entropy

/ˈentrəpi//ˈentrəpi/

معنی: واحد اندازهگیری ترمودینامیک
معانی دیگر: (فیزیک) گشتاور، هرزش، درونگشتی، فیزیک واحد اندازه گیری ترمودینامیک، درگاشت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: entropies
(1) تعریف: in thermodynamics, a mathematical expression of the state of randomness or energy loss in any system.

(2) تعریف: the natural and irreversible tendency toward randomness and disorder in any system without an external source of energy.

(3) تعریف: loosely, decline or degeneration.

جمله های نمونه

1. They therefore have a higher entropy after mixing.
[ترجمه محمدعلی دهقانی آرانی] بنابراین پس از اختلاط، بی نظمی بیشتری دارند
|
[ترجمه گوگل]بنابراین پس از اختلاط آنتروپی بالاتری دارند
[ترجمه ترگمان]بنابراین بعد از اختلاط، آنتروپی بیشتری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The hours slid slowly down the great entropy slope of the universe.
[ترجمه گوگل]ساعت ها به آرامی از شیب بزرگ آنتروپی جهان می لغزیدند
[ترجمه ترگمان]ساعت ها آهسته از شیب great جهان پایین سرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Should not the entropy change for the reaction therefore be positive-as required by the second law of thermodynamics?
[ترجمه گوگل]آیا تغییر آنتروپی برای واکنش نباید مثبت باشد - همانطور که قانون دوم ترمودینامیک لازم است؟
[ترجمه ترگمان]آیا تغییر آنتروپی برای واکنش باید مثبت باشد - همانطور که مورد نیاز قانون دوم ترمودینامیک است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. During this spontaneous process, the entropy of the system therefore increases.
[ترجمه گوگل]در طی این فرآیند خود به خود، آنتروپی سیستم افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]در طی این فرآیند به خودی خود، آنتروپی سیستم افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But how does entropy help us to predict whether a change will take place or not?
[ترجمه گوگل]اما چگونه آنتروپی به ما کمک می کند تا پیش بینی کنیم که آیا تغییری رخ خواهد داد یا خیر؟
[ترجمه ترگمان]اما چگونه آنتروپی به ما کمک می کند پیش بینی کنیم که آیا یک تغییر رخ خواهد داد یا نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So how do we calculate the entropy change of the surroundings?
[ترجمه گوگل]بنابراین چگونه تغییر آنتروپی محیط اطراف را محاسبه کنیم؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما چگونه تغییرات آنتروپی محیط را محاسبه می کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The entropy of gases is much higher than the entropy of solids.
[ترجمه گوگل]آنتروپی گازها بسیار بیشتر از آنتروپی جامدات است
[ترجمه ترگمان]آنتروپی گازهای گلخانه ای بسیار بیشتر از آنتروپی جامدات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thermodynamic entropy draws all chemical reactions down to their minimal energy level.
[ترجمه گوگل]آنتروپی ترمودینامیکی تمام واکنش های شیمیایی را به حداقل سطح انرژی خود می کشاند
[ترجمه ترگمان]آنتروپی ترمودینامیکی تمام واکنش های شیمیایی را به حداقل میزان انرژی خود جلب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The second law requires that the total entropy of a system and its surroundings increases during a spontaneous process.
[ترجمه گوگل]قانون دوم مستلزم آن است که کل آنتروپی یک سیستم و محیط اطراف آن در طول یک فرآیند خود به خود افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]قانون دوم مستلزم این است که کل آنتروپی سیستم و محیط آن در طول فرآیند خود به خودی افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Third, regard relative conditional entropy information beneficial to term words collocation as a feature of translation model.
[ترجمه گوگل]سوم، اطلاعات آنتروپی مشروط نسبی را به عنوان یکی از ویژگی‌های مدل ترجمه در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]سوم، توجه به اطلاعات آنتروپی تابع مشروط برای واژه همنشینی به عنوان ویژگی مدل ترجمه ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is showed that the entropy and the rate of entropy production are neither too much nor too little. They must be adapted to the level of ontogeny .
[ترجمه گوگل]نشان داده شده است که آنتروپی و نرخ تولید آنتروپی نه خیلی زیاد است و نه خیلی کم آنها باید با سطح انتوژن تطبیق داده شوند
[ترجمه ترگمان]نشان داده می شود که آنتروپی و میزان تولید آنتروپی زیاد و نه خیلی کم هستند آن ها باید با سطح of تطبیق داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Affective entropy is developed to express the specific extent of human emotion.
[ترجمه گوگل]آنتروپی عاطفی برای بیان میزان خاصی از احساسات انسانی ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]برای بیان میزان مشخصی از احساس انسانی، آنتروپی احساس توسعه داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Grasp entropy and exergy analysis method and cultivate the thought to use energy feasibly.
[ترجمه گوگل]روش تجزیه و تحلیل آنتروپی و اگزرژی را درک کنید و فکر استفاده عملی از انرژی را در خود پرورش دهید
[ترجمه ترگمان]روش تحلیل اکسرژی و تحلیل اکسرژی فرآیند استفاده از feasibly انرژی را پرورش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Furthermore, if the entropy of the flow remains as a constant, we can have the isentropic Euler system, and if the flow is assumed to be irrotational, we can have the potential flow equation.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، اگر آنتروپی جریان ثابت بماند، می توانیم سیستم اویلر ایزنتروپیک را داشته باشیم و اگر جریان غیر چرخشی فرض شود، می توانیم معادله جریان پتانسیل را داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، اگر آنتروپی جریان به عنوان یک ثابت باقی بماند، ما می توانیم سیستم Euler اویلر را داشته باشیم، و اگر فرض می شود که جریان to باشد، می توانیم معادله جریان بالقوه را داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واحد اندازه گیری ترمودینامیک (اسم)
entropy

