معجم البلدان ) . آنچه بدان پوست پیرایند. ( از ا ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

( غرفة ) غرفة. [ غ َ ف َ ] ( ع اِ ) یکبار بریدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . اسم مرة از غَرف. ( تاج العروس ) . || یکبار فریز کردن موی. ( از منتهی ا ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

غریبی. [ غ َ ] ( حامص ) دوری از خان و مان. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . بیگانگی و غربت. عدم آشنایی. ( ناظم الاطباء ) : کسی را در غریبی دل شکیباست که ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

( غریبة ) غریبة. [ غ َ ب َ ] ( ع ص ) تأنیث غریب. ( منتهی الارب ) . زن دور از وطن. ج ، غریبات ، غرائب. ( از اقرب الموارد ) . نقیلة. ( منتهی الارب ) . ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

غریب. [ غ َ ] ( ع ص ) هر چیزی نادر و نو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . نادر. ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ) . عجیب و نادر. ( فرهنگ نظام ) . شگفت. عج ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

خراف. [ خ ِ ] ( ع اِ ) هنگام میوه چیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) . رجوع به خَراف در این لغتنامه شود. خرا ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

خرافات. [ خ ُ ] ( ع اِ ) حکایتهای شب. ( منتهی الارب ) . ج ِ خُرافَه. ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از قاموس ) . در تداول فارسی ، سخنان پریشان ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

( خرابة ) خرابة. [ خ ُ ب َ ] ( ع اِ ) رسن از پوست درخت. || مغاکچه سرین. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) . || سنگی پهن که در آن سوراخ کرده رسن اس ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

خراب. [ خ َ ] ( ع مص ) ویران شدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از تاج المصادر زوزنی ) ( دهار ) . || ( اِمص ) ویرانی. بیرانی. ( از منتهی ا ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

دوستان خود العطّار، محمّد علی با حساب دیگر که دستش رو شد به زمین توهین می کنه بعدش میاد خواهد خوش خوب نشون گفتند آدم خیلی خط هستی دست رو شد حرف پاین ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

دوستان خود العطّار، محمّد علی با حساب دیگر که دستش رو شد به زمین توهین می کنه بعدش میاد خواهد خوش خوب نشون گفتند آدم خیلی خط هستی دست رو شد حرف پاین ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

بغضی خودشون این قد تابلو هستند خودش خودش رولو می دهم چون آدم های به شدت مبتدی هستند این کجایی این جا ی این بچه بازی نیست آقا ما هم گوش مان دراز نیست ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

مکمل. [ م ُ ک َم ْ م َ ] ( ع ص ) تمام و کامل گردانیده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) . تمام گشته و نیکوشده و کاملتر و نیکوتر. ( ناظم الاطباء ) . تام. تمام ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

مبالغ. [ م َ ل ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مبلغ. به محاوره فارسی مال راگویند. ( آنندراج ) . وجوه. پولها. ( فرهنگ فارسی معین ) . مبلغها و زرهای بسیار. ( ناظم الا ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

مبارز. [ م َ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَبرَز. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . رجوع به مبرز شود. مبارز. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) آنکه با کسی به ج ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

مبالغه. [ م ُ ل َ غ َ ] ( ع اِمص ) ( از �مبالغة� عربی ) سخت کوشیدن در کاری. ( غیاث ) . مأخوذ ازتازی ، کوشش و سعی و جهد و سعی بلیغ. ( ناظم الاطباء ) ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

مبارک. [ م َ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَبرَک که خفتنگاه شتر باشد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . مبارک. [ م ُ رَ ] ( ع ص ) برکت کرده شده ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

میثم. [ ث َ ] ( ع ص ) سپل شتر سخت رندنده زمین را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . سپل شتر که سخت برندد زمین را. ( ناظم الاطباء ) . میثم. [ م َ ث َ ] ( ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

فساد. [ ف َ ] ( ع مص ) تباه شدن. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( منتهی الارب ) . ضد صلاح. ( از اقرب الموارد ) . || به ستم گرفتن مال کسی را. || ( اِمص ) تبا ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

منسف. [ م ِ س َ ] ( ع اِ ) سکو که بدان گندم و جز آن بر باد دهند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) . سکو و اوشین که بدان گندم و جز آن ب ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

مخفف. [ م ُ خ َف ْ ف ِ ] ( ع ص ) سبک کننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . آنکه سبک می کند و خفیف می گرداند. ( ناظم الاطباء ) . ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

منسی. [ م َ سی ی / م َ ] ( ع ص ) فراموش شده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . فراموش کرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) . فراموش شده و در فراموشی نه ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

منسوج. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) بافته شده و این مأخوذ است از نسج که به معنی بافتن است. ( غیاث ) ( آنندراج ) . بافته شده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب المو ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

( منسوجة ) منسوجة. [ م َ ج َ ] ( ع ص ) تأنیث منسوج. ج ، منسوجات. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . رجوع به منسوج شود. منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

منسوب. [ م َ ] ( ع ص ) دارای نسبت و دارای علاقه و دارای پیوستگی و متعلق و مرتبط و متصل و ملحق شده و مخصوص شده. ( ناظم الاطباء ) . نسبت داده. بسته. با ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

( جمیلة ) جمیلة. [ ج َ ل َ ] ( ع ص ) مؤنث جمیل : اخلاق جمیله. || خوب صورت نیکوسیرت. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) . زن نیکو. زن زیباروی. ( فرهنگ ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

