پیشنهادهای شیرین رضایی (٨٢٠)
صفت است به معنای ماهر ، زبر دست
پوشش دادن ( فعل ) ، احاطه کردن ، در لفافه قرار دادن
با سخنی از چیزی حفاظت کردن ، با زور زدن چیزی را کسب کردن
بی اعتبار کردن
ذره ذره
تا زمانی که تو در . . . هستی تا وقتی که تو در . . . هستی
فانتزی ، تجملی، دنگ و فنگ اضافه ، رویایی
دقیقاً درست ، کاملاً درست، بدون عیب و نقص، بدون کاستی ، تمام و کمال
تا حدی خوب بودن ، تا حد کافی، خوب بودن
موضع ( قدرت و. . ) را واگذار کردن ، ترک موضع کردن، کوتاه آمدن
مبنا ، نقطه ی اتکا در عمل
ترسان ، ترسناک
ورز دادن ( خمیر ) مشت و مال دادن
محدود کردن چیزی
سر و کله کسی پیدا شدن ، به صورت غیر منتظره پدیدار شدن
خودت را دریاب
پیمایش کردن ، پیمایش شده ( صفت ) ، اندازه گیری کردن ( فعل ) ، اندازه گیری شده ( صفت )
دوباره شکل دادن ( رابطه )
درک کردن کسی
رو در رو ، در مقابل . . .
واسطه و عامل تسهیل کننده ( در روانشناسی ، فردی که رفتارهای خودشیفته را دست کم میگیرد و ناخواسته به قربانیان آسیب میزند از طریق انتقال اطلاعات قربانی ...
تبدیل به اسلحه کردن چیزی برای اعمال زور یا تهدید و ارعاب برای رسیدن به هدف و سوءاستفاده
سردر گم کردن کسی ، گیج کردن کسی
مورد نیاز ( صفت است )
علوم کامپیوتر ( رشته )
تدابیر امنیتی
خردمندانه ، هوشمندانه ، از روی ذکاوت و تیزهوشی
علناً، آشکارا
مکیده شده ( صفت است )
بازنگری ، تغییر دید و نگرش ، اصلاح و بررسی مجدد در نگرش چیزی ، بازبینی
The throes of در کشاکش . . .
موقعیت خطر
تغییر دادن الگوی های ناسالم که از دوران کودکی دریافت شده اند یا آموخته شده اند به الگوهای جایگزین سالم
از لحاظ اعصاب سمپاتیک هم معنی میدهد
موازنه برقرار کردن ، تعادل برقرار کردن
از تنظیمات خارج شده ( صفت )
این کلمه به معنی مثل بره تسلیم شدن ( از ترس ) هم می باشد
هندونه زیر بغل کسی گذاشتن ، تعریف و تمجید کسی را کردن
in on you به تو یورش بردن، نسبت به تو حمله کردن ، هجوم به تو
سریع رونده ، با سرعت پیش رونده
تهاجمی ( صفت ) ، در حال دندان قروچه کردن
دور خود چرخیدن ، از این ور به اون ور رفتن
به سرانجام رساندن کاری
ترمیم کننده ، آرامش بخش
پذیرفتن
غالب شدن ، فائق آمدن
از موضع خود، کنار نکشیدن ، عقب نشینی نکردن ، کوتاه نیامدن ، از جایگاه خود عقب نکشیدن
تمام و کمال
کنترل کردن ، کنترل کننده ( صفت است )
دوباره آشنا ، تازه آشنا ( صفت است )
( صفت است ) درحال جلوه گری ، درحال ظهور ، نمایانگر ، تظاهر کننده ، ظاهر شونده، بروز کننده
هزینه کردن آن برای آینده خرج کردن آن برای آینده
عامل، دارای اختیارات ، مختار
از بین بردن ، از کار اندازی
قرار داده ، گذاشته ، تهیه کرده ، تدارک دیده است
اشاعه یافتن
یه چیزی تو همین مایه
دور انداختن چیزی
مجازات ، جزای عمل بد
وارد کردن ، به بار آوردن
محروم شده از حقوق خود
یه عزیزی
به اوج خود رسیدن
در آن مقطع زمانی ، در آن برهه زمانی
کاملا کافی ، واقعاً کافی
هر چیزی غیر از . . .
