پیشنهاد‌های وحید سپیانی (٢١٢)

بازدید
١٥٢
تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
١

اگه بعد Grow صفت یا Adjective بیاد معنیش میشه:"به تدریج تغییر حالت دادن ( به سمت صفتی که بعدش اومده ) " مثلا: He grew tired. ( کم کم خسته شد ) She ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

صورتی که یک کمی تپلی یا چاق به نظر می رسه ( نه خیلی زیاد )

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

واسطه بین مهمانان و مجریان یک برنامه. کسی که مهمان های برنامه را با مجریان برنامه آشنا میکنه.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

محبت آمیز بودن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با حساب و کتاب. صفت برای مواردی به کار میره که از قبل برنامه ریزی شده و برای تکاملش زمان و دانش و صرف شده.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

که بسیاری از آنها

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

فکر کنم پیشوند Infra به معنی پایین و زیر هست. یه نمونه دیگش مادون قرمز که میشه Infrared

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دامداری

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بروز دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسیج شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افراد فعال

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

کارت کشیدن توی ورق بازی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

تبدیل نسخه دستی یک نوشته به نسخه ماشینی یا تایپی.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بعد و جنبه رسانه ای ( در یک موضوع یا قضیه ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوران. بازه زمانی مشخص

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

من ناچار بوده ام . . . .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

کار رو دزدیدن. یادگرفتن یک حرفه با نگاه کردن به طرز انجام کار توسط دیگران

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

Replace: جایگزینی و تعویض کردن دو چیز یا دو نفر با نمونه کاملا یکسان. مثل تعویض قطعات خودرو. substitute: جایگزینی و تعویض دو چیز یا دو نفر با نمونه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

Think of: فکر کردن در مورد یک موضوع و یا مشکل برای پیدا کردن راه حل و برنامه ریزی کردن برای اون موضوع Think about: همینجوری فکر کردن به یه موضوع برای ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

زیر نظر گرفتن. تو نخ کسی یا چیزی رفتن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اکلیل

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای زمانی که. برای اونوقتی که

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به موقع رسیدن به مقصد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تجربیات مشترک

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

در سکوت رنج بردن. خود خوری مثلامیری رستوران غدا سفارش میدی ولی غذاش بدمزست و تو دیگه اعتراض نمیکنی و با رنج و بدبختی در سکوت غذا رو میل میکنی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من که چیزی نمیفهمم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دقت داشته باشین که: Blossom: سبز شدن و شکوفه دادن درختان Bloom: شکوفه دادن و غنچه کردن گل ها

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قدم زنان برگشتن ( در انتهای راه مثلا )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دسته ای از هرچیز اما از جنس و ماهیت یکسان که در یک گروه هستند و یا توسط یک واسطه با هم در ارتباط هستن. مثل خوشه موز مثل خوشه انگور. یا مثلا رشته ها ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تماما برمیگرده به. . .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مورد بستنی به اون قسمت اسکوب بستنی قیفی گفته میشه.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

C1= رخ دادن مکرر اتفاقی بیش از حد معمول برای کسی. مثلا accident - prone برای کسی به کار میره که همش تصادف میکنه یا چیز دست تشریف داره.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سو استفاده از یک چیز یا روش خوب برای انجام اهداف بد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صاحب مغازه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Synonyms Similar meaning as we grow older at the age getting old getting older got older grow old growing old growing older increases with age when ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخت بیمارستان

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

امکانات اضافی و غیر ضروری هتل

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به دست کسی چیزی رو رساندن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه می گذرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رویدادها برگزار شد. برنامه ها اجرا شد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مغازه پروتیینی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

در بحث خدمات فروش آنلاین زمان تعیین شده توسط خریدار یا فروشنده برای تحویل کالای سفارشی و خریداری شده به خریدار.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حل و فصل کردن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٥

مفهومی که من متوجه شدم : این فریزال ورب به معنی سر درآوردن از یک مکان یا شرایط یا موقعیت هایی هست که به صورت ناخواسته و ناغافل به اون جا ورود کردیم ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

معنی مجموع اقلامی که خرید کرده ایم رو هم میده. مثلا: I don't have to take shopping home anymore. دیگه مجبور نیستم خریدهام رو ببرم خونه.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

تعاملات با مردم و افراد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیاه پژمرده و خشکیده

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

برنامه ثابت هر روز. مثلا: afternoon naps only become a fixture twice a year: at Christmas and on holiday چرت عصرگاهی تنها دوبار در سال برنامه ثابت ه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دکوری های آهنربایی که به درب یخچال چسبونده میشه. تو طرح هایی مثل کفشدوزک و میوه و . . . .