جمیل. [ ج َ ] ( ع اِ ) پیه گداخته. ج ، جملاء. ( منتهی الارب ) . || ( ص ) خوب صورت نیکوسیرت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . زیبا. نیکوروی. جمیل. ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

دوستان ببینند آدم این قد آفتاب پرست ندیدم به خدا بازهم تغییر رنگ داد کارش فقط فقط جعل منبع با حساب جور واجور که پاین قرار می دهم کارش فقط این جعل کن ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد

عکس رو در پایین قرار می دهم اسم مادر زرتشت پیامبر و ریشه آن از کجاست اسم مادر زرتشت در متون کهن �دُغدو� ( یا �دُغدُو� / Dughdova یا Dughdō ) آمده اس ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

دوستان العطّار، محمّد علی گفت که افراد منحوس بد دهان هستند، وافراد فحّاش خود جن خبیث ( نحس ) هستند. Jinx: مانند جن بدیمن وشؤم ومنحوس جن خناس ( جینک ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

قداره یا قدّاره یک نوع شمشیر کوتاه است که از قرن ۱۵ میلادی در ایران و به خصوص در بین اقوام و طایفه های ترک بسیار رایج شد. این سلاح، کوتاه شدهٔ شمشیر ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

عریان. [ ع ُرْ ] ( ع ص ) برهنه. ( منتهی الارب ) ( دهار ) . آنکه لباسهای خود را کنده باشد. ( از اقرب الموارد ) . عاری. عار. عور. لخت. لوت. روت. رود. ر ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

عرج. [ ع َ رَ ] ( ع مص ) رسیدن در پای کسی پس لنگیدن. لنگیدن خلقی نه عارضی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . عرجان. لنگی غیرخلقی. ( منتهی الارب ) ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

( حارصة ) حارصة. [ رِ ص َ ] ( ع ِا ) شجه ای که پوست سر را اندک شکافد. جراحت سر که پوست بشکافد. ( مهذب الاسماء ) . شکستگی سر که تنها پوست کمی بشکافد. ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

حارج. [ رِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از حرج. || مرد گناهکار. ( منتهی الارب ) . حارج. [ رِ ] ( ع اِ ) موضعی است. ( منتهی الارب ) . منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

حارم. [ رِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی ازحرمان یا حریم. ( معجم البلدان ) . || ما هوبحارم عقل ؛ او خردمند و باعقل است. ( منتهی الارب ) . حارم. [ رِ ] ( اِخ ) ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

( حارثة ) حارثة. [ رِ ث َ ] ( اِخ ) راویة است و از علی ( ع ) روایت دارد. و ابواسحاق از او روایت کند. رجوع به امتاع الاسماع ص 84 شود. حارثة. [ رِ ث َ ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

( حارثیة ) حارثیة. [ رِ ثی ی َ ] ( اِخ ) موضعی است بجانب غربی بغداد. ( تاج العروس ) . حارثیه. [ رِ ثی ی َ ] ( اِخ ) گروهی از فرقه اباضیه از یاران اب ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

حارث. [ رِ ] ( ع ص ، اِ ) نعت فاعلی از حرث ، کشاورز. ( دهّار ) . برزگر. ( نصاب ) ( مهذب الاسماء ) . زارع : اینک بخشیدت خریدی وارثی ریع را چون میستانی ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

حابل. [ ب ِ ] ( ع ص ، اِ ) دامیار. صیاد. دام گسترنده و بندنده. || جادو. ساحر. آنکه گره به رسن زند. جوزن. || نام زمینی است. || تار، مقابل پود و نابل پ ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

( حابیة ) حابیة. [ ی َ ] ( ع اِ ) ریگی است که بدانجا گیاه حابی روید. منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

حابس. [ ب ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از حبس. بازدارنده. حبس کننده. || محبوس. و بدین معنی در شعر حصین بن همام آمده است : موالیکم مولی الولادة منهم و مولی ا ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

جدیدن کار رسید ساختن منبع ببینید دوستان منبع من ببینید برای دوم بار فارسی یا پارسی یکی از زبان های ایرانی غربی از زیرگروه ایرانی شاخهٔ هندوایرانیِ خ ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

جدیدن کار رسید ساختن منبع ببینید دوستان منبع من ببینید برای دوم بار فارسی یا پارسی یکی از زبان های ایرانی غربی از زیرگروه ایرانی شاخهٔ هندوایرانیِ خ ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٢

این کار ها و کار های کسی هست آدم نرمالی نیست. دوستان سید سرور جدیدن این شخص جعل می خواهد بکنند با این حساب می کند خُردزال جدیدن شخص هزار حساب کارب ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

این کار ها و کار های کسی هست آدم نرمالی نیست. دوستان سید سرور جدیدن این شخص جعل می خواهد بکنند با این حساب می کند خُردزال جدیدن شخص هزار حساب کارب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کعبی. [ ک َ بی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به کعب بن ربیعةبن عامر. ( از انساب سمعانی ) . کعبی. [ ک َ بی ی ] ( اِخ ) احمدبن عبیداﷲ بلخی کعبی مکنی به ابوالقا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کعب. [ ک َ ] ( ع اِ ) بند استخوان. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( ازاقرب الموارد ) . ج ، اکعب ، کعوب ، کعاب. || گره نیزه و نی و کل ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد

( کعبة ) کعبة. [ ک َ ب َ ] ( ع اِ ) طاس بازی نرد. ج ، کعبات. || برواره. بالاخانه. غرفه. || هر خانه چهارگوشه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اق ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دوستان این شخص هزار حساب کاربری دارد موقعی که کم می آورد اینقدر آدم ضعیفی هست به توهین رجوع می کند با حساب مهدی یا حساب دیگرش استاد هزار چهره آبادیس ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حریر. [ ح َ ] ( ع اِ ) ابریشم. ( اختیارات بدیعی ) ( تحفه حکیم مؤمن ) ( منتهی الارب ) . مستخرج از قز پس از تنقیه آن و خروج کرم و آنچه از قز گیرند پس ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حرکت. [ ح َ رَ ک َ ] ( ع مص ) حَرَکة. جنبش. جنبیدن. مقابل سکون ، آرام ، آرامیدن ، درنگ. تحشحش. حشحشة. کون. ذماء. تقتقة. رکضت. نهضت. مور. تمور. تکان. ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حجاب. [ ح ِ ] ( ع مص ) در پرده کردن. حجب. || بازداشتن از درآمدن. ( منتهی الارب ) . بازداشتن. ( دهار ) ( زوزنی ) . || روگیری. عفاف. حیا. شرم کردن : مر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عفاف. [ ع َ ] ( ع مص ) باز ایستادن از حرام و پارسائی نمودن. ( از منتهی الارب ) . خودداری و امتناع از آنچه جایز و نیکو نباشد، خواه در گفتار باشد خواه ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عفو. [ ع َف ْوْ ] ( ع مص ) آمرزیدن و درگذشتن از گناه و عقوبت ناکردن مستحق عذاب را. ( از منتهی الارب ) . گذشت کردن بر کسی و ترک کردن مجازاتی را که شای ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عج. [ ع َج ج ] ( ع مص ) برداشتن آواز و بانگ کردن. ( اقرب الموارد ) ( از شرح قاموس ) ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) . أفضل الحج العج والثج. ( لسان ال ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عَتَلیا ( ـ ح ۸۳۷ پ م ) ( Athaliah ) تنها ملکۀ حاکم مملکت یهودا ( حک: ۸۴۳ـ ح ۸۳۷پ م ) . دختر ایزابل و آحاب، پادشاه اسرائیل، بود. با یَهورام شاه یهود ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( عتلة ) عتلة. [ ع َ ت َ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) کلوخ کلان که از زمین برکنده باشند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . || آهنی است مانند سر تب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عتل. [ ع َ ت َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عَتلة. || ( مص ) شتافتن به سوی بدی. ( اقرب الموارد ) . عتل. [ ع َ ت ِ ] ( ع ص ) مرد شتابنده به بدی. ( اقرب الموارد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عتاق. [ ع َ ] ( ع مص ) آزاد گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . عتاق. [ ع ِ ] ( ع ص ، اِ ) عتاق الطیر؛ مرغان شکاری. ( منتهی الارب ) ( اقرب ال ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عتاد. [ع َ ] ( ع اِمص ، اِ ) ساخت. ( منتهی الارب ) . آنچه آماده باشد از سلاح و چارپا و ساز جنگ. ( اقرب الموارد ) . || سامان. || آمادگی. || آنچه جهت س ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( عتادة ) عتادة. [ ع َ دَ ] ( ع مص ) آماده گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عتب. [ ع َ ] ( ع مص ) خشم گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . خشم گرفتن بر کسی و انکار کردن چیزی را از قبل او. || ملامت کردن. ( اقرب الموارد ) ( منت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عتاب. [ ع ِ ] ( ع مص ) خشم گرفتن. || خشم گرفتن همدیگر را. || ناز کردن. || خشمگینی پیدانمودن. || یاد کردن خشم را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . || ملا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( عتبة ) عتبة. [ ع َ ت َ ب َ ] ( ع اِ ) آستانه در یا بالایین ازهر دو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) . || هر پله از نردبان. یک پایه نرد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عتیک. [ ع َ ] ( ع ص ، اِ ) روز سخت گرم. ( اقرب الموارد ) . || سرخ از کهنگی. ( اقرب الموارد ) . عتیک. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن تعلبةبن الدؤلی. از بکر از ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عتیق. [ ع َ ] ( ع ص ) آزادشده. ج ، عُتُق ، عُتقاء. ( منتهی الارب ) . بنده آزاد. ( اقرب الموارد ) . || قدیم از هر چیزی و گویند رجل عتیق ؛ یعنی قدیم. ( ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عرصام. [ ع ِ ] ( ع اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ) . اسد. ( اقرب الموارد ) . عَراصِم. عَرصم. رجوع به عراصم و عرصم شود. منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( عرصة ) عرصة. [ ع َ ص َ ] ( ع اِ ) گشادگی میان سرای که در آن بنا نباشد و گویند عرصةالدار؛ وسط آن است. ( از منتهی الارب ) . صحن خانه ، و آن بقعه و زم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عرفان. [ ع ِ ] ( ع مص ) شناختن و دانستن بعد از نادانی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . شناختن. ( زوزنی ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) . شناختن. باز ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عرب. [ ع ِ ] ( ع اِ ) گیاه بهمی خشک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) . عرب. [ ع َ رَ ] ( ع مص ) شادمان گردیدن. || آماسیدن و ریمناک گ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عرض. [ ع َ ] ( ع مص ) پیدا و آشکارا گردیدن. ( از منتهی الارب ) . ظاهر شدن و آشکار گردیدن ، در حالی که دوام نیابد. ( از اقرب الموارد ) . || پیدا و ظاه ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دوستان این فرد با حساب زیادی که داره دست رو شد ولی دست خودش رو خیلی رو کرده در واژه نامه فارسی و غیره واژه عاقل عربی گفت شده نه ترکی حرف عین ع و قاف ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عیار. ( ع مص ) اندازه نمودن پیمانه را و یکدیگر اندازه کردن هر دو را و دیدن کمی و بیشی آنها را. ( از منتهی الارب ) . مقایسه کردن پیمانه و ترازو و امتح ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عید. ( ع اِ ) خوی گرفته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . || هرچه بازآید از اندوه و بیماری و غم و اندیشه و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این واژه عربی و در تمام لغات نامه عربی گفت شده که وارد فارسی شده غذا. [ غ َ ] ( ع اِ ) بول شتر. ( اقرب الموارد ) . رجوع به غذی شود. غذا. [ غ َ ] ( ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ثاقب. [ ق ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از ثقوب و ثقب. مضی ٔ. روشن. فروزان. || سوراخ کننده. || نافذ. || رخشان. تابان. تابنده. || افروخته. || روشن کننده. || ب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ثاقل. [ ق ِ ] ( ع ص ) سخت بیمار. || بیماری که بیماریش سنگین شده : اصبح ثاقلاً؛ سخت بیمار گردید. بیماری وی سنگین شد. || دینار ثاقل ؛ دینار درست و کامل ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد

