notation

/noʊˈteɪʃn̩//nəʊˈteɪʃn̩/

معنی: توجه، حاشیه نویسی، یادداشت، ثبت، نشان گذاری، نماد سازی، بخاطر سپاری
معانی دیگر: (به کار بردن علامت و نماد برای نشان دادن واژه و عبارت و عدد و مقدار و غیره) نشانه گذاری، (ریاضی و موسیقی و آواشناسی و غیره) نشانه، علامت، نشان، انگ، خلاصه نویسی، یادداشت برداری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: notational (adj.)
(1) تعریف: a system of symbols used in a particular field.
مشابه: cipher, code, note, shorthand, symbols

- Greek letters such as pi and sigma are used in mathematical notation along with Arabic numerals and various other symbols.
[ترجمه آرش] حروف یونانی مانند پی و سیگما در نشانه گذاری ریاضی همراه با اعداد و نمادهای مختلف دیگر عربی به کار می رود.
|
[ترجمه گوگل] حروف یونانی مانند پی و سیگما در نمادهای ریاضی همراه با اعداد عربی و نمادهای مختلف دیگر استفاده می شود
[ترجمه ترگمان] حروف یونانی از قبیل پی و سیگما به همراه اعداد عربی و علائم دیگر به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's an accomplished songwriter, and yet he never learned to read or write musical notation.
[ترجمه گوگل] او یک ترانه سرای ماهر است و با این حال هرگز خواندن یا نوشتن نت موسیقی را یاد نگرفت
[ترجمه ترگمان] او یک آهنگ موفق است، و با این حال هرگز یاد نگرفته است که نماد موسیقی را بخواند یا بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the process or act of noting by means of such a system.

- She alternated playing a new bar or two on the piano with a quick notation on paper.
[ترجمه گوگل] او به طور متناوب یک یا دو میله جدید را روی پیانو با نت نویسی سریع روی کاغذ می نواخت
[ترجمه ترگمان] از نواختن یک نوار جدید یا دو روی پیانو با یک یادداشت سریع بر روی کاغذ استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the act of making written notes.
مترادف: annotation
مشابه: inscription, jotting, recording

- The professor lectured, and the students busied themselves with their notation.
[ترجمه گوگل] استاد سخنرانی کرد و دانش آموزان خود را با نت نویسی خود مشغول کردند
[ترجمه ترگمان] استاد به سخنرانی پرداخت و دانشجویان خود را با یادداشت خود مشغول کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a brief written record or note.
مترادف: note
مشابه: letter, line, memo, memorandum, record

- A previous reader of the book had made a notation in the margin.
[ترجمه گوگل] یکی از خوانندگان قبلی کتاب در حاشیه آن یادداشت کرده بود
[ترجمه ترگمان] یک خواننده پیشین این کتاب در حاشیه نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a literal notation
یادداشت الفبایی

