پیشنهادهای محسن نقدی (١,٥٠٠)
( گاهی ) می توان به جای {قائم} از {ستونی} نیز بکار برد. ( بنگرید که نه در همه ی گزاره ها، ولی در برخی از آنها می توانیم بدین گونه واژگان ناسره را جای ...
برابر {از هم شکافتن، گسستن} میباشد.
به جای {فهمیدن} بگوییم {دریافتن، درک کردن، پی بردن} ( درک کردن پارسی است )
از آنجا که {بهبود} را داریم، بگمانم {بِهبودن} را نیز بتوانیم بکار بگیریم {بهبودن}، همچون {بهبود} که کاربرد های گوناگونی دارد، می تواند برابرِ بسیاری ...
می توان به جای {اتم} گفت {بَناژه} که از {بَنا} افزون بر پسوند {ژه} ساخته شده است. {بَنا} همریشه است با {بُن} در پارسی، و {ژه} هم پسوند کوچکی ساز است.
درود. مصدرِ درپیوند ( مربوط ) با {جفت}، {یوختن/آیوختن} است که {جفت} از آن گرفته شده است. بگمانم از {آیوختن/یوختن} بکار بردن بهتر باشد که ریشه آن نی ...
به جای {common sense} میتوان گفت {درکِ همگانی} و یا {درکِ هامه}. {هامه} واژه ای پارسی به جای {عام} میباشد.
می توان به جایِ {سو} در واژگانی هَمچون {سوتفاهم} از پیشوند هایِ {کژ/دژ/بد} بکار برد ( هرکدام در جایِ خود )
یاوه گویانِ پان عرب و دلغک هایِ انیرانی، نمی توانند با گفتن {خلیج عربی} نامِ {شاخاوِ پارس} را جابجا کنند نامِ آن همیشه همین خواهد ماند، و با یِک بیلا ...
گذشتن، سپری شدن.
در سانسکریت واژه ی {پَچ} به چم {پختن} بوده است و با {پختن} همریشه است در این زبان واژگان دیگری از همین ریشه بوده است:پَکوَ/پَکَ/پَکتی نخست از ریشه ی ...
پژوهیدن در زبان پهلوی {ویزوستن/ویزوهیدن} بوده است. دارای پیشوند {وی} بوده است که سپس به ریخت {ب} در آمده و سپس به ریخت {پ} در آمده است. {زوستن/زوهی ...
اگر بخواهیم {زناشویی} را بخش کنیم اینگونه است: 1 - زن 2 - ا ( میانوند ) 3 - شوی ( شو ) 4 - ی
درود. سپاس از شما سپاس از راهنمایی هایتان. کَمی تند رفتم ( شاید بسیار! ) ، آقای دهخدا تاجایی که توانسته واژه گردآوری کرده است که خود کار بزرگی است. ...
به جایِ {به شرح زیر} می توان گفت {به شیوه ی زیر، به نِمونِ زیر}
به جایِ {میل کردن} بِگوییم {آشامیدن، خوردن}.
{رَه. ا. یی} {ره} از {رستن} {ا} پسوند {یی} هم پسوند است که در اینجا نِشان دهنده ی {بودن} است.
به جایِ {ترکیب} می توان از {آمیغ} بکار برد.
{آموختنی، دریافتنی، اندوختنی}.
پیشوند {وا} گاهی پادسو ( مخالف ) پیشوندِ {هم} نیز می تواند بکار گیرد.
{آبدَمه} را می توان بکار برد.
به جایِ {lifting system}در هواشناسی می توان از {سامانه یِ بالابری} بکار برد.
می توان در هواشناسی به جایِ {جریان عَمودی/updraft/downdraft} از {مَکِش} به همراه پیشوند های دیگر بهره جست. updraft:زبرمکش downdraft:زیرمکش جریان عمو ...
می توان در هواشناسی به جایِ {جریان عَمودی/updraft/downdraft} از {مَکِش} به همراه پیشوند های دیگر بهره جست. updraft:زبرمکش downdraft:زیرمکش جریان عمو ...
