پیشنهادهای وحید سپیانی (١٦٢)
Far همیشه بار معنایی مسافتی نداره. بار زمانی هم میتونه داشته باشه. مثلا ?How far in advance do you book accommodation چه مدت زودتر اقامتگاه رو رزرو م ...
با ما تماس بگیرید
آبی مایل به خاکستری
گرفتن جزئیات یا اطلاعات
زمانی که برای فکر کردن صرف میشه. مثل زمانی که توی حمام یا دستشویی یا توی رختخواب قبل از به خواب رفتن صرف فکر کردن به موضوعات مختلف میشه.
همون نهی از منکر خودمون
نام قدیمی رنگ نارنجی. Orange
گستره وسیع
نور زرد رنگ که معمولا توی لامپ های عمومی به لامپ آفتابی معروفه
دندان خراب یا دندانی که دیگه خونی دریافت نمیکنه و کم کم به رنگ تیره و یا آبی و کبود میشه.
برای بهترین حالت . . . .
خییلی خفن. درجه یک. خییلی تاپ.
عوض کردن چیزی. مثلا از بوتیک لباس میخرم ولی وقتی میبریم خونه و میپوشیم خوشمون نمیاد. پس برمیگردیم بوتیک و یه لباس دیگه انتخاب میکنیم. یا یه اسم برا ...
معمولا توی نام های چند کلمه ای استفاده میشه و اولین حرف از هر کلمه را بین نقاط مینویسن مثلا: نام شخصی: Lupita Amondi Nyong'o full name initials: L. A ...
کلمه coffee غیر قابل شمارشه و حتما باید با یک واسطه تبدیل به قابل شمارش بودن بشه. اینجا هم منظور همون a cup of coffee هست که به صورت عامیانه و اصطلا ...
موافقم . . گزینه خوبیه. . .
می ترسم نتوانم
فایده/بدرد خوردن مثلا: there is no point in asking Amanda for advice هیچ فایده ای ندارد که از آماندا مشاوره بخواهیم
برای اولین بار ملاقات کرد
غرق در چیزی بودن مثلا he was Covered in blood او عرق در خون بود.
محدود کردن تمام یا بیشتر مطالعه، تجارت و غیره به یک موضوع یا فعالیت خاص دقت کنید که این کلمه فعل هست
لندنی ها افرادی که شهروند لندن هستن. نمونش تو ایران مثل کیشوند ها و . . . .
هر شیء یا وسیله ای که هر روز دستتونه و هر روز ازش استفاده می کنید.
صفت" کته کلفت" یا همون" گردن کلفت" که به علت داشتن یک سمتی به اشخاص داده میشه.
به معنی: اتفاق افتاد. روی داد. مثلا: his death came as a shock to many people مرگ او توام با شوک میان مردم اتفاق افتاد.
قدم های کوچیک در جهت اهداف و . . .
احساس آرامش و استراحت و آسودگی کردن.
از این اصطلاح برای نشان دادن اینکه کسی منزوی یا جدا شده است استفاده میشه
فاصله گرفتن از چیزی یا کاری
کار های بیشتری انجام دادن.
رویدادهایی که شانسی رخ میدهد
من فکر می کنم برای اشاره کردن به بیان لفظی و شفاهی از saying و telling استفاده میشه و برای کتبی که بخوایم بگیم این صفحه کتاب چه چیزی رو بیان میکنه از ...
طرز تفکر شخصی
طرز رفتار شخصی یا کسی
یادداشت های روزانه داشته باشید
فهمیدن و پی بردن به یک موضوعی با نگاه کردن و دیدن چیزی یا کسی
دست یافتن.
دست یافتن ( به چیزی یا کسی )
سوار شدن به هواپیما برای پرواز
در اطراف
به ارمغان آوردن
نشستن مثلا: he got down on the floor او بر روی زمین نشست.
در ازای مثلا he asked them for 5000000 dollar in exchange of 25% of company. او مبلغ 5000000 دلار در ازای 25 درصد از سهم شرکت مطالبه کرد.
دلیل و بهانه آوردن برای توجیه خطایی که شخصی انجام داده. یه جورایی میشه گفت به معنی ماست مالی کردن برای گندی زده شده.
داشتن تصور از شخصی یا چیزی
عرصه های زندگی
عمل اندازه گیری میزان بیرون زدگی یا بیضی بودن یا به اصطلاح قر بودن یک شفت رو در صنعت RUN OUT گیری گویند.
دستیار و مسؤل استخر
دستیار و مربی شنا