پیشنهادهای شیرین رضایی (٨٢٠)
Shirin هم ذات پنداری کردن هم معنی میدهد
Shirin قبل از پایان By the end of the year he'd earned more merit cards than any pupil in the school's history قبل از پایان سال، او بیشتر از هر دانش ...
Shirin از قضا ، بر حسب سرنوشت ، دست بر قضا ، دست سرنوشت
Shirin مراقب و نگران ( صفت )
Shirin حمل شده
Shirin ذهن آسوده
Shirin گپ زدن دور همی
Shirin آزرده خاطر شدن
Shirin کلوپ شبانه ، کاباره
Shirin نام دخترانه است
Shirt آدم آویزون ، کسی که مسئولیت پذیر نیست و از بقیه تغذیه میکند
Shirin با انگیزه و با رغبت ( صفت )
Shirin There are enormous pressure pulling us away from people نیروی عظیمی وجود دارد که ما را از مردم دور می کند دور کردن معنی میدهد
Shirin خود را باختن
Shirin معنی رد کردن و نپذیرفتن هم می دهد You be prepared for the occasional knock back شما آماده باش برای مورد پذیرش قرار نگرفتن های گاه و بیگاه
Shirin محقق شده و رضایت بخش
Shirin ماهیت دلسوزانه
Shirin دست از تنبلی بردار
Shirin b از پس کاری برآمدن
Shirin احساس چیزی در کسی به وجود آوردن
Shirin Life got in the way یعنی مشغول و درگیر زندگی شدن
Shirin رسیدن به آن و دریافت کردنش
Shirin نوعی شیرینی ( پای ) که با گردوی آمریکایی طبخ میشود
Shirin چشم به راه بودن منتظر چیزی یا کسی بودن
Shirin oozing with confidence یعنی اعتماد به نفس از سر و روی کسی باریدن
Shirin اوضاع را کنترل کردن و سر و سامان دادن
Shirin خیالش راحته
Shirin They are friendly on their own terms آنها نسبت به شرایط خودشان دوستانه هستند
Shirin نام داروی مخدر برای تسکین درد
Shirin قسم خوردن ( گذشته )
Shirin برگشتن دوباره به یک موضوع و مطرح کردن دوباره آن
Shirin انصافاً هم
Shirin In keeping with the reader's reasonable expectations مطابق با انتظارات معقول خواننده
Shirin غان و غون کردن نامفهوم حرف زدن
Shirin خودخوری
Shirin پرخوری
Shirin هر لحظه ، آماده دعوا بودن و دنبال بهانه گشتن برای دعوا
Shirin شرافتمندانه
Shirin برتر ، درجه یک ، منتخب
Shirin نام یک انسان شناس ( anthropologist ) سوییسی Johann Jakob Bachofen
Shirin منفعل و بی اراده
Shirin عبور کردن
Shirin آموختن مهارت جدید
Shirin تحمیل کردن
Shirin نام یکی از قبیله های سرخ پوستی
Shirin ساکنان جزایر اقیانوس آرام
Shirin تغییر جنسیت دادن
Shirin بالا قرار دادن
Shirin یعنی تا سر حد ممکن پیش بردن یا انجام دادن کاری یا چیزی
Shirin جمعیت کثیری از انبوهی از جمعیت کاملی از