دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٥٠٥
رتبه
رتبه در دیکشنری
٤,٤٣٦
لایک
لایک
٢٥
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٤

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٦١٩
رتبه
رتبه در بپرس
١٣٩
لایک
لایک
٤٦
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٢

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
٠

"سخن/گفتار آرام و شمرده" این عبارت اکثراً در مورد مذاکرات بکار میره. گوینده با استفاده از این تکنیک تلاش میکنه تا با نشون دادن توانایی خودش ( تو یه ک ...

تاریخ
٢ هفته پیش
دیدگاه
٠

فن بیان

تاریخ
٣ هفته پیش
دیدگاه
٠

بیخیال کسی شدن، کسی رو ( از قید و بند چیزی ) آزاد کردن، یا به کسی زندگیِ دوباره بخشیدن. * وقتی کسی از یه موقعیت سخت نجات داده میشه یا بخشیده/آزاد می ...

تاریخ
٣ هفته پیش
دیدگاه
١

"عقل نداری، راحتی"

تاریخ
٣ هفته پیش
دیدگاه
٠

دوشیدن طرف جیب کسی رو خالی کردن دارایی کسی رو از حلقش بیرون کشیدن رس کسی رو کشیدن به زانو درآوردن کسی

جدیدترین ترجمه‌ها

ترجمه‌ای موجود نیست.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

٣ رأی
٧ پاسخ
٨١ بازدید

حول چیزی متحد شدن ، برای یک چیز متحد شدن  به انگلیسی چی میشه؟

٢ هفته پیش
٠ رأی

اگه کلمه‌شو میخواید: unite  اینم جمله‌ش:  come together for a common purpose or action.

٢ هفته پیش
٢ رأی
٣ پاسخ
٦١ بازدید

معنی ضرب المثل   "Ignorance is bliss."

٣ هفته پیش
٣ رأی

"عقل نداری، راحتی"

٣ هفته پیش
٥ رأی
تیک ٥ پاسخ
٦٥ بازدید

"Let someone off the hook"  یعنی چی؟

٣ هفته پیش
١ رأی

وقتی کسی از یه موقعیت سخت نجات داده میشه یا بخشیده/آزاد میشه از این عبارت استفاده میکنن؛ یعنی بیخیال کسی شدن، کسی رو از قید و بند چیزی آزاد کردن، یا به کسی زندگیِ دوباره بخشیدن. مثلاً شخصی از پشت  به ماشینتون میزنه ولی شما ازش خسارت نمیگیرید و میذارید بره.

٣ هفته پیش
٢ رأی
تیک ٤ پاسخ
٥٦ بازدید

ترجمه کلمه تخصصی مالی   ability to pay

٣ هفته پیش
٢ رأی

"توانایی پرداخت (مالیات)": یه اصل اقتصادیه که میگه یه فرد حقیقی یا حقوقی باید  به نسبت درآمد یا ثروتش مالیات بده. مثلاً تو ایران از "مالیات بر درآمد" یا "مالیات عملکرد" استفاده میکنن

٣ هفته پیش
١ رأی
٢ پاسخ
٨٢ بازدید

ترجمه  " "Make hay while the sun shines."" به فارسی چی مشه ؟

٣ هفته پیش
١ رأی

یعنی فرصت‌طلب بودن یا فرصت‌طلبی کردن، و بیشترین استفاده رو از یه موقعیت مناسب بردن معادلش میشه: از آب، کره/روغن گرفتن سر بزنگاه، پیدا/آفتابی شدن

٣ هفته پیش