اون طوری انجام دادنش
یک جا ، با هم
تلنبار شده ( صفت است )
کمک گرفتن از
تحلیل رفته ، خالی شده ( صفت است ) ed گرفته پس صفت است
پس روی ، عقب رفتن
شدیدتر ، قوی تر، ، کاملتر
به ارمغان آوردن
فضای ابری هم معنی میدهد در کامپیوتر و درایو گوشی
مخزن خاطره ، انباری از خاطره ، محل ذخیره خاطرات
کنار رفتن ترس ، هراس زدایی
بی ثبات ، غیرمنتظره ( صفت )
پنهان شده ، مخفی کاری
پرتاب کردن
در نظر گرفته شده ، در چهارچوب قرار گرفته
ازدواج متزلزل ، ازدواجی که هر آن ممکن است ویران شود
موی لای درزش نمیره
شکست خورده ، مغلوب
گمراهی
ورطه سقوط
استراتژی ، عملکرد
در زمان ، توسط
با یک حرکت تند برگشتن به عقب ، ورق زدن، عقبگرد
مخفف dinky به معنای کوچک ، فسقلی
معنی نزاکت هم میدهد
رویه
عبور دادن از فیلتر و صافی گذشتن از فیلتر
هیاهو
طی کردن مراحل
تنش زدایی
در معرض خطر ، در معرض آسیب و تهاجم
بیش از حد درگیر شده ( صفت )
چاق و عضلانی هم معنی میدهد
زیر سؤال قرار نگرفته ، بی چون و چرا
عامل صلح و آرامش ، حافظ صلح
بی خیال شدن ، بی خیالی نسبت به چیزی که نداری
گذرا
روال کار ، مراحل کار
صفت است ( کوچک انگار ، تحقیر کننده ، بی اعتنا )
جنبه ی منفی یک موضوع
کوچک شمردن ، دست کم گرفتن
ناامیدی ، یأس ( صفت )
ناجی ( صفت )
پرداختن به موضوعی ، افشا کردن مطلبی
جداشدن ، مستقل عمل کردن
هر چقدر هم سخت
آمار
مزید بر علت
تلخ و ناخوشایند ، بی روح
عوامل
غیر قابل خلاص، ناامیدکننده
قبولش کن ، با اون کنار بیا
اعتراف به چیزی کردن
مستحق بودن ، خود را مستحق دانستن ، حق به جانب بودن
خنگولانه ، از روی لجبازی
اضطراب داشتن ( مثل کسی که لبه ی جایی ایستاده و ترس از افتادن و سقوط داره )
سرخوشی ، سرخوش
پر خطر
یک مرحله ای
درد سرها و خطرها را به جون خریدن ،
جریان بازگشتی
قبل از اینکه ، در نهایت
معنی اعتراف هم میدهد
افتادن در آن ( دام ) , عاشق شدن
موفق شدن
مصادره کننده
سعادتمندانه
تقصیر تو بود
گزیده ها ، گلچین ها
آشکارا
رها شده ، ول شده
غیب شدن
کاوش گرانه
نشان دهنده ، ابراز کننده
افتخار دادن
صادق بودن
وسوسه, اغفال
شرح کتبی
بالابرنده ، تعالی بخش
دزدیده شده ، ربوده شده
امضاء
روی کار ، در هیئت مدیره
تحمیل گرایانه ، تهاجمی ، زوری
معنی گفتن و بیان کردن هم میدهد
توصیه ، سفارش
ارزیابی رسمی ، صورت جلسه
فی الفور
جسورانه تر
نام برند در شراب
نام برند آب جو
مبانی ، اصول
عقب نشینی
افتتاحیه
انجام دادن
برتری یافتن ، بهتر بودن ، سبقت گرفتن
مورد سرزنش شده
رسیدن به بن بست ، رسیدن به کوچه های بن بست
بالا و پایین تکان دادن
رسید
نام کوه و منطقه ای در کشور فرانسه
پشت سر گذاشتن ، کنار زدن
کنده شده ، برهنه شده ، جدا شده
ساختار جمعیتی
و تمام
ادامه دارد ، و غیره
گیج کننده
هم تیم شدن
مسئول برگزاری یک رویداد سخنرانی عمومی