2. a system of notation
سازگان نشانه گذاری

3. Using binary notation is in fact just manipulating ones and noughts.
[ترجمه گوگل]استفاده از نماد دودویی در واقع فقط دستکاری یکها و هیچ است
[ترجمه ترگمان]استفاده از نماد دودویی، در حقیقت فقط دستکاری و دستکاری اعداد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Music has a special system of notation.
[ترجمه گوگل]موسیقی سیستم نت نویسی خاصی دارد
[ترجمه ترگمان]موسیقی یک سیستم مخصوص به نماد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He recognizes enough notation to be able to follow a score.
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی نت نویسی را تشخیص می دهد که بتواند یک امتیاز را دنبال کند
[ترجمه ترگمان]او نماد کافی برای اینکه بتواند یک امتیاز را دنبال کند، تشخیص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Did you write things out in standard notation?
[ترجمه گوگل]آیا چیزها را با نماد استاندارد نوشتید؟
[ترجمه ترگمان]تو چیزا رو توی یادداشت استاندارد نوشتی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Generally, notation from the Tables is added to notation in the schedules to make a more specific number.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، علامت گذاری از جداول به نشانه گذاری در برنامه ها اضافه می شود تا عدد مشخص تری ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، نماد جداول به نماد در برنامه اضافه می شود تا تعداد بیشتری از آن ها را تشکیل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The alphabetical notation used to designate main classes permits many of these to be included, as shown in Figure
[ترجمه گوگل]نماد حروف الفبای مورد استفاده برای تعیین کلاس های اصلی اجازه می دهد تا بسیاری از این کلاس ها گنجانده شوند، همانطور که در شکل نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]نماد الفبایی که برای تعیین کلاس های اصلی به کار می رود بسیاری از این موارد را باید در نظر گرفت، همانطور که در شکل نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Industrial crops Note also the notation for each of the main classes, as shown in Figure
[ترجمه گوگل]محصولات صنعتی همچنین به نماد هر یک از طبقات اصلی همانطور که در شکل نشان داده شده است توجه کنید
[ترجمه ترگمان]محصولات صنعتی نیز یادداشت هر کدام از کلاس های اصلی را یادداشت کنید، همانطور که در شکل نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Unassigned notation within the sequence or gaps into which subjects can be inserted.
[ترجمه گوگل]علامت گذاری نشده در توالی یا شکاف هایی که می توان سوژه ها را در آن درج کرد
[ترجمه ترگمان]نماد unassigned در توالی یا شکاف ها که در آن ها افراد می توانند وارد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Retroactive notation makes it possible to indicate distinct facets without recourse to mixed notation.
[ترجمه گوگل]نماد عطف به ماسبق امکان نشان دادن وجوه متمایز را بدون توسل به نمادهای مختلط فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]نماد retroactive این امکان را به وجود می آورد که جنبه های متمایز را بدون رجوع به نماد ترکیب نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With the notation of Chapter 1 the metric equation can be rewritten where.
[ترجمه گوگل]با نماد فصل 1 می توان معادله متریک را در جایی بازنویسی کرد
[ترجمه ترگمان]با نماد فصل ۱، معادله متریک را می توان به صورت زیر بازنویسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Systematic mnemonics is the use of the same notation for a given topic wherever that topic occurs.
[ترجمه گوگل]یادگاری سیستماتیک استفاده از نماد یکسان برای یک موضوع معین در هر جایی است که آن موضوع رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]mnemonics سیستماتیک استفاده از همان نماد برای یک موضوع خاص در هر جایی که موضوع اتفاق می افتد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The tempo also makes accurate notation harder.
[ترجمه گوگل]سرعت همچنین نشانه گذاری دقیق را سخت تر می کند
[ترجمه ترگمان]این آهنگ هم آهنگ درست کردن را سخت تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توجه (اسم)
attention, tendency, remark, tent, advertence, consideration, regard, care, notice, advertency, favor, keep, notation, assiduity, tendance, heed, attendance

حاشیه نویسی (اسم)
tot, annotation, notation

یادداشت (اسم)
note, reminiscence, record, memoir, annotation, notation, memo, memorandum, minute, chit

ثبت (اسم)
entry, record, notation, roll, recording, inscription, registration, write-in

نشان گذاری (اسم)
impression, notation, mark sensing, punctuation

نمادسازی (اسم)
notation, symbolization

بخاطر سپاری (اسم)
notation

تخصصی

[شیمی] علامتگذاری
[عمران و معماری] علامت گذاری - علامت - نمادگذاری - نشان
[کامپیوتر] نشان گذاری .
[برق و الکترونیک] علامت گذاری روشی برای نمایش اعداد که در آن عدد به صورت مجموع ضرابی از توانهای متوالی یک مبنای انتخاب شده نشان داده می شد . نمونه هایی از یستمهای علامت گذاری و مبناهای آنها عبارتند از دودویی 2- سه سه ای 3- مربعی 4- پنج پنجی 5- دهدهی -10 دوازده دوازدهی 12 شانزده شانزدهی -16 سی دو سی دویی -32 و دوپنجمی 5و 2 . - طرز نمایش، نماد گذاری
[ریاضیات] مفهوم، نمایش، علامت، نشانگذاری، علامتگذاری، نشانه گذاری، نمادسازی، نشانه ی طبقه بندی، نشانه ی رده بندی، نماد
[آمار] نماد

انگلیسی به انگلیسی

• system of symbols used to mark something (e.g. musical notation); process of marking something systematically; annotation; noting
a notation is a set of written symbols used in a system such as music or mathematics.

پیشنهاد کاربران

نمادگذاری ( مانند scientific notation به معنای نمادگذاری علمی ) ، مجموعه از علایم ( و قواعد ) قراردادی که برای خلاصه کردن یا فهم بهتر یک موضوع علمی به کار می رود ( مانند تعریف فضا - زمان به صورت یک پارچه نازک!! )
[در موسیقی] نت نگاری، نت نویسی، نت خوانی
آیین نگارش،
نمادسازی هرچند ساده‎تر است.
( ریاضی ) ( مدل سازی ) نمادگذاری
روابط
index notation :
نماد گذاری اندیسی، نوتاسیون اندیسی، نماد گذاری زیرنشان
نمادگان، نشانگان
یکای سنجش
notation ( موسیقی )
واژه مصوب: نُت‏نویسی
تعریف: نوشتن نُت موسیقی به هر روشی
نت نویسی ( موسیقی )
مفهوم
notations:مفاهیم
نوت برداری - یادداشت - علامت گذاری جهت یادآوردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس