پیشنهادهای ژاسپ (٣,٧٨٩)
تلابیدن = روده بر شدن ، قهقه زدن از خنده
دانستن
شعله ور کردن ، افروختن
اوزَدن = کُشتن
آیوختن = پیوستن ، پیوند دادن ، وصل کردن
ومیدن = پیوستن
جرنگیدن
ازبایستن / فراخواندن
احضار کردن
1 - دعوت کردن 2 - تخصیص دادن
پیخستن
بَنجیدن
صمیمی شدن
سوزش درد
فزایستن
لابیدن
بازداشتن ، منع کردن
درغال کردن
غلیدن to immerse
والوچاندن ، خمانیدن
پلک زدن ، بیکار بودن
اروندیدن
کریسیدن = ریا کردن
ریا کردن ، ریاکار بودن
چَلیدن = عجله کردن ، دویدن ، حمله کردن
به معنی عجله کردن نیز هست
شکار کردن ناریدن
ژفیدن
ژفیدن
به قلاب آویزان کردن
آکیشیدن = To hook
1 - گرامیدن ، گرامی داشتن 2 - شرم کردن
بُرزیدن = گرامی داشتن ، ارج نهادن
سِنودپردازی پیدا کردن شکل هایی خاص در ابر ها ( سنود= ابر ) ، نوعی ایلوژن
خواستمان
پرسمان
الفاختن / الفختن / بلفختن / انباشتن / اندوختن
پژکمیدن
منع کردن ، به تعویق انداختن ، مانع شدن ، بازداشتن
پژکمیدن
فنودن / فنانیدن
از معنی های اصلی آن "تردید کردن و مردد بودن است"
فنانیدن / فنودن = تردید کردن ، مردد بودن ، تعلل کردن
عجله کردن ، شتاب و اشتاب کردن
عجله کردن
خو گرفتن ، عادت کردن
هاختن
رشد کردن
برشته شدن ، برشتن ، سرخ شدن
به سوگ نشتن ، سوگواری کردن