با شور و شوق تعریف کردن از کسی
غنی ، لبریز
مثل برق حرکت کردن
درنگ کردن
در حال رکود ( اقتصاد )
تحت فشار قرار گرفتن حولِ ( یک موضوع ) تحت فشار قرار گرفتن راجع به
اثر ، عامل
قدرت جادویی
مهربانانه ، پر از مهر
تحریک شدن ، هیجان زده شدن
ذخیره
تسلیم شدن
عدم پیوستگی
به عنوان . . . تلقی کردن
تلقی کردن
چابکی
به مقیاس کوچکتری در آوردن
هدف قرار دادن چیزی، نقشه چیدن
روز به روز
بی سرو صدا رفتن
تماس
عاشقانه شده ، رمانتیک شده
پذیرش ، توافق ، زیر بار رفتن ، تن دادن
مشتاق ( صفت )
گول خورده ، اغفال شده ، گمراه شده، از راه به در شده صفت است
هل داده شدن به کناری ، از رده خارج شدن ، کنار زده شدن
برقرار است ، سر جایش است
شکست ناپذیر
متناوب ( صفت ) متناوب کردن ، یک در میان کردن ( فعل )
تکان دهنده ، شوکه کننده ( خبر و یا عمل ) ( صفت است )
به وضعیت ثابت رسیدن ، فلج شدن ، از حرکت ایستادن ، فلات
جهنمی به پا شد . . . اوضاع به هم ریخت
معنی کناره گیری هم میدهد ، جمع آوری دریافت های نقدی
به طور متغیر
بررسی کردن
لجبازی کردن ، بهانه آوردن
مسابقات کارشناسی
آماده شدن برای مسابقه ، رقابت و یا مبارزه
دون پاشیدن
خبردار ایستادن
گنجانده شده
نوبت چیزی فرارسیدن ، ختم شدن به
همراه با چالش ، مشکل دار ( صفت )
آنها به دنبال چیزی رفته بودند آنها چیزی رو امتحان کرده بودند
بدون شرمساری و پشیمانی
بخش جداناپذیر چیزی شدن
سوار شدن ، بالا پریدن ( وسیله نقلیه و. . . )
چرخ و فلکی که با دست خود بچه ها چرخانده میشود و بچه ها بعد ازسرعت گرفتن آن سوارش میشوند
قاطی پاتی صحبت کردن ، از این شاخه به اون شاخه ، از این موضوع به اون موضوع
مشتاق و سرحال بودن
مسکوت بودن
مسکوت ، ساکت شده
همین طور هم باید باشد
سرعت گرفته ، شتاب گرفته ، آماده ، روشن ،
Aptitude Heavenly Hardy Advantage
مخفف A_ aptitude H_heavenly H_hardy A__ advantage لیاقت - بی نظیر - مقاوم و سرسخت - برتری
My back is acting up کمرم دوباره گرفته عود کردن ، برگشت بیماری ، بازی در آوردن
واسه من سئواله
تحقیر شده ، مورد اهانت واقع شده ( صفت است )
به طور آشفته
به طرز تحقیرآمیز
کم نورتر
وابسته
مخفیانه ، ناآشکار ، متضاد کلمه ی overtly
تکنیکی که فرد خودشیفته برای انکار کاری که انجام داده و نهایتاً فرد قربانی را مقصر جلوه دادن، اعمال میکند
کوتاه آمدن
معنی شکست قاطعانه و همراه با تحقیر هم میدهد
خرابکاری
جار زدن ، خبر پراکنی کردن
جارزدن ، حرفی را همه جاجار زدن
غرق عالم هپروت شدن ، تو لاک خود فرو رفتن
down by questioning زیر سؤال بردن
خیلی مهم نیست بلکه. .
I cook up a bunch of chicken on Sunday من یک مرغ درسته را روز یکشنبه می پزم درسته ، قلمبه ، خوشه
آدم مستی که در bar دعوا راه میندازه ، گیلاس های مشروب رو می شکنه و صندلی ها رو به هم میزند و. . .
