disown

/ˌdɪˈsoʊn//dɪsˈəʊn/

معنی: منکر شدن، رد کردن، نشناختن، از خود ندانستن، مالکیت چیزی را انکارکردن
معانی دیگر: از آن خود ندانستن، انکار کردن، تکذیب کردن، عاق کردن

جمله های نمونه

1. I'll disown you if you misbehave.
[ترجمه گوگل]اگر بد رفتاری کنی ازت انکار میکنم
[ترجمه ترگمان]اگر بدرفتاری کنی، من تو را از خود طرد می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You couldn't be so heartless as to disown him.
[ترجمه عبدالعلی آل طعمه] نمی تونی انقدر سنگدل باشی که او را از خودت ندونی!
|
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید آنقدر بی عاطفه باشید که او را انکار کنید
[ترجمه ترگمان]تو نباید انقدر بی عاطفه باشی که از او بدت بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Jen's parents threatened to disown her if she married Omar.
[ترجمه گوگل]والدین جن تهدید کردند که در صورت ازدواج با عمر، او را انکار خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]والدین جن تهدید می کردند که اگر با عمر ازدواج کند او را از خود طرد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. No philosopher has done more to disown the idea that his writings embody some kind of masterly or authoritative wisdom.
[ترجمه گوگل]هیچ فیلسوفی برای انکار این ایده که نوشته هایش نوعی حکمت استادانه یا معتبر را در بر می گیرد، کاری انجام نداده است
[ترجمه ترگمان]هیچ فیلسوفی کار دیگری برای انکار این عقیده انجام نداده است که نوشته های او نوعی از حکمت استادانه و استادانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some of us disown these qualities on a conscious level, and project them on to some one else.
[ترجمه گوگل]برخی از ما این ویژگی‌ها را در سطح آگاهانه انکار می‌کنیم و آن‌ها را به دیگری فرافکنی می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]برخی از ما این ویژگی ها را در یک سطح آگاه انکار می کنند و آن ها را به یک دیگر پروژه تبدیل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They must disown the action through writing to all members who could be affected.
[ترجمه گوگل]آنها باید از طریق نامه نگاری به همه اعضایی که ممکن است تحت تأثیر قرار گیرند، این اقدام را انکار کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید این اقدام را از طریق نوشتن برای تمام اعضایی که می توانند تحت تاثیر قرار بگیرند، انکار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I can no more disown him than I can disown the black community.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم بیش از آن که جامعه سیاه پوستان را انکار کنم، او را انکار کنم
[ترجمه ترگمان]من بیشتر از این نمی توانم او را از جامعه سیاه طرد کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Europe's leaders are now trying to disown their years of realpolitik, and instead make the cry of the Arab street their own.
[ترجمه گوگل]رهبران اروپا اکنون در تلاشند تا سال ها سیاست واقعی خود را انکار کنند و در عوض فریاد خیابان های عربی را برای خود بسازند
[ترجمه ترگمان]رهبران اروپا در حال حاضر تلاش می کنند که years خود را انکار کنند و به جای آن فریاد خیابان های کشورهای عربی را به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Managers may disown their part in the appraisal system.
[ترجمه گوگل]مدیران ممکن است نقش خود را در سیستم ارزیابی انکار کنند
[ترجمه ترگمان]مدیران ممکن است نقش خود را در سیستم ارزیابی انکار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Europe's leaders are now trying to disown their years of realpolitik, and instead make the cry of the Arab street their own. The contortions are more theatrical the closer they live to north Africa.
[ترجمه گوگل]رهبران اروپا اکنون در تلاشند تا سال ها سیاست واقعی خود را انکار کنند و در عوض فریاد خیابان های عربی را برای خود بسازند انقباضات هر چه به شمال آفریقا نزدیکتر باشند بیشتر جنبه نمایشی دارند
[ترجمه ترگمان]رهبران اروپا در حال حاضر تلاش می کنند که years خود را انکار کنند و به جای آن فریاد خیابان های کشورهای عربی را به دست آورند پیچ و پیچ بیشتر نمایشی است که آن ها به شمال آفریقا زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The parents disown their children. They are terribly, terribly hurt.
[ترجمه گوگل]والدین فرزندان خود را انکار می کنند آنها به طرز وحشتناکی صدمه دیده اند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادر فرزندان خود را انکار می کنند آن ها به طرز وحشتناکی آسیب دیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Therefore I disown what I have said and repent in dust and ashes.
[ترجمه گوگل]بنابراین من از آنچه گفته ام انکار می کنم و در خاک و خاکستر توبه می کنم
[ترجمه ترگمان]از این رو آنچه گفته ام از غبار و خاکستر پشیمان می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Give me the strength never to disown the poor or bend my knees insolent might.
[ترجمه گوگل]به من این قدرت عطا کن که هرگز فقیران را انکار نکنم و زانوهایم را خم نکنم
[ترجمه ترگمان]این قدرت را به من بدهید که هرگز the را که ممکن است از من سلب نشود، از دست نخواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Otherwise, I may have too much and disown you and say,'Who is the LORD?
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت ممکن است زیاده روی کنم و تو را انکار کنم و بگویم که خداوند کیست؟
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، ممکن است خیلی چیزها داشته باشم و شما را طرد کنم و بگویم که لرد کیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منکر شدن (فعل)
abnegate, deny, repudiate, disown

رد کردن (فعل)
decline, gainsay, deny, disclaim, repudiate, disown, pass, disapprove, interdict, veto, rebuff, confute, repel, balk, rebut, baulk, reject, throw down, refuse, overrule, pass up, ignore, spurn, disaffirm, disorient, contradict, controvert, refute, disallow, disprove, impugn, disavow, discommend, hand off

نشناختن (فعل)
cut, disown

از خود ندانستن (فعل)
disown, disorient

مالکیت چیزی را انکارکردن (فعل)
disown, disorient

انگلیسی به انگلیسی

• cut off (from an inheritance, family, etc.); repudiate, disavow, renounce
if you disown someone or something, you formally end your connection with them.

پیشنهاد کاربران

عاق کردن، طرد کردن، دیگه گردن نگرفتن کسی
verb
[ obj] : to say or decide that you will no longer be connected with, associated with, or responsible for ( someone or something )
Her parents threatened to disown her if she didn't go back to◀️ school.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️He was disowned for bringing shame to the family
◀️ You look like you secretly eat pineapple pizza so your family won’t disown you

طرد کردن

به رسمیت نشناختن

بپرس