ثابت. [ ب ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از ثبات و ثبوت. پابرجا. برقرار. مُزلَئم. سجّین. محکم. استوار. ( دهار ) . پایدار. پاینده. مقرر. ایستاده. ایستنده. برقر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ثار. ( ع مص ، اِ ) کینه. || کینه کشیدن. || انتقام. خونخواهی. طلب کردن خون : جز انتصار و طلب ثار روی ندید و جز حرکةالمذبوح چاره ندانست. ( ترجمه تاریخ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نثار. [ ن ِ ] ( ع اِ ) پراکندنی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . آنچه نثار شود در عروسی برای حاضران از کعک وخبیص. ( از اقرب الموارد ) . پولی که در ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سعادت. [ س َ دَ ] ( ع اِمص ) سعادة : حسودانت را داده بهرام نحس ترا بهره کرده سعادت زواش. اورمزدی. از درگه شهنشه مسعود با سعادت زیبا به پادشاهی دانا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سعاد. [ س ُ ] ( اِخ ) زن محبوبه که در عرب بوده است. ( غیاث ) ( آنندراج ) . نام معشوقه ای در عرب : پیام دوست شنیدن سعادت است و سلامت من المبلغ عنی الی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سع. [ س ُع ع ] ( ع اِ ) گندم دیوانه یا گندم ردی. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حکما. [ ح ُ ک َ ] ( ع اِ ) حکماء. ج ِ حکیم. ( دهار ) . حکیمان. فیلسوفان. ارباب معقول : حکمای بزرگتر که در قدیم بوده اند چنین گفته اند که ازوحی قدیم ک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد

حکم. [ ح َ ] ( ع مص ) لگام بر دهن اسپ کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) . لگام در دهن اسب کردن. ( غیاث ) ( اقرب الموارد ) . حکمة؛لگام در دهن اسپ کردن. حکم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حکمت. [ ح ِ م َ ] ( ع اِمص ) حکمة. دانایی. علم. ( تعریفات ) . دانش. ( مقدمةالادب ) ( دهار ) . دانشمندی. عرفان. معرفت : جهان سربسر حکمت و عبرت است چرا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حکومت. [ ح ُ م َ ] ( ع مص ) حکومة. قضا. قضاوت کردن. داوری کردن. || حکم راندن. دیوان کردن. || فرمانروایی کردن. || سلطنت کردن ، پادشاهی کردن. ( فرهنگ ف ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خلافت. [ خ ِ ف َ ] ( ع مص ) بجای کسی بعد وی بودن در کاری. ( آنندراج ) . ایستادن بجای کسی که پیش از وی بوده باشد. ( ترجمان علامه جرجانی ) . نیابت. ( ز ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خلاف. [ خ ِ ] ( ع مص ) مخالفت کردن. منه : خالفه مخالفةً و خلافاً. || واپس ایستاده شدن. || موافقت نکردن. منه : خالفها الی موضع آخر. || نزد زن کسی به پ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حرف های جعلی از یک آدم غیر نرمال پارس پارس نرم شدگی شده آن فارس است دارای چند معنی و مفهوم گوناگون است. پارس یکی در معنی نام قومی در فلات ایران بوده ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژه فقیر. [ ف َ ] ( ع ص ، اِ ) درویش که به اندازه کفایت عیال مال دارد یا درویشی که اندک چیزی دارد و قوت میسر باشد او را. ج ، فقراء. ( از اقرب الموار ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد

حرف های جعلی از یک آدم غیر نرمال پارس پارس نرم شدگی شده آن فارس است دارای چند معنی و مفهوم گوناگون است. پارس یکی در معنی نام قومی در فلات ایران بوده ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد

