پیشنهادهای ژاسپ (٣,٧٨٢)
لالَنگ
نان
باتلاق = لایِستان ، ماندآب ، لَشاب
پیراهن آستین کوتاه
بارونی ( جامه بارانی ) = لَباده / لباد
اندار
مطرود = لُتره
قایق کوچک ، کرجی
لَچ = صورت
لَخاگر ، کفشدوز ، موزه ساز
جزئی = لَختی / باذَم ( باذذم )
جزئیات = لَختی ها
لُرس = شفت ، ترحم
فارسی ترحم = لُرس
مقاوم
ممکن است با " لَست " در پارسی به معنی مقاوم و پایدار از یک ریشه باشد.
لَست = مقاوم لَستینگی / اَنیسون /تاوِست /فَتایِش /وایستش= مقاومت تاوستن = مقاومت کردن
لَست ( Last ) = مقاوم
لَش
لشکر پژوه
قطعه = لَشکه
لَم = به معنی آسایش است. مانند "لم دادن"
می توان این واژه ی زشت را با " لَمتُر" جایگزین کرد.
چاق = فربه / لُنبه
غرغرو = لَندا / لُندا
leg = برابر "لِنگ" در فارسی. از بیخ ران تا سر انگشتان پا.
لوت = برهنه و عریان
قَمَر = لوخَن
لورا شدن
جُزام = خوره / لوری
برابر حلوا در فارسی "لوز / لوزه" است.
چهار دست و پا راه رفتن مانند کودکان که هنوز نمی توانند بر روی دو پا راه بروند.
رُژِ گونه = لَونِه / گنجره
عقاب = لُه ( loh ) / مود / آموت
عوام = لَهنه
اجازه = لِهی
لیو = خورشید
غرزاد
موی غَف / کورس
غفده
پیمان / غُنوَند
لخت مادر زاد
Fate به پارسی" فات" = سرنوشت و تقدیر
فاج / تاج
بالای درخت
فاداشتن = روبه رو کردن ، مقابله کردن
فارَفتن = مقدم شدن ، بزرگ شدن ، پیشی گرفتن
فاروفتن/ فارُفتن / وارفتن = دوباره روفتن ، تمیز کردن دوباره
فارندیدن / وارندیدن = دوباره شخم زدن ، دوباره بیل زدن زمین
فاگرفتن = 1 - روبه رو شدن ، ملاقات کردن 2 - دچار شدن ، مبتلا شدن 3 - تعرض کردن 4 - جلوگیری کردن ، مانع شدن