obligated

/ˈɑːbləˌɡetəd//ˈɒblɪɡeɪtɪd/

ملزم

جمله های نمونه

1. obligated to pay alimony
ملزم به پرداخت نفقه

2. be obligated to someone
زیر بار منت کسی بودن،مدیون کسی بودن،نسبت به کسی موظف بودن

3. he felt obligated to help
او خود را موظف دانست که کمک کند.

4. We were obligated to attend the opening ceremony.
[ترجمه گوگل]ما موظف بودیم در مراسم افتتاحیه شرکت کنیم
[ترجمه ترگمان]ما مجبور بودیم که مراسم افتتاحیه رو انجام بدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tenants are obligated to pay their rent on time.
[ترجمه گوگل]مستاجران موظفند اجاره خود را به موقع پرداخت کنند
[ترجمه ترگمان]Tenants موظف به پرداخت اجاره خود در زمان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You're not obligated to win. You're obligated to keep trying. To the best you can do everyday.
[ترجمه گوگل]شما موظف به برنده شدن نیستید شما موظف هستید به تلاش ادامه دهید به بهترین کاری که می توانید هر روز انجام دهید
[ترجمه ترگمان]تو مجبور نیستی برنده بشی تو متعهد هستی که به تلاش ادامه بدی به بهترین کاری که هر روز می تونی بکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I felt obligated to let him read the letter.
[ترجمه گوگل]خود را موظف می دانستم که اجازه بدهم نامه را بخواند
[ترجمه ترگمان]من احساس کردم که مجبورم به او اجازه دهم نامه را بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He felt obligated to help.
[ترجمه گوگل]او احساس وظیفه می کرد که کمک کند
[ترجمه ترگمان]اون احساس می کرد که موظف به کمک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had got a girl pregnant and felt obligated to her and the child.
[ترجمه گوگل]دختری را باردار کرده بود و نسبت به او و بچه احساس وظیفه می کرد
[ترجمه ترگمان]او دختری را حامله بود و نسبت به او و بچه متعهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If he swallows, you are obligated to give him a back rub. 2
[ترجمه گوگل]اگر قورت داد، شما موظف هستید که پشت او را مالش دهید 2
[ترجمه ترگمان]اگه اون قورت بده، تو مجبوری که اون ماساژ پشت رو بهش بدی ۲
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don is not obligated to do anything more for Gerald.
[ترجمه گوگل]دان موظف نیست که کاری بیشتر برای جرالد انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او موظف به انجام کاری بیشتر برای جرالد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Doe case that public schools were obligated to educate all children, even those in the country illegally.
[ترجمه گوگل]در صورتی که مدارس دولتی موظف به آموزش همه کودکان، حتی آنهایی که در کشور به صورت غیرقانونی هستند، بودند
[ترجمه ترگمان]دو مورد که مدارس دولتی موظف به تحصیل همه کودکان هستند، حتی آن هایی که به طور غیرقانونی در کشور زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Doing something you feel obligated to do is not bad.
[ترجمه گوگل]انجام کاری که خود را موظف می دانید بد نیست
[ترجمه ترگمان]انجام کاری که احساس می کنید موظف به انجام آن هستید بد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I don't want him to feel obligated to wear the shirt just because I gave it to him.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم او احساس کند که پیراهن را فقط به این دلیل که من آن را به او داده ام، ملزم به پوشیدن آن است
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم که او مجبور باشد این پیراهن را فقط به خاطر این که من به او داده بودم، بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My heirs were obligated to pay this sum in the event of my death.
[ترجمه گوگل]وراث من موظف بودند در صورت فوت من این مبلغ را بپردازند
[ترجمه ترگمان]وارثان من مجبور بودند این مبلغ را در صورت مرگ من بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• if you feel obligated to do something, you feel that it is your duty to do it; used in american english.
if you feel obligated to someone, you feel that you owe them something, usually because you are grateful to them for some reason; used in american english.

پیشنهاد کاربران

feeling that you owe someone something, because you are grateful for what they have done for you.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : oblige / obligate
✅️ اسم ( noun ) : obligation
✅️ صفت ( adjective ) : obligatory / obligated / obliged / obliging
✅️ قید ( adverb ) : obligingly
متعهد بودن
ملزم
موظف

موظف نبودن ( برای انجام کاری یا چیزی )

بپرس