حرف های جعلی از یک آدم غیر نرمال پارس پارس نرم شدگی شده آن فارس است دارای چند معنی و مفهوم گوناگون است. پارس یکی در معنی نام قومی در فلات ایران بوده ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اختلاب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) فریفتن کسی را. ( منتهی الارب ) . مُخالَبَه. بزبان فریفتن. ( آنندراج ) . تیتال. || ربودن. منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اختلاج. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) کشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) . کشیدن چیزی را و بیرون کردن. || پریدن رگها و چشم یا قسمتی دیگر از بدن. جستن. بجستن. تشنج . ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اختلاط. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) آمیخته شدن. ( زوزنی ) . درهم شدن. امتزاج. اِلتباس. اِلتباک. آمیختن. درآمیختن : سعادت اختلاط زیرکانست ز نادان گر رسد سودی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اخل. [ اَ خ َل ل ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از خل . محتاج تر. || ( ص ) مردی اخل ؛ درویش مفلس. اخل. [ اَ خ ُل ل ] ( ع اِ ) ج ِ خَل . راههای نافذ در ریگ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اخلاص. [ اِ ] ( ع مص ) خالص کردن. ویژه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) . ویژه داشتن. بی آمیغ گردانیدن. || دوستی خالص داشتن. امحاض. خلوص نیت داش ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اخلاق. [ اِ ] ( ع مص ) کهنه شدن. کهن شدن. || کهنه کردن. ( زوزنی ) . || کهنه پوشانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) . جامه کهنه پوشانیدن. || نسو کردن. ( تاج ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

واژه آخوند فارسی هست درباره اشتقاق این واژه آراء مختلف آورده اند: پاوْل هُرن در �اساس اشتقاق فارسی� آن را از پیشوند �آ� �خواند� ( از فعل خواندن ) مرک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد

نام تویسرکان از دو بخش توی و سرکان تشکیل شده است. در برخی نواحی ایران محل هایی به نام توی هست، برای این که اشتباهی رخ ندهد در هر جا چنین محلی باشد به ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نام تویسرکان از دو بخش توی و سرکان تشکیل شده است. در برخی نواحی ایران محل هایی به نام توی هست، برای این که اشتباهی رخ ندهد در هر جا چنین محلی باشد به ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دوستان هیچ منابع آشوری قومی به اسم تُرک را نمی شناسند کی گفت سکاها ترُک هستنداصرارهای الکی در قوم سکا ترُک نیستند هیچ منابع درست حسابی نگفت سکاها تُ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عصام. [ ع َ ] ( ع اِ ) حلقه ای که در گردن سگ باشد. ج ، أعصام. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . عصام. [ ع ِ ] ( ع اِ ) بند مشک و دوال که به وی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عصامی. [ ع ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به عصام بن شهبر صاحب نعمان. آنکه به نفس خود بالد نه به پدران. مقابل عظامی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . در مثل گویند: کن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عصا. [ ع َ ] ( ع مص ) عصا به دست گرفتن. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . عصا برگرفتن. || مانند چوب دستی گرفتن شمشیر را، و به شمشیر زدن کسی ر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( عصبة ) عصبة. [ ع َ ص َ ب َ ] ( ع اِ ) واحد عَصَب. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . رجوع به عصب شود. || پسران و خویشان نرینه از جانب پدر، و ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد

عصب. [ ع َ ] ( ع مص ) پیچیدن و تافتن. ( منتهی الارب ) . پیچاندن چیزی را و تاب دادن آن. ( از اقرب الموارد ) . || پیوستن و ضم نمودن. ( منتهی الارب ) . ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عصر. [ ع َ ] ( ع مص ) فشار دادن ، و به دست خود فشوردن چیزی را. ( از منتهی الارب ) . افشردن انگور و زیتون و جز آن. ( تاج المصادر بیهقی ) . افشردن انگو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اعراف. [ اَ ] ( ع اِ ) نوعی از خرمابنان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . نوعی است از درختان خرما. ( آنندراج ) . بصیغه جمع، قسمی از درخت خرماست. ( ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

اعراض. [ اِ ] ( ع مص ) روی گردانیدن از چیزی. ( ناظم الاطباء ) . روی بگردانیدن از چیزی. ( منتهی الارب ) . روی از چیزی گردانیدن. ( غیاث اللغات ) ( آنند ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( سلطة ) سلطة. [ س ُ طَ ] ( ع اِمص ) قدرت و قوّت. ( ناظم الاطباء ) . || غلبه و اقتدار. ( ناظم الاطباء ) . سلطة. [ س ِ طَ ] ( ع اِ ) تیر دراز باریک. ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سلطنت. [ س َ طَ ن َ ] ( ع اِمص ) پادشاهی. ( مهذب الاسماء ) . پادشاهی. شهریاری. فرمانروایی. حکومت. ( ناظم الاطباء ) . سلطنة : پانصد هجرت از جهان هیچ م ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اعتبار. [ اِ ت ِ ] ( ع اِمص ) قول و اعتماد. ( ناظم الاطباء ) . اعتماد. ( فرهنگ نظام ) . اعتماد و اطمینان. ( فرهنگ فارسی معین ) : ندارم من این گفتنت ا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اشکی. [ اَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان که در 15000گزی شمال باختری ده شیخ و 2000گزی دسردی واقع است. منطقه ای کوهس ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اشکیک. [ اِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش خمام شهرستان رشت که در 3500گزی جنوب باختر خمام کنار شوسه خمام به رشت واقع است. محلی جلگه ای ، معتدل ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد

