پیشنهادهای مریم سالک زمانی (٥,٧٢٥)
A person who sucks hind teat is at a disadvantage or considered worse or less important that others
When people say 'don't teach your grandmother to suck eggs', they mean that people shouldn't try to teach someone who has experience or is an expert ...
If everybody has a fair crack of the whip, they all have equal opportunities to do something
If you demand a fair suck of the sauce bottle, the other person is being unreasonable in what they are asking or suggesting you do
When someone has a face only a mother could love, they are ugly
This idiom is used to say that where there is conflict, people can be expected to behave in a more vicious way
در انگلیسی بریتانیایی این اصطلاح به صورت استعاری برای اشاره به خط مقدم کار یا جایی که کار واقعی و سخت انجام میشود استفاده میشود، مثلا در آموزش، درمان ...
انجمن کشورهای جنوب شرق آسیا
یک سازمان بین المللی غیرانتفاعی است که در زمینه توسعه پایدار زنجیره های تأمین محصولات کشاورزی، معدنی و صنعتی فعالیت می کند. این بنیاد در سال 1969 در ...
همکاری دوجانبه
ترک خانمان کردن - به صورت سیار کار کردن ( در آمریکا ) راهزن شدن - راهزنی پیشه کردن
بیقرار شدن - بی تاب شدن - بی صبر شدن
امر مسجل - امر مسلم - امر محتوم
تفهیم کردن - منتقل کردن
تو خط پول درآوردن بودن - سرگرم پول درآوردن بودن
( سخنرانی ) تعدیل کردن - زهرِ . . . را گرفتن
آرد کردن - پودر کردن - کوبیدن
آدمی را به خاک سیاه نشاندن - به اعتراف واداشتن
چیزی را در خاطر کسی حک کردن - چیزی را در خاطر کسی نقش کردن
نجات یافته از آتش گناه - توبه کار
از بیخ و بن - به کلی - از بنیاد
دعا کردن - برکت طلبیدن
با چشمان پف کرده - با چشمان اشک گرفته - نیمه کور
هزاره: ( جادۀ جنگلی ) نشانه گذاری کردن - علامت گذاشتن ( مجازی ) باب کردن - راه انجام کاری را باز کردن
بازی حوادث
تونل وحشت - دخمه
فرهنگ هزاره: ( مسابقه ) جایزۀ افتخاری ( به نفر آخر ) جایزۀ جبرانی
عادت های بدی پیدا کردن
هزاره: چرت زدن - خوابیدن
این طرف و آن طرف پریدن
پر زدن و رفتن
عصبانی بودن
داد و قال کردن - جار و جنجال راه انداختن
دست از سرم بردار - اینقدر مزاحمم نشو
روی کسی را کم کردن - دخل کسی را آوردن
خراب کردن - صدمه زدن به
در مورد چیزی اطمینان نداشتن
روی کسی تاثیر خوبی گذاشتن
محیط پر جنب و جوش - محیط فعال
آهنگ روز
کسی را دست انداختن - به کسی کلک زدن
کار حضرت فیل بودن - کمرشکن بودن
وسط جاده را گرفتن
Unfamiliar or ignorant I admit that I do not know beans about doing taxes
Not valuable His idea was not worth a hill of beans and was quickly rejected.
Something that is excellent She thought her new car was the greatest thing since sliced bread
Very cozy and comfortable Dad tucked the baby in for the night in his new blanket and made sure he was as warm as toast
Something filling and nutritious He wants a meal that will stick to his ribs and keep him satisfied.
To immediately stop or abandon something She dropped her nerdy friend like a hot potato when the popular kids asked her to hang out.
Finished or in trouble When my parents found out that I wrecked the car, I knew my goose was cooked