حایض

/hAyez/

مترادف حایض: بی نماز، قاعده، دشتان

متضاد حایض: جنب

لغت نامه دهخدا

حایض. [ ی ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از حیض. حایضة. ( منتهی الارب ) ( صراح ). ج ، حیض ، حوایض. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). و رجوع به حائض شود :
حایض او، من شده به گرمابه
ماهی او، من طپیده در تابه.
سنائی.
لعبت زرنیخ شد این گوی زرد
چون زن حایض پی لعبت مگرد.
نظامی.

فرهنگ فارسی

( اسم صفت ) زنی که در حالت حیض است بی نماز دشتان .

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . حائض ] (اِفا. ص . ) زنی که در حالت حیض است ، بی نماز.

پیشنهاد کاربران

بپرس