واقعا متاسفم برای کسی به این شخص محترمی به اسم رضا مدیاک الکی توهین می کنه آن الکی یک آدم عقل نرمال هیچ وقت به کسی الکی توهین می کنه مشخص از کجایی دی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حیا. [ ح َ ] ( از ع ، اِ ) فراخی سال و حال. || باران. و بمد آخر [ حیاء ] نیز آمده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . باران بهاری. ( دهار ) . باران ک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حیات. [ ح َ ] ( ع اِمص ) عمر. زیست. زندگی. مقابل ِ ممات. زندگانی. ( آنندراج ) : کی باشدت نجات ز صفرای روزگار تاباشدت حیات ز خضرای آسمان. خاقانی. و ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منابع. [ م َ ب ِ ] ( ع اِ ) ج ِ منبع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) : ذوالقرنین فرمود که سواد لشکرها گرد خضرای دارالم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مناظره. [ م ُ ظَ / ظِ رَ / رِ ] ( از ع ، اِمص ) با هم نظر کردن یعنی فکر کردن در حقیقت و ماهیت چیزی. با هم بحث کردن. ( غیاث ) . مجادله و نزاع با همدیگ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منبع. [ مَم ْ ب َ ] ( ع اِ ) چشمه و این صیغه اسم ظرف است از نبوع که به معنی برآمدن آب است از زمین. ( غیاث ) ( آنندراج ) . محل خروج آب. ج ، منابع. ( ا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مرحبا. [ م َ ح َ ] ( ع صوت ) کلمه ترحیب است . مرحبا و اهلا و سهلا. ( از متن اللغة ) . این لفظ در عرب برای تعظیم مهمان گویند. ( از غیاث اللغات ) . خوش ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عمارات. [ ع ِ ] ( ع اِ ) ج ِ عمارت. ساختمانها. رجوع به عِمارت شود. عمارات. [ ] ( اِخ ) نام عشیره ای است از عَنَزة. این عشیره در حدود چهارهزار خانه و ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عمار. [ ع َ ] ( ع مص ) تحیت و تهنیت گفتن. ( از متن اللغة ) . رجوع به عَمارة و عِمارة شود. || دیر ماندن و دیر زیستن. ( ازناظم الاطباء ) . رجوع به عَمر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عمارت. [ ع َ / ع ِ رَ ] ( ع مص ) عمارة. مأهول و مسکون گرداندن. ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) . مأخوذ از ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اسماع. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ سَمْع. ( ترجمان قرآن علامه جرجانی ) ( دهار ) . گوشها. ( غیاث ) : ذکر این کتاب بر اسماع آن خلفاء می گذشت. ( کلیله و دمنه ) ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اسماء. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ اسم : نامهاء آفریدگار جل جلاله و تقدست اسماؤه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 91 ) . همه را باسماء و سیما میشناخت. ( ترجمه تاریخ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اسم. [ اِ / اُ ] ( ع اِ ) اسم نزد بصریان معتل اللام مشتق از سمو بمعنی علو [ است ] بدلیل امثله اشتقاق او چون سمی یسمی تسمیة. و سمی در تصغیر و اسماء در ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اسکن. [ اِ ک ِ ] ( اِ ) در تداول مَشتی ها، اسکناس. اسکن. [ اَ ک َ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از سکون. آرمیده تر. اسکن. [ ] ( اِ ) بهندی اسم بهمن ابیض ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

اسل. [ اَ س َ ] ( ع اِ ) نیزه. || تیر. || خار خرمابن. || هرچه تیز باشد از شمشیر و کارد و مانند آن. || نباتی بسیارشاخ که در آب ایستاده روید و از آن بو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] ( از یونانی ، اِ ) ( از یونانی الکساندرس ، مرکب از الکس ُ بمعنی یاری کرد آندرس و آنر بمعنی مرد؛ جمعاً یعنی یاور و یاری کننده مر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اسلحه. [ اَ ل ِ ح َ / ح ِ ] ( از ع ، اِ ) ج ِ سلاح. ( منتهی الارب ) . آلات جنگ باشد مثل تیغ و تیر و نیزه وغیره. ( غیاث ) : درِ خزاین بگشاد و نفایس ذخ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لؤب. [ ل ُ ئو ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ لائب. ( منتهی الارب ) . رجوع به لائب شود. لوب. ( ع اِ ) گوشت پاره ای که در دیگ بگردد. || مگس انگبین. || ( ص ) ابل ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اراجیف. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ ارجاف. خبرهای موحش و مدهش. بیهودگان و سخنهای دروغ و بی اصل. ( غیاث اللغات ) . خبرهای دروغ. خبرهای نادرست. شایعات. تعاتِع: ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تجزیم. [ ت َ ] ( ع مص ) بددلی کردن از چیزی و عاجز گشتن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از قطر المحیط ) . عاجز گشتن ازچیزی. ( اقرب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تجزی. [ ت َ ج َزْ زی ] ( ع مص ) جزء جزء شدن و قبول تجزیه کردن. ( فرهنگ نظام ) . تجزی که در میان فقها بیاء معمول است و گویند تجزی در اجتهاد ممکن است ی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تجزیه. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) پاره پاره کردن و تقسیم کردن چیزی را. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . جزء جزء کردن چیزی را. ( ناظم الاطباء ) . جزء جزء و پار ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ترشح. [ ت َ رَش ْ ش ُ ] ( ع مص ) قوت رفتار گرفتن شتربچه با مادر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) : ترش ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اصلع. [ اَ ل َ ] ( ع ص ) مرد بیموی پیش سر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . بمعنی کَل یعنی مرد بیموی پیش سر. ( آنندراج ) . و یقال ایضاً: رأس اصلع. ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عبور. [ ع ُ ] ( ع مص ) درگذشتن از نهر و وادی. ( اقرب الموارد ) . گذشتن از نهر و جوی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . بر آب گذشتن. ( تاج المصادر ) ( غیا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( آصل ) آصل. [ ص ُ ] ( ع اِ ) ج ِ اَصْل. اصل. [ اَ ] ( ع مص ) کُشتن از روی علم و عمد. ( از قطر المحیط ) ( ناظم الاطباء ) . کُشتن. ( منتهی الارب ) . ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هیولا. [ هََ ] ( معرب ، اِ ) ماده هر چیز. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . مقابل صورت : هیولا را اگر وصفی کنی بیرون برد مقدور که باشد بی خلاف آنگه ز خرد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پان تُرکیسم یک جنبش سیاسی است که طی دههٔ ۱۸۸۰ در میان روشنفکران ترک شکل گرفت و هدف آن، اتحاد فرهنگی و سیاسی همه اقوام ترک است. بر پایهٔ آن، تمام مردم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اختلاف. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) نقیض اتفاق. عدم موافقت. ناسازگاری. ناسازواری. با یکدیگر خلاف کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) . نزاع. منازعه. تنازع. تجاذب. مج ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بحر. [ ب َ ] ( ع مص ) گوش شتر شکافتن. ( تاج المصادر بیهقی ) . شکافتن گوش. ( منتهی الارب ) . || شکافتن و فراخ گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( غدة ) غدة. [ غ ُدْ دَ ] ( ع اِ ) گره گوشت. گره اندام پیه ناک. ( منتهی الارب ) . کل عقدة فی الجسد اطاف بها شحم ، تقول : فی کلامه غدد لها حجم و عدد. ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( غدة ) غدة. [ غ ُدْ دَ ] ( ع اِ ) گره گوشت. گره اندام پیه ناک. ( منتهی الارب ) . کل عقدة فی الجسد اطاف بها شحم ، تقول : فی کلامه غدد لها حجم و عدد. ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

