تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پخته، پخته شده، رسیده، رسیده شده، جاافتاده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مطلق، مسلم، بلامعارض، کامل، تام، بی بدیل، بی رقیب، بی کم و کاست، بی چون و چرا، بی برو برگرد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اجق وجق

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خسارت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

موانست، باهم بودن، مراوده، رفت وآمد، آمدوشد، نشست وبرخاست، هم خویی، خوگیری، خوگرفتگی، اختلاط

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

جمع وجور کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انقطاع، برهم خوردگی/زدگی، شکافتگی، گسیختگی، پارگی، بریدگی، شکستگی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اختیار کردن، گُزیدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( از پیش ) مطلع، در جریان، آگاه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"سخن/گفتار آرام و شمرده" این عبارت اکثراً در مورد مذاکرات بکار میره. گوینده با استفاده از این تکنیک تلاش میکنه تا با نشون دادن توانایی خودش ( تو یه ک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فن بیان

پیشنهاد
٠

بیخیال کسی شدن، کسی رو ( از قید و بند چیزی ) آزاد کردن، یا به کسی زندگیِ دوباره بخشیدن. * وقتی کسی از یه موقعیت سخت نجات داده میشه یا بخشیده/آزاد می ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

"عقل نداری، راحتی"

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوشیدن طرف جیب کسی رو خالی کردن دارایی کسی رو از حلقش بیرون کشیدن رس کسی رو کشیدن به زانو درآوردن کسی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

On/at the receiving end of در معرض. . . بودن محکوم به تحمل. . . بودن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کامیون جعبه ای یا یک تکه: کامیون هایی که قسمت باریشون مستقیما به شاسی جوش خورده و تریلر بهشون وصل نمیشه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

این عبارت اکثراً در معنای منفی بکار میره ولی بعضی جاها در معنای مثبت هم بکار میره: [بار منفی] موقعیت، صحنه، میدان، عرصه، جولانگاه [بار مثبت] مسند، کر ...

پیشنهاد
١

یه چیزی بگو الو! چی تو ذهنته؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرای خوشگذرانی و شادکامی، سرای تفریح و خوشی، دار لذت و عیاشی، بساط عیش ونوش، بساط لهو و لعب، پاتوق

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سریالی تلویزیونی که فیلمبرداری یا ساختش تموم شده ولی همچنان درحال پخشه ( مثل جومونگ و یوسف و مختارنامه )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه نوع وسواس ( معمولاً در مردان، و مخصوصاً بدنسازان ) که شخص فکر میکنه بدنش خیلی کوچک یا ضعیفه و فقط غذاهایی رو میخوره که فکر میکنه ماهیچه هاش رو بزر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

an unexpected event that has a damaging effect on someone or something = حادثه غیرمترقبه، ضربه، شوک، سیلی [معنوی]، لطمه، صدمه، آسیب، گزند، خدشه some ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بالفعل

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

وابسته، گره خورده، جدانشدنی "He is attached to his house" �از خونش دل نمیکنه�

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علاج، درمان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعلام کردن، اطلاع دادن، اخطار دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

All the time

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رو به زوال رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نوبه ی خود، به سهم خود، در جایگاه خود، از/در جانب خود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نرم و لطیف، ملایم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مکر، کلک، دوز و کلک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هدف، چشم انداز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A feeling of trust دلگرمی، دلخوشی، ( حس ) اعتماد، اتکا، پذیرش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عی بابا عجب گیری افتادیم آه خدای بزرگ/خداوندگارا/بارالهی ( منو از دست این نجات بده )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاریک، تهدیدآمیز، مهیب، ترسناک، ترسان، موهوم، مرموز، ناگوار، تهوع آور، خطرناک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بعضی جاها میشه "سراب" ترجمش کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میدان دادن ( به )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

قانون گذار، مرجع، حاکم، زمامدار، سرپرست مرجعیت، حاکمیت، صلاحیت ( قانون گذاری/تصمیم گیری ) ، ( نظام ) قدرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بدون عمق، ( بطور ) سطحی و پوچ [ظاهری]، توخالی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از محل آن، بواسطه آن، در نتیجه آن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترسیم کردن "You're looking at the picture I'm painting"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیگ، بشکه، مخزن، خمره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

feeling that you owe someone something, because you are grateful for what they have done for you.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کمک رسانی ( به مددجویان )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بعضی وقتا میشه "تحت تأثیر قرار دادن/گرفتن" ترجمش کرد. مثلاً اینجا: "what were needed were simple psychological tactics to persuade her of my empathy" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ادای زبانی/کلامی، به زبان آوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

توجه ویژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Used when you have a strong feeling or opinion. Also used when the situation or environment in which you are, is extremely serious, where there's n ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیش بردن، جلو بردن، راه بردن، راهبَری کردن یا رهبریِ ( گروه، سازمان، مجموعه ، یا پروژه ای ) را برعهده گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to so high a degree; so great ( often used to emphasize a quality ) این چنان/ اون چنان، این قدر/اون قدر، ( تا/در/به ) این/آن حد "I'd create an econ ...

١