تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
١

در سکوت رنج بردن. خود خوری مثلامیری رستوران غدا سفارش میدی ولی غذاش بدمزست و تو دیگه اعتراض نمیکنی و با رنج و بدبختی در سکوت غذا رو میل میکنی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

من که چیزی نمیفهمم

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دقت داشته باشین که: Blossom: سبز شدن و شکوفه دادن درختان Bloom: شکوفه دادن و غنچه کردن گل ها

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قدم زنان برگشتن ( در انتهای راه مثلا )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دسته ای از هرچیز اما از جنس و ماهیت یکسان که در یک گروه هستند و یا توسط یک واسطه با هم در ارتباط هستن. مثل خوشه موز مثل خوشه انگور. یا مثلا رشته ها ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تماما برمیگرده به. . .

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در مورد بستنی به اون قسمت اسکوب بستنی قیفی گفته میشه.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

C1= رخ دادن مکرر اتفاقی بیش از حد معمول برای کسی. مثلا accident - prone برای کسی به کار میره که همش تصادف میکنه یا چیز دست تشریف داره.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

سو استفاده از یک چیز یا روش خوب برای انجام اهداف بد.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

صاحب مغازه

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Synonyms Similar meaning as we grow older at the age getting old getting older got older grow old growing old growing older increases with age when ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تخت بیمارستان

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

امکانات اضافی و غیر ضروری هتل

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به دست کسی چیزی رو رساندن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه می گذرد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رویدادها برگزار شد. برنامه ها اجرا شد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مغازه پروتیینی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در بحث خدمات فروش آنلاین زمان تعیین شده توسط خریدار یا فروشنده برای تحویل کالای سفارشی و خریداری شده به خریدار.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حل و فصل کردن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مفهومی که من متوجه شدم : این فریزال ورب به معنی سر درآوردن از یک مکان یا شرایط یا موقعیت هایی هست که به صورت ناخواسته و ناغافل به اون جا ورود کردیم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

معنی مجموع اقلامی که خرید کرده ایم رو هم میده. مثلا: I don't have to take shopping home anymore. دیگه مجبور نیستم خریدهام رو ببرم خونه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعاملات با مردم و افراد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیاه پژمرده و خشکیده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برنامه ثابت هر روز. مثلا: afternoon naps only become a fixture twice a year: at Christmas and on holiday چرت عصرگاهی تنها دوبار در سال برنامه ثابت ه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دکوری های آهنربایی که به درب یخچال چسبونده میشه. تو طرح هایی مثل کفشدوزک و میوه و . . . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیغ زده شدن یا خودمونیش پیاده شدن توسط شخصی مثل فروشنده یا فرد خدماتی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Far همیشه بار معنایی مسافتی نداره. بار زمانی هم میتونه داشته باشه. مثلا ?How far in advance do you book accommodation چه مدت زودتر اقامتگاه رو رزرو م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با ما تماس بگیرید

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبی مایل به خاکستری

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرفتن جزئیات یا اطلاعات

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمانی که برای فکر کردن صرف میشه. مثل زمانی که توی حمام یا دستشویی یا توی رختخواب قبل از به خواب رفتن صرف فکر کردن به موضوعات مختلف میشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

همون نهی از منکر خودمون

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام قدیمی رنگ نارنجی. Orange

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گستره وسیع

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نور زرد رنگ که معمولا توی لامپ های عمومی به لامپ آفتابی معروفه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دندان خراب یا دندانی که دیگه خونی دریافت نمیکنه و کم کم به رنگ تیره و یا آبی و کبود میشه.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای بهترین حالت . . . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خییلی خفن. درجه یک. خییلی تاپ.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عوض کردن چیزی. مثلا از بوتیک لباس میخرم ولی وقتی میبریم خونه و میپوشیم خوشمون نمیاد. پس برمیگردیم بوتیک و یه لباس دیگه انتخاب میکنیم. یا یه اسم برا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

معمولا توی نام های چند کلمه ای استفاده میشه و اولین حرف از هر کلمه را بین نقاط مینویسن مثلا: نام شخصی: Lupita Amondi Nyong'o full name initials: L. A ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمه coffee غیر قابل شمارشه و حتما باید با یک واسطه تبدیل به قابل شمارش بودن بشه. اینجا هم منظور همون a cup of coffee هست که به صورت عامیانه و اصطلا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موافقم . . گزینه خوبیه. . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می ترسم نتوانم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فایده/بدرد خوردن مثلا: there is no point in asking Amanda for advice هیچ فایده ای ندارد که از آماندا مشاوره بخواهیم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای اولین بار ملاقات کرد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرق در چیزی بودن مثلا he was Covered in blood او عرق در خون بود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محدود کردن تمام یا بیشتر مطالعه، تجارت و غیره به یک موضوع یا فعالیت خاص دقت کنید که این کلمه فعل هست

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لندنی ها افرادی که شهروند لندن هستن. نمونش تو ایران مثل کیشوند ها و . . . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر شیء یا وسیله ای که هر روز دستتونه و هر روز ازش استفاده می کنید.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

صفت" کته کلفت" یا همون" گردن کلفت" که به علت داشتن یک سمتی به اشخاص داده میشه.