غدا. [ غ َ ] ( ع اِ ) بامداد. ( مقدمةالادب زمخشری ) . ظاهراً مخفف غداة است. رجوع به غداة شود. || لفظ مشترکی است که در فارسی و عربی به معنی طعام به کا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عامر. [ م ِ ] ( ع ص ) آبادکننده. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات ) . || آباد و معمور. ( ناظم الاطباء ) . و بر این تقدیر ع ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عامل. [ م ِ ] ( ع ص ) کارکن و صنعتگر. || کسی که با دست کار کند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . هر که با دست کار گل ساختمان و بناء آن کند. ( از اق ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عالم. [ ل َ ] ( ع اِ ) کلیه مخلوقات. بعضی گویند آنچه در بطن فلک است و هر صنفی ازاصناف خلق. و گفته شده است که ویژه ذوی العقول است. ج ، عالَمون و علالم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

[ویکی الکتاب] معنی سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً: به زودی ملازم وداخل آتشی افروخته می شوند به تمام وکمال ( آن قدر داخل آتش می شوند که نهایت درجه حرارت آتش را ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سعی. [ س َع ْی ْ ] ( ع مص ) کوشیدن. ( آنندراج ) . کوشش. ( غیاث ) : نه غم مدح تو از این دل کم نه در سعی تو بر این تن باز. مسعودسعد. دانه مادام که در ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سعیر. [ س َ] ( ع ص ، اِ ) آتش افروخته و سوزان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . آتش فروزان. ( ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ص 58 ) . آتش ا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سعید. [ س َ ] ( ع ص ) نیک بخت. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ) . ج ، سعداء. باسعادت و نیک بخت. ضد شقی. ( ناظم الاطباء ) . خجسته. فرخن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لتکا. [ ل ُ ] ( روسی ، اِ ) ( در تداول بعضی نقاط سواحل دریای خزر ) قایق. کرجی. بلم. فقه. طراده. زورق. قارب. لتکه. غراب. لتکا. [ ] ( اِ ) ( به لهجه ط ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لح. [ ل َح ح ] ( ع ص ) برچفسیده. قریب بر چفسیده. ( منتهی الارب ) . || مقابل کلاله. لاصق النسب. منه قولهم : فلان ابن عمی لحاً؛ ای لاصق النسب. ( منتهی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( لقاطة ) لقاطة. [ ل ُ طَ ] ( ع اِ ) شکسته و ریزه هر چیزی رایگان و بی بها و از زمین برگرفته. || خوشه برچیده. ( منتهی الارب ) . ج ، لقاطات. لقاطة. [ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لقا. [ ل ِ ] ( ع اِمص ، اِ ) لِقاء. دیدار. در فارسی توسعاً روی و چهره : پاکیزه لقایش که ز بس حکمت و جودش الحکمة و الجود سری مفتخراً به منبع. لغت نام ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قیافه. [ ف َ ] ( ع اِمص ) قیافة. تتبعاثر. ( اقرب الموارد ) . پی جویی. رجوع به قیافه شناسی شود. || ( اِ ) مجموعه اندام و هیکل شخص. || چهره. سیما. صورت ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

محمود غزنوی. [ م َ دِ غ َ ن َ ] ( اِخ ) ( سلطان. . . ) ابوالقاسم بن سبکتکین ملقب به سیف الدوله ، و نیز یه یمین الدوله و امین الملة و غازی. در سال 360 ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

محمود. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از حمد، به معنای ستوده و ستایش کرده شده. ( از اقرب الموارد ) . ستایش کرده شده. ( منتهی الارب ) . ستوده. مقابل نامحم ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