می توان در هواشناسی به جایِ {جریان عَمودی/updraft/downdraft} از {مَکِش} به همراه پیشوند های دیگر بهره جست. updraft:زبرمکش downdraft:زیرمکش جریان عمو ...
ریشه می پذیرد از/پیوند می یابد با {کافتن/کاو/کاویدن/شکفتن/شکاف/شکاو/شکافتن. . . } در پارسی.
{شاریان} بوده است که سپس معرب شده و {جریان} شده است. {شار} هم با {شاریدن، شارِش، شُر، سُر} پیوند می یابد.
می توان از {راهکار، چاره، نگر} بکار برد.
در ویرایش پیام پیشین: بهتر است بی پژوهش کارواژه سازی نکنیم، و {ویشتن/بیشتن} شاید کاربرد های دیگری داشته اند یا می توانند کاربرد بهتری داشته باشند.
به جایِ {ممکن، امکان پذیر، مقدور، میسر} میتوان گفت {شدنی}
دوست گرامی، به هر روی بهتر است برای پاس داشتنِ فرهنگ ایران، اینگونه سخن بگوییم. زیانی که ندارد اینگونه بنویسیم و بگوییم؟!
همه چیز در جهان، می خواهد شما را خشمگین کند، شما را آشفته کند، شما را اندوهگین کند، گور بابای این جهان. سودِ جهان را آنها بردند که ستم کردند و به ست ...
{ساز و کار، کارواره} بِدرود!
در ویرایش پیام پیشین: اگر در یک تاران ( شبکه ) با نورون سر و کار داشتیم، می توان به آن گفت {نوک}. نیاز است بدانید که واژه یِ {neuron} با {نَوار} در ...
خر ها زوزه می کشند
بشکن بشکنه بشکن
{bond} به چیزی می گویند که دو یا چَند اتم را به هم پیوند زند، تا آنها تواناییِ ساختِ {مولکول} را داشته باشند {bond} با {بَند/بستن} همریشه است. می توا ...
{ا} یا هَمان {تنوین} در زبان عربی، که در پارسی هم به شیوه یِ نادرست با برخی واژگان پارسی می آید ( برای نمونه "خواهشا" ) اگر پس از واژه ای {ا}/تنوین ...
{دروغ} برابرِ {آگاهانه گزاره یِ نادرست گفتن} است، و هر {سخن نادرست گفتن} ای {دروغ} نیست، بستگی دارد آگاهانه باشد یا نَه. {درست} هم می توان {ارزش گزا ...
neuron ها در یک تارَگ ( شبکه ) ، به پردازش می پردازند. چیزی را می گیرند ( درآیند ) ، پردازش می کنند، می دهند به نورونِ پسین، و آن نورون نیز همین گونه ...
{بازیافتن}.
گاهی می توان به جایِ {مال} از {از/برای/از برای} بکار برد.
برون حاره ای/extra tropical:برون گرمسیری جنب حاره ای/subtropical:کنار گرمسیری ( میانِ کنار و گرمسیری "e" نیست. می گوییم kenar garmsiri} حاره ای/tropi ...
برون حاره ای/extra tropical:برون گرمسیری جنب حاره ای/subtropical:کنار گرمسیری ( میانِ کنار و گرمسیری "e" نیست. می گوییم kenar garmsiri} حاره ای/tropi ...
برون حاره ای/extra tropical:برون گرمسیری جنب حاره ای/subtropical:کنار گرمسیری ( میانِ کنار و گرمسیری "e" نیست. می گوییم kenar garmsiri} حاره ای/tropi ...
به جای {جبهه هوا} می توانیم از {هوا/پهلو هوا} بکار ببریم
به جای {مکررا} بگویم {پشت سرِ هم، چَندباره، چندین بار}
به جایِ پیشوند هایی همچون {semi} و {شبه} در پارسی {نیمه/نیم} را داریم.
بابا دیگه پوسیدیم از بس بارون و برف ندیدیم! ابرها هم دیگه شوخیشون گرفته
{انرژی} به {توانایی انجام کار} یا {تواناییِ دگرساختن ( تغییر دادن} می گویند. از {نیرو/فشار} نباید به جای {انرژی} بکار برد، این سه، سه پدیده ی جدا هس ...