ترجمههای Majid Vahid (٢١)
توصیه دادن به وی در مواجهه با هر مشکل باعث تضعیف حس او به عنوان یک فرد بزرگسال می شود.
طنز ماجرا در این جاست که مردی که از جنگ متنفر بود ، میتوانست به بک فیلمبردار درجه یک جنگ تبدیل گردد.
به نظرم اومد کسی توی بوته ها داره زاغ سیاه ما رو چوب میزنه ، شاید بهتر باشه به پلیس زنگ بزنیم.
او تا زمان رفتن پلیس به پرسه زدن در بیرون ادامه داد.
پلیس فردی را که دنبالش بود و داشت وارد بار میشد، تماشا میکرد.
او در تلاش است تا با همسر جدا شده اش تماس بگیرد و خبر را به او برساند.
کلمه ی suppress برای این جمله مناسب تر است ، چونکه سرکوب آگاهانه انجام شده است.
او به عنوان فردی یاوه گو ، خود رای و متعصب معروف بود.
سو برون گرای خانواده است ، متعصب ، وراج و مشتاق سیاست
سخنرانهای زیادی پشت تریبون رفته و این سیاست را محکوم کردند.
به دلم افتاده بود که من و سوزان به خوبی با همدیگر کار خواهیم کرد.
به دلم افتاده بود که یک همجنین چیزی رخ خواهد داد.
او در قالب یک داستان ساده ، مضامین و احساسات پیچیده را منعکس می کند.
حالا که به گذشته نگاه میکنم ، از خود میپرسم که آیا می بایست کار بیشتری انجام می دادم.
در گام هایش اشتیاق و شور بود و آرامشی غیرقابل توصیف چهره آفتاب سوخته اش را مزین کرده بود.
مهمترین موضوع بحث کنفرانس دبیران که در روز عید پاک برگزار خواهد شد در خصوص دستمزد آنها خواهد بود.
استادش توضیح ساده و صریح تری را برای دلیل افزایش ناگهانی علاقه ی به وجود آمده عنوان کرد.
دولت او به خاطر یک رسوائی بانکی شروع به از هم پاشیدن کرد.
اگر قصد ادامه دادن در این رقابت را داریم نباید به همین مقدار بسنده کنیم