پیشنهاد‌های مریم سالک زمانی (٥,٧١٥)

بازدید
٣,٢٠٢
تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ترک خانمان کردن - به صورت سیار کار کردن ( در آمریکا ) راهزن شدن - راهزنی پیشه کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بیقرار شدن - بی تاب شدن - بی صبر شدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

امر مسجل - امر مسلم - امر محتوم

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تفهیم کردن - منتقل کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تو خط پول درآوردن بودن - سرگرم پول درآوردن بودن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

( سخنرانی ) تعدیل کردن - زهرِ . . . را گرفتن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

آرد کردن - پودر کردن - کوبیدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

آدمی را به خاک سیاه نشاندن - به اعتراف واداشتن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

چیزی را در خاطر کسی حک کردن - چیزی را در خاطر کسی نقش کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نجات یافته از آتش گناه - توبه کار

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از بیخ و بن - به کلی - از بنیاد

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دعا کردن - برکت طلبیدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با چشمان پف کرده - با چشمان اشک گرفته - نیمه کور

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هزاره: ( جادۀ جنگلی ) نشانه گذاری کردن - علامت گذاشتن ( مجازی ) باب کردن - راه انجام کاری را باز کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بازی حوادث

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تونل وحشت - دخمه

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

فرهنگ هزاره: ( مسابقه ) جایزۀ افتخاری ( به نفر آخر ) جایزۀ جبرانی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عادت های بدی پیدا کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هزاره: چرت زدن - خوابیدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این طرف و آن طرف پریدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پر زدن و رفتن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عصبانی بودن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

داد و قال کردن - جار و جنجال راه انداختن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دست از سرم بردار - اینقدر مزاحمم نشو

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

روی کسی را کم کردن - دخل کسی را آوردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خراب کردن - صدمه زدن به

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در مورد چیزی اطمینان نداشتن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

روی کسی تاثیر خوبی گذاشتن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

محیط پر جنب و جوش - محیط فعال

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آهنگ روز

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کسی را دست انداختن - به کسی کلک زدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کار حضرت فیل بودن - کمرشکن بودن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وسط جاده را گرفتن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Unfamiliar or ignorant I admit that I do not know beans about doing taxes

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Not valuable His idea was not worth a hill of beans and was quickly rejected.

پیشنهاد
٠

Something that is excellent She thought her new car was the greatest thing since sliced bread

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Very cozy and comfortable Dad tucked the baby in for the night in his new blanket and made sure he was as warm as toast

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Something filling and nutritious He wants a meal that will stick to his ribs and keep him satisfied.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

To immediately stop or abandon something She dropped her nerdy friend like a hot potato when the popular kids asked her to hang out.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Finished or in trouble When my parents found out that I wrecked the car, I knew my goose was cooked

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Big problem or trouble ahead When she discovered his lies, there was fat in the fire.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

To live very well and prosper They have been eating high on the hog ever since he got the big promotion

پیشنهاد
٠

A wide variety of items She carried everything from soup to nuts in her huge handbag

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Something banned She had a crush on her friend's boyfriend but he was forbidden fruit

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Worth one's pay His teacher was worth her salt and always stayed late to help her students

پیشنهاد
٠

Easy to do Passing the exam was like taking candy from a baby

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Disagreeable person Her attitude was as sour as vinegar making it difficult for her to keep friends

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

People wouldn't listen to something

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Ignore someone

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

For good luck