پیشنهادهای پوریا (١٦٧)
گفته خویش را نقض کردن
نیروی طبیعت، قدرت طبیعت، دست طبیعت
اجمالا توضیح دادن، به طور خلاصه تشریح کردن
فراز و فرود، بالا و پایین، پستی و بلندی، اوج و حضیض
اهل درس و مطالعه
نرمالو
شخص متمول، سرشناس و همیشه حاضر در مراسم پر خرج و سطح بالا
به احترامِ کسی کلاه از سر برداشتن و تکریم وی
حزن انگیز، ناراحت کننده، تاسف بار، تاسف انگیز
در بعضی از متون می شده به این شکل ترجمه کرد که به نظرم خیلی سلیس و روان می شه: مهر تایید زدن بر. . .
کسی که در مبارزه یا در یک دوئل به شخص مبارز یا دوئل کننده کمک می کنه و اون رو همراهی می کنه همراه مبارز، کمکِ شخص مبارز
هم پیاله گان
دوستان تقریبا همه معانی �اسمی� رو ذکر کردن ولی در حالت �صفت� یه معنی داره که بیان نشده: مهم و تاثیر گذار Material changes, Material benefit
چیزی ( معمولا داستان یا روایت ) که اصالت و اعتبار و صحتش به شدت زیر سواله و به احتمال بسیار زیاد غیر واقعی هست
همراه با حروف اضافه of یا with: بویِ . . . دادن، عطرِ . . . دادن و معنای دیگرش: یادآورِ چیزی بودن، خاطره ی چیزی را زنده کردن، تداعی کننده چیزی بودن
در آرزویِ یا در حسرتِ ( دیدار کسی، داشتن چیزی، حضور در مکانی، . . . ) بودن
( فعالیت ) روزانه، روزمره، روتین
چون این کلمه بار معنایی منفی داره و صفات منفی رو باید در ذهن مخاطب تداعی بکنه در نتیجه عبارات �همکار� و �گروه� خیلی مناسب برای جایگزینی اون نیستن. . ...
در معنای استعاری در واقع اشاره داره به صفات جنس نر که مهم ترینشون �پرقدرت� و �پر توان�و � اراده آهنین� هست
با حروف اضافه on/upon: عشق ورزیدن به. . . ، محبت کردن به. . .
مطرح کردن یک درخواست از شخص دیگر به طور مداوم طوری که باعث کلافگی طرف بشه. اگر معادل فارسی با یک کلمه بخواهیم برایش پیدا کنیم به نظرم� پیله کردن� ، ...
نگرانی و احساس خطر
آدم که خیلی سریع عصبانی می شده و جوش میاره
گیجی و منگی بر اثر مصرف مشروبات الکلی و یا مواد مخدر
( گزارش، اظهار نظر، سخن و. . . ) نامفهوم، درهم برهم، بی سر و ته، گُنگ
به جز معانی که پیش تر ذکر شد، یعنی �پنچر شدن� و �سوراخ کردن�، معنی دیگر این کلمه �در هم شکستن� و �از بین بردنِ� یک امید، آرزو، ایده، نظر، اعتبار، غرو ...
ظاهر گلی و خیس ( معمولا به خاطر بارندگی )
آدم معمولی، آدم بی خاصیت، آدم به درد نخور
بغض آلود
( شخص ) : درمانده و غمگین ( مکان ) : متروک ( امید، تلاش ) : واهی، مذبوحانه، بی سرانجام
واکنش نشان دادن، بروز دادن
بسیار غم انگیز و اندوهناک
( آدم ) : گرفته و اندوهگین، محزون و غمگین ( فضا، جو، محیط، موقعیت و . . . ) که غم و اندوه بر آن سایه افکنده، دلگیر ( رنگ ) : تیره
به جز معانی ای که دوستان پیشتر ذکر کردن، در معنای استعاری می شده از کند و کاو و جست و جو هم استفاده کرد
معتقد به جبر و سرنوشت
ذیل دسته یا گروه بزرگتری طبقه بندی کردن، زیر مجموعه چیزی قرار دادن
خانم سپهری احتمالا کلمه pitch رو با pith اشتباه کردن اولی به معنی زمین بازی هست، دومی به معنی لایه سفید زیر پوست پرتقال یا به معنای استعاری لب مطلب
کارهای یدی، کارگری، حمالی
شکست سختی را تحمیل کردن
آدمِ وِل
بی خیال، بی تفاوت، سرخوش، دنیا رو آب ببره اونو خواب می بره
بسیار مسرور و خوشحال، سرمست از موفقیت و پیروزی
جالب و بامزه
خوشایند و جذاب
به شوخی گرفتن، جدی نگرفتن
معمولا با حرف اضافه of: رگباری از. . . ، سیلی از. . . ، هجومی از. . . ، هجمه زیادی از. . . ، طوفانی از. . . ،
به تکاپو واداشتن، تحریک کردن، تلنگر زدن ( برای حل کردن یک مشکل یا بهبود بخشیدن یک وضعیت نابسامان )
پر حرارت و پر هیجان، گرم و مهیج
سفر دور و دراز
راه حل سریع و موقت، اقدام موقت و دم دستی