تخصصی

[شیمی] آنتروپی
[عمران و معماری] آنتروپی - شمارشپذیر
[برق و الکترونیک] انتروپی بازدهی ارسال در سیستمی که با اطلاعات سر کار دارد . برحسب لگاریتم تعداد پیامهای قابل ارسال از بین مجموعه خاصی از نمادها انتخاب می شوند ،بیان می شود.
[زمین شناسی] آنتروپی، درونگشت (چینه شناسی)؛ مقیاسی برای انواع مختلف اجزای سنگی واحد چینه ای (پلتو، 1954). مقدار آنتروپی اجزاء خاص، حاصلضرب نسبت آن اجزا در حجم واحد و لگاریتم طبیعی آن نسبت است. یک واحد چینه شناسی با اجزاء برابر هر جزء دارای مقدار آنتروپی 100 است و هرچه ترکیب آن سیستم یه یک جزء واحد متمایل می شود، مقدار آنتروپی به صفر نزدیک می شود. (فیزیک)؛ مقدار ماکروسکوپی ترمودینامیکی که در نهایت نمایانگر درجه تصادفی یا کاتوره ای بودن میکروسکوپی یا بی نظمی سیستم می باشد. این مقدار را گیبس به عنوان مقدار انتگرال خارج قسمت دیفرانسیل گرمای جذب شده توسط سیستم تقسیم بر دمای مطلق در مورد هر فرآیند برگشت پذیر تعریف کرد که توسط آن، اجزای سیستم از مرحله ای که در آن، آنتروپی صفر دارند به مرحله مطلوب و دلخواه می رسد. نماد: S. ( رودخانه)؛ کمیتی که به صورت احتمال یک توزیع دلخواه از انرژی به کار رفته درون یا در امتداد جریان رود از سرچشمه یا بخشهای فرودست است. محتمل ترین حالت، وقتی است که رود به تعادل رسیده یا انرژی به یکنواختی توزیع شده باشد.
[نساجی] آنتروپی
[ریاضیات] آنتروپی، کهولت، حالت گرایش به سمت بی نظمی، اختلال و فقدان، هدف در سیستم
[پلیمر] آنتروپی
[آمار] آنتروپی

انگلیسی به انگلیسی

• measure of the level of disorder in a system; amount of unavailable energy in a system (thermodynamics)
entropy is a state of disorder, confusion, and disorganization; a formal word.