محمد. [ م َ م ِ ] ( ع مص ) حمد. مَحمَد. مَحمِدَة. مَحَمدَة. ستودن. || راضی شدن. || شکر کردن. || ادای حق کسی کردن. ( منتهی الارب ) . محمد. [ م َ م َ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بابل. [ ب ِ ] ( اِخ ) بلغت یونانی نام ستاره مشتری باشد . ( برهان ) ( عجائب البلدان از شرفنامه منیری ) . رجوع به مشتری شود. || ( اِ ) مشرق را نیز گوین ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لغت نامه دهخدا بای. ( اِ ) باختن. ( از فرهنگ نظام ) . و رجوع به ترکیب بای دادن شود. - بای دادن ؛ باختن. از دست دادن. بر باد دادن : لیلی ز عشوه های ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مقاله. [ م َ ل َ ] ( ع اِ ) سخن. کلام. ( ناظم الاطباء ) . مقالة. گفت. گفتار. مقال. قول. مقالت. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ) . || مبحث. ( ناظم الاطباء ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مقالات. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِمقاله. سخنها. گفتارها. اقوال. بیانات : تا چون به قال و قیل و مقالات مختلف از عمر چند سال میانشان فنا شدم. ناصرخسرو. من ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سفر. [ س َ] ( ع مص ) نوشتن. ( غیاث ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58 ) . || ( اِ ) نشان. ج ، سفور. ( منتهی الارب ) . || ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خطار. [ خ َطْ طا ] ( ع ص ) نیزه جنبان و جنباننده. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) . || نیزه زننده. ( منتهی الارب ) . || مرد دست بردارنده برای انداخ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خطارب. [ خ ُ رِ ] ( ع ص ) مرد مفتری. دروغگوی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ) . منبع. لغت نامه دهخدا

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خطر. [ خ َ ] ( ع ص ) خرامنده. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) . || ( ع اِ ) گله شتران. ج ، اَخطار. || چهل شتر. ج ، اَخطار. || دوی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لغت. [ ل ُ غ َ ] ( ع اِ ) ( از یونانی لگس ) لغة. آوازها که مردمان برای نمودن اغراض از مخرجهای دهان و حلق برآرند. اصواتی که هر قوم بدان از اغراض خویش ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اقبال. [ اِ ] ( ع مص ) روی به چیزی آوردن. ( ترجمان القرآن ) . پیش آمدن و روی آوردن بهر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . نقیض ادبا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سرعت. [ س ُ ع َ ] ( ع اِمص ) سرعة. شتاب. مولانا یوسف بن مانع در شرح نصاب نوشته اند که فی الحقیقت معنی سرعت شتاب نیست زیرا که شتاب ترجمه عجلت است و مع ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ستیهیدن. [ س ِ دَ ] ( مص ) ستهیدن. در اوراق مانوی بپارتی �ستی هگ � ( نزاع طلب ، ستیزه جو ) ، ستیهیدن فارسی مشتق از �سته � = ستیغ فارسی است. ( حاشیه ب ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سنم. [ س َ ن ِ ] ( ع ص ) گیاه که شکوفه آورده باشد. || شتر بلندکوهان. || ماء سنم ؛ آب که بر روی زمین باشد. || ( مص ) بزرگ کوهان گردیدن شتر. ( منتهی ال ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سره. [ س َ رَ / رِ ] ( ص ، اِ ) زر رایج تمام عیار باشد و نقیض قلب است که ناسره گویند. ( برهان ) ( جهانگیری ) . سیم و زر قلب راناسره خوانند و پاک را س ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

قاچاق. ( ترکی ص ، اِ ) برده. ربوده. ( فرهنگ نظام ) . || آنچه ورود آن به کشور و یا معامله آن از طرف دولت ممنوع است. - متاع قاچاق ؛ متاع ممنوع الورود ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جلدک. [ ] ( اِخ ) از مزارع و قرای میان ولایت مشهد مقدس و مسافت آن تا شهر دو فرسنگ. ( مرآت البلدان ج 4 ص 255 ) . جلدک. [ ] ( اِخ ) دهی دو فرسخ کمتر م ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جلدان. [ ج ِ ] ( اِخ ) گویند صَرَّحت بجلدان و آن موضعی است به طائف هموار که هیچ در آن مستور نمی شود و این مَثَل برای وضوح است. رجوع به جلداء شود. ( ا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جلق. [ ج َ ] ( ع مص ) ستردن موی سر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . || گشادن دندان را وقت خندیدن. ( منتهی الارب ) . || انداختن بمنجنیق. ( منتهی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( ترکة ) ترکة. [ ت َ ک َ ] ( ع اِ ) خود آهنین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . خود آهنین. ( از اقرب الموارد ) . خود آهنین که جنگجویان ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

ساچمه. [ م َ / م ِ ] ( اِ ) سرب مدور ریزه که عده ای در تفنگ ریزند زدن گنجشک و مانند آن را. صاچمه. چارپاره. این کلمه ظاهراً ترکی است از سانجمه. در ترک ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

قاچاقچی. ( ترکی ، ص مرکب ) کسی که مال التجاره ممنوع الورود و یا ممنوع المعامله بدون کسب اجازه ای از دولت و یا پرداختن گمرک وارد کند یا بفروشد. آنکه ک ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بایندر. [ ی َ دُ ] ( اِخ ) نام طایفه ای از ترکمانان که در زمان حکومت تیموریان و خصوصاً سلطان میرزا بایسنقر شوکت و شکوهی یافتند و چون به مخالفت میرزا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

اسم: تایماز ( پسر، دختر ) ( ترکی ) ( تلفظ: tāymāz ) ( فارسی: تایماز ) ( انگلیسی: taymaz ) معنی: پابرجا، استوار، بی نظیر، بی همتا برچسب ها: اسم، اسم ...

پیشنهاد
٠

شهرستان گَچساران از شهرستان های ایران در جنوب غربی استان کهگیلویه و بویراحمد است مرکز این شهرستان، شهر دوگنبدان است و در زمان های قبل همواره بخشی از ...