هم ایستا
حذف کردن ، از قلم انداختن
بیشترین ، معمول ترین ، تکراری ترین ، بهترین
نام دریاچه ای در آمریکا
گره خورده
اجتماعی، طرفدار اجتماع
گازدار کردن نوشابه ها
نام برند در صنعت شکلات سازی که شکلات های مخصوص رژیمی و همچنین بادام زمینی و . . هم دارد
روی آوردن به . . .
چیز میز ( ابزاری که گوینده نام آن را نمی داند ) چیز میز
ویلا ، تفرجگاه
راضی نگه داشتن کسی ( علیرغم میل درونی ) ، مطابق با میل بقیه رفتار کردن ، نظر کسی را جلب کردن
تحمل کردن ، سازش کردن ، مدارا کردن ، کنار آمدن
آخرین مهلت حد و مرز ، خط قرمز
همه وقت
یه نگاهی رو درنظر گرفتن
تفکیک کردن مسائل ، باز کردن
دنبال کردن
بارز ( صفت است ) �a presenting characteristic of depression یک ویژگی بارز از افسردگی
تحریک پذیرانه، تکانش گری
تکانشی ، تحریک پذیر
پایداری
اجازه بدهید
کورسو
اخلاق مداری
داد و بیداد کردن ، پاره کردن
مشت زدن ، متلک پرانی ، تیکه انداختن
بهینه سازی
فهمیدن ، درک کردن ، شیر فهم شدن ، شیر فهم کردن
تفکر قالب شده و کلیشه ای که منجر به پیش داوری های گمراه کننده است
برای مورد . . . هم صدق میکند
ران چاق و تپل ران های ( پا ) عضلانی و چاق
شاید تقصیر منه، شاید من در اشتباه هستم
بیش از حد واکنش نشان دادن
بینایی سنجی
مردن و جان دادن چشم پوشی کردن از چیزی
نام سریال پلیسی
بدون پشیمانی ، بی وقفه
ساده گرفتن ، ساده انگاری ، از اهمیت چیزی کم کردن
عکس العمل منفی
که است . . .
خیلی ها مثل تو هستند ، مثل تو هم هستش
قدرتمند ( صفت است )
احتمال داشتن
در محدوده ای از. . .
بدون دلبستگی
پس گرفتن ، برگرداندن
به عنوان بخشی از این
اهمال کار
حماقت، لوس بازی ، دیوونه بازی
شروع به داشتن استانداردها در عادات و رفتار
از نفس افتادن ، نفس نفس زدن
نام زن ، نام جنس مؤنث
موعظه گر
, اجتماعی
بی رمق کردن ، تهی کردن
هم معنی پشمک میدهد و هم معنی هر چیز ظاهراً جذابی که در واقع ، بی ارزش است
دور زدن ، مشغول شدن، حول یک محور چرخیدن ، سر کاری بودن
کنار کشیدن سریع و رفتن از مکانی به سرعت
نون شکل گره ، یا چوب شور ( ترجیحاً شیرین )
کوچکتر از اندازه ی استاندارد
اخیراً ، به تازگی ، جدیدا
تا انتهای
دستمزد خیلی بالا
معنی رسماً هم می دهد
فقط به خاطر. . . .
ایستگاه جمع آوری ، محلی است که خدمه ی نجات قبل از سوار شدن به کشتی نجات همگی یک جا جمع میشوند
ایستگاه جمع آوری ( لوازم ) محل جمع آوری ( مثلاً کمک های مالی و مردمی )
از قبل چیدمان نشده ، از قبل برنامه ریزی نشده
University of hard knocks آموزش از طریق تجربیات سخت زندگی ، تجربه کردن باعث یادگیری شود
راضی ، خرسند ( صفت است )
هندونه زیربغل کسی دادن ، تملق گویی
ظاهری ، نمایشی ، متظاهرانه ،
مسلط باقی ماندن ، تسلط داشتن
یک سال کامل
آن وقت بود که. . . .
همه جوره
با انگشت اشاره کردن ، گناه راگردن کسی دیگر انداختن
تشریفات
معنی باز کردن ، رلکس شدن و کاهش هم میدهد
به مشکل برخوردن ( در مورد کار و شغل )
وابسته به انسان ، مربوط به انسان ، Misanthropy ضدبشر ، مردم گریز
معنی که است . . . هم معنی میدهد
شماره یک
هر چه باداباد ، هر چی شد ، بدون پلن ، سر وته ش رو هم آوردن
قدر ندانستن
به دلیلِ، نشأت گرفته از
کل موارد ، لپ کلام
مؤاخذه کردن
در طول سالیان
پس از سالها ، با گذر سالها
باعث شدن ، رقم زدن یک اتفاق ، مشخص کردن
اصالت
ظرفیت
حتی بهتر
ناشی از ، موجب شده ، به موجبِ
جستجوی توجه کردن
متخاصم ، جنگ طلب ، مخالف
واکنش، عکس العمل
نزولی ، رو به کاهش
از هر جهت ، از هر لحاظ
به دفعات بیشتر ، مکرراً
Narcissist میشود خودشیفته Narcissistic میشود خودشیفتگی
از قلم انداختن ، حذف کردن
بزرگ شده ، پرورش یافته
جدول بندی شده ، ترسیم شده ، دارای مجوز رسمی
معاوضه ، مبادله ، معامله ، بده بستان
بی نتیجه ای
وزن بدن
تشکیل شده ، زیاد شده ، افزایش یافته
یک ماه ، در طول یک ماه
تشکیل شده ، بیشتر شده
با تمام ِ. . . علیرغم. . .
برای تأکید و به خصوص در عبارات تعجبی به کار میرود معنی خیلی و بسیار، هم میدهد
به نتیجه رسیدن ، نتیجه دادن
غیر قابل درک ، غیر قابل فهم
ردیابی ، پیگیری ، بازتاب ردیابی کردن
مشکوک ( صفت است )
شرایط کنونی ، شرایط فعلی
یک سر و گردن از بقیه بالاتر بودن ، برتری داشتن ، ارجحیت داشتن
به عنوان یک الگو بودن ، نمونه بودن
خود را جمع و جور کردن ، تلاش شدید
جدا شدن ، پارگی ، دسر موز
خیلی زیاد
آماده شدن برای ماندن در یک جایی برای مدت خیلی طولانی
زیر و رو کردن
شمع کوبی ساختمان در عام عبارت تحقیر آمیز ی است که برای مردان همجنسگرا به کار برده شده
شمع کوبی ( ساختمان ، پل و. . ) ضربه محکم Pile driver هم یک اصطلاح تحقیر آمیز برای مرد همجنس گرا است
ضعیف ، فرتوت
با with معنی از جمله با . . . . میدهد Including with از جمله با. . .
بارها و بارها مکرراً
فریب خورده ( صفت است )
مورد خیانت قرار گرفته ( صفت )
ترک کردن جایی ، بیرون آمدن
استخوان شانه ( ترقوه )
دوران
یکی از تمرینات وزنه برداری است
یکی از تمرینات وزنه برداری است
سیم کشی شده
پیوستگی ، استمرار ، ثبات
یکنواخت
احساساتی شدن ، غمگین شدن ، غش کردن
مزیّن شده، آذین بندی شده ( صفت ) تزیین شده
هدف قرار دادن، مهم و بااهمیت شمردن
مدرک حیّ و حاضر
خودنمایی کردن ، ابراز وجود کردن ، ادعای چیزی یا کاری را کردن
بسته و پکیج دارای درب
فریب خورده ( صفت ) ، گول خورده
منطقه ی بی طرف
به پهنای جهان ، پهنه ی جهان
سوم
فلان و بهمان
ریشه دوانده منطقی ، عاقل
کنار آمدن ، مواجه شدن
برون ریزی
به دنبالِ A being who is just out to satisfy drives and instincts موجودی که فقط به دنبال ارضای میل ها و غرایز است
تحت . . . قرار گرفتن
معجزه ای کوچک
از قضا ( با طعنه )
هزینه در بر داشتن . عوارض به دنبال داشتن
ناشی از
پردازش شده The authors have computerized hundreds of thousands of data نویسندگان صدها هزار اطلاعات را پردازش کرده اند
کی چه کاره است ؟ کی کیه ؟
تأیید
ابتذال ، بی ارزشی ، پستی ( اسم است )
محبوبیت ( اسم )
مبتذل
ناگفته نماند. . .
ثمر داