پیشنهادهای علیرضا خلیلیان (٢٣٩)
معرّفگری
ناشیگری
سامان بخش، اسلوب گر
در اساطیر یونان، شکارچی یا چوپانی بود که سِلِن، الهه ماه، عاشق او شد و هر شب برای دیدار او به زمین می آمد. ( کتاب فیزیک و طبیعت، اثر هایزنبرگ )
عِلمیّت
ایلیایی: از مکاتب فلسفی پیشاسقراطی
مَلَطی: مکتبی فلسفی در سده ششم پیش از میلاد در شهر ملط در ایّونیه
ماده زنده انگار
نمادگان، نشانگان
واقعیت کر و کور، امر واقع کر و کور: در ترجمه کتاب بنیانی علمی برای جهان عقلانی آمده است.
توسّعاً
عارف یهودی، از نظر لغوی به معنای قبول کردن است و در اصطلاح سنت، روش، مکتب و طرز فکری عرفانی است که از یهودیت ریشه گرفته و گاهی از آن با عنوان عرفان ی ...
پایداری: در کتاب بنیانی علمی برای جهان عقلانی آمده است.
تراواندن: در کتاب بنیانی علمی برای جهان عقلانی، مترجم این معادل را به کار برده است.
رُمبش: فروپاشی ستاره های سنگین در اثر نیروی گرانشی، وقتی سوخت هسته ای آنها تمام می شود.
پیکر فراطبیعی: اصطلاحی برای کلیسا به عنوان پیکر فراطبیعی مسیح؛ در کتاب یکپارچگی دانش
قائم به ذات
غول
موهبت
کلید کردن: این معادل را دکتر محجوب در ترجمه کتاب یکپارچگی دانش بکار برده است.
بسنده بودن: بنابر توضیح ادوارد ویلسون در صفحه 300 کتاب یکپارچگی دانش، این واژه ای اسکاتلندی است که از ترکیب satisfying به معنی رضایت و sufficing به م ...
حاجب: این معادل در کتاب یکپارچگی دانش، ترجمه دکتر محجوب آمده است.
فراارزشی: در مقاله رویکردهایی نو به قانون عدم تناقض، از مازیار چیت ساز آمده است.
به طور نیرومند و استوار: این ترجمه در کتاب یکپارچگی دانش با ترجمه دکتر محجوب آمده است.
پرهیزکاری درون همسری: این معادل در کتاب یکپارچگی دانش، ترجمه دکتر محجوب آمده است.
کرد و کار: این معادل را دکتر محجوب در ترجمه کتاب یکپارچگی دانش به کار برده است.
بی حساب و کتاب: این ترجمه در کتاب یکپارچگی دانش، ترجمه دکتر محجوب آمده است.
مرام: این معادل در کتاب یکپارچگی دانش، توسط دکتر محجوب به کار رفته است.
دانشکدگان: این معادل توسط دانشگاه تهران به جای پردیس ( چندین دانشکده ) انتخاب شده است.
یادآورِ سبک پیچیده، ستمگرانه و کابوس مانند دنیای خیالی کافکا. به فضاهای داستانی که موقعیت های پیش پا افتاده را به شکلی نامعقول و فراواقعیت گرایانه تو ...
حقیقت گرا: این واژه یعنی وابسته به آن چیزی که درباره آن معرفت جویی می کنیم و ویژگی های آن، نه فکر و رأی و احساس کسی که آن چیز را تفحّص می کند، به عبا ...
برداشت گرا: معنای این واژه برگرفته از احساس ها و آراء و معطوف به برداشت فرد معرفت جو است. معادل ذهنی بسیار رایج است که ترجمه ای نادقیق است چون به مفه ...
جاخوش کردن: این ترجمه در فصل هفتم کتاب سرشت فناوری آمده است.
این واژه را معمولاً به اشتراک گذاری ترجمه می کنند. اما رضا شکراللهی در کتاب مزخرفات فارسی نقل می کند که داریوش آشوری معادل هم رسانی را پیشنهاد کرده ا ...
بُنواره: این واژه به معنای شیوه ای متمایز از نگاه یا تفکر به چیزی، مجموعه متمایز از مفهوم و باور و اندیشه یا چهارچوب متمایز نظری یا فلسفی است. اگرچه ...
نمودگان: این واژه در معنای اول اشاره دارد به روایت و ماجرای رمان، فیلم یا داستان که مشتمل بر جزئیات تک تک صحنه ها باشد. در معنای دوم به رشته، سِیر، ط ...
تَراَفشانگی: این واژه را آشوب، درون گشتی، درگاشت، بی نظمی، پریشانی و آشفتگی ترجمه می کنند. تعریف فنی این واژه چنین است: تعداد چیدمان ها یا پیکربندی ه ...
چابک یابی، میانبر محاسباتی، میانبر رایانشی: این معادل توسط دکتر محمد ابراهیم محجوب در کتاب قوی سیاه به کار رفته است. در گرایش هوش مصنوعی رشته کامپیوت ...
داهیانه
رهبری داهیانه
گرایه: این معادل توسط دکتر محمد ابراهیم محجوب در ترجمه کتاب قوی سیاه استفاده شده است.
پیش گزینی
راه برد: علم و هنر استفاده از نیروها برای اجرای طرح های مصوب هرچه موثرتر؛ طرح بلندمدت برای موفقیت بخصوص در کسب وکار یا سیاست. راه برد، اهداف بلندمدت ...
راهکُنِش: طرح یا اقدامی برای حصول هدف. طرح های ملموس و گرایش به سمت گام های کوچک تر و بازه زمانی کوتاه تر
اسارت در دام دانش ( برگرفته از ترجمه کتاب ایده عالی مستدام )
نمانام
بریده منتخب مطلب
در خبر و روزنامه: سرخط
واژه ای در رشته فلسفه با ریشه یونانی به معنای علم، دانش و درک
فرد اجرایی