پیشنهاد کاربران

آنتروپی یعنی میزان انرژی و توان لازم که باید باشه و نیست ، یعنی فقدان قطعات یک پازل ، تحلیل رفتگی نه و در واقع تحلیل بودگی ، آنتروپی یعنی میزان فاصله ما تا تکامل .
در مکانیک آماری، آنتروپی ( به فرانسوی: Entropie ) ( با نماد S ) مفهومی علمی و همچنین یک خاصیت فیزیکی قابل اندازه گیری است که در عادی ترین حالت با حالت اختلال، تصادفیدگی و عدم قطعیت مرتبط است. به عبارتی،
...
[مشاهده متن کامل]
آنتروپی یک سامانه ی فیزیکی، کمترین تعداد ذراتی که برای تعریف صحیح حالت دقیق سامانه لازم است، می باشد. آنتروپی نمایندهٔ تصادفی بودن مولکول ها است و در واقع ویژگی های یک سامانه را تعریف می کند. این واژه در رشته های گوناگون علمی، معانی متفاوت پیدا کرده است. موضوع دیگر مرتبط با انتروپی در مقوله نظامات ژئوپلتیکی است که توسط سایل بی کوهن مطرح شده به عقیده او هرچه سیستم ژئوپلتیکی بسته تر باشد آنتروپی افزایش و توانایی آن کاهش یافته و به نابودی تهدید می شود.

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Entropy
entropy ( شیمی )
واژه مصوب: آنتروپی
تعریف: [شیمی، فیزیک] 1. معیاری برای نمایش تصادفی بودن یا بی‏نظمی هر دستگاه بسته|||[شیمی] 2. ویژگی یک سامانۀ ترمودینامیکی که تغییرات دیفرانسیلی آن از تقسیم تغییرات مقدار گرمای انتقال یافته به سامانه در فرایندی برگشت پذیر بر دما به دست می آید|||[شیمی] 3. در یک فرایند هم دما، گرمای افزوده شده یا کاسته شده تقسیم بر دما|||[فیزیک] 4. در دستگاه ترمودینامیکی بسته، معیاری برای نشان دادن مقدار گرمایی که قابل تبدیل به کار نیست
...
[مشاهده متن کامل]

در روانشناسی بیماری ، اختلال
تَراَفشانگی: این واژه را آشوب، درون گشتی، درگاشت، بی نظمی، پریشانی و آشفتگی ترجمه می کنند. تعریف فنی این واژه چنین است: تعداد چیدمان ها یا پیکربندی های ذره بینیِ ممکنِ یک دستگاه ( هم چیده ) که با حالت
...
[مشاهده متن کامل]
دیدنی ( مرئی ) آن مطابقت داشته باشند. آشوب معادل مناسبی نیست چون برای chaos به کار می رود. درون گشتی و درگاشت هم معنای ظاهری واژه هستند چون en یعنی inside و tropē هم ریشه یونانی است و transformation ترجمه می شود. از طرفی، بی نظمی، پریشانی و آشفتگی هم بارِ منفی دارند گویی اوضاع بدتر می شود. درحالی که با افزایش آنتروپی لزوماً وضع وحال بدتر نمی شود. مطابق قانون دوم ترمودینامیک: آنتروپی یک هم چیده ( دستگاه ) منفرد در حالت تکاملِ خودبه خود، هرگز کاهش نمی یابد؛ یعنی هم چیده از حالتی با تعداد فراوانی و چیدمان های ممکنِ کمتر به حالتی با تعداد فراوانی و چیدمان های ممکنِ بیشتر می رود. برخی از دانشمندان از چیدمان ممکن کمتر را وضعیت های خاص و منظم درنظر می گیرند و چیدمان ممکن بیشتر را حرکت به سمت بی نظمی تلقی می کنند. درحالی که برخی دیگر از دانشمندان استدلال می کنند آنچه ما وضعیت خاص درنظر می گیریم به این علت است که اطلاعات تک تک مولکول ها را نمی دانیم. بنابراین اگر از اطلاعات همه ذره های هم چیده آگاهی داشتیم هر وضعیتی می توانست خاص باشد. باتوجه به این نکات معادل تَراَفشانگی را پیشنهاد می کنیم که تر به معنی از این سو به آن سو بردن است و افشاندن هم به معنی ریختن، پاشیدن و پراکنده کردن است.

واحد بی نظمی
( در تئوری اطلاعات ) یک اندازه لگاریتمی از تناسب اطلاعات منتقل شده در یک پیام یا کلام خاص.
اندازه گیری انرژی درون یک سیستم یا درون یک فرایند، که کارکردی ندارد= انرژی مازاد
بی نظمی ( آشفتگی ) یا عدم قطعیت یک سیستم را بیان می کند.
A thermodynamic quantity that reperestenting amount of energy in system that is longer avilable for doing mechanical works

بپرس