تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

⭐نقش اسم و فعل و صفت رو بازی می کنه تو جملات مختلف VERB حالت فنری داشتن - حالت ارتجاعی یافتن - ناگهان پیش/بالا آمدن - پیش آمدگی داشتن - to appear o ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

قدم پایین گذاشتن از جایی One of definition for step: a type of exercise that you do by stepping on and off a raised piece of equipment

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

قدم بالا گذاشتن از جایی One of definition for step: a type of exercise that you do by stepping on and off a raised piece of equipment

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

نوعی رقص ( dance= ) He executed some jive steps on the pavement

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

نمایش دادن، اجرا کردن، انجام دادن 1 ) He executed some dance steps for the judges 2 ) He executed some jive steps on the pavement

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

ظرف/اندازه/مقدار یک پاینت ( واحد شمارش ) There was a pint of milk on the step outside

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱ ) پر شیب - شیب تنددار Crowds of visitors climbed the steep narrow steps to the top of the tower ۲ ) گزاف - بالا ( قیمت ) Recently, a new shop ope ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

فاجعه One false step could mean disaster

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

سرعت دادن/بخشیدن/گرفتن، تسریع کردن/شدن I quickened my step

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

عصبی شدن I was growing more and more nervous with every step

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

E. g. She went up a flight of steps to the side entrance E. g. You have to go up four flights of steps to get up to the roof

پیشنهاد
٢

Mind the step!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کم توان/بی رمق تر شدن He grew fainter with every step

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

غیر ارادی، ناخودآگاه، بی اختیار I gasped and took an involuntary step back

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

✓ نفس نفس زدن ✓ به نفس نفس زدن افتادن ✓ ( با نفس بریده ) حرف زدن - نفس نفس زنان گفتن - تنفس منقطع داشتن ناشی از استرس و ترس و اضطراب ✓ به زحمت تنفس ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

مردد، همراه با تردید He took a hesitant step towards her او مردد به سوی اون دختر گام برمی داشت ( همراه با تردید به سمتش قدمی برداشت )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

عقب بودن He lagged a few steps behind اون مرد/پسر چند گام عقب بود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چابک 1 ) I recognized her quick light step 2 ) He walked with a quick light step پسره/آقائه فرز و سریع گام برمی داشت ( راه می رفت ) [Weather] lig ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

طول عمر :SYN lifetime 1 ) one of their studies, which was published in in the journal Circulation, concluded that longevity is tied to five lifesty ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

امید ( به زندگی ) Americans have one of the shortest life expectancies compared to other high - income countries around the globe

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

orange grove باغستان پرتقال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اطلاع رسانی Good communication is vital at every step of the process

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

یکپارچه سازی، کامل سازی This is the first concrete step on the road to integration

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بتن ریزی This is the first concrete step on the road to integration

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

صدور گواهینامه ( یا تصدیق یا پروانه یا جواز و غیره ) This is an extremely important step in the certification process

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

E. g. The next logical step was for the program leaders to work closely with existing staff

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

شوکه کردن/شدن It suddenly struck her that having a baby was an irrevocable step

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

برگشت ناپذیر It suddenly struck her that having a baby was an irrevocable step . . . یه مرحله برگشت ناپذیره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بی نظمی، اختلال It's only a short step from disorder to complete chaos

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

[adj] تسریع کننده ( کاتالیزور ) The promotion was a big step up in his career

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

احمقانه If he goes one step further with this crazy idea, I'll resign

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

E. g. If he goes one step further with this crazy idea, I'll resign اگه یه قدم دیگه جلوتر بری با این ایده احمقانه، استعفا میدم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

E. g. If you follow all the steps, nothing will go wrong اگه همه مراحل رو ( درست و کامل ) دنبال کنید، مشکلی پیش نخواهد آمد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

✔️ آزمایشی - امتحانی SYN: Trial - Experimental They have taken their first tentative steps towards democracy ✔️دودلانه - با دودلی ✔️ غیر قطعی - ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بی نظمی/هرج و مرج عمومی We shall take all necessary steps to prevent public disorder

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

E. g. Greece moved a step closer to the final with last night's win

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مهم، شایان توجه The offer constitutes a considerable step forward

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

وضع کردن ( قانون ) ، برقرار کردن ( روند کاری و غیره ) 1 ) The offer constitutes a considerable step forward 2 ) Commercial activity on the site wi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

درآوردن، بیرون کشیدن They took the unusual step of taking out newspaper advertisements

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

ادبی This is a crucial first step on the ladder of literary success

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

⁦✔️⁩بسیار مهم 1 ) This is a 💥crucial first step💥 on the ladder of literary success 2 ) At the GP, I make a 💥crucial discovery💥 – not about my h ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تاسیس کردن The move was a first step in establishing a union پی بردن کشف کردن مشخص کردن The first thing we did was to establish what the proportio ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

[VERB] Concern= مربوط بودن به this isn't my concern= این به من مربوط نیست 💠Good morning. Good morning, please sit down. No thanks; I wonder if y ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

E. g. It's a big step giving up your job and moving halfway across the world

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

E. g. It's a big step giving up your job and moving halfway across the world

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

✔️نشان دادن - نشانه ی چیزی بودن - نمودگر/نمایانگر چیزی بودن 1 ) The new drug ⭐represents⭐ a major step forward in the treatment of the disease 2 ) T ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

رو به عقب، رو به پسرفت 📌Closing the factory would be a retrograde step 📌Well, the way your lead character ( in the book ) views women. . . It's ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

. E. g We are taking steps to prevent pollution They have taken their first tentative steps towards democracy

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

آب باران ( در چاله یا دست انداز جاده و غیره ) ، چاله آب Don't step in the puddle

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

با عجله/شتاب/سرعت، شتابان He stepped back hastily from the edge او بسرعت از لبه اونجا رفت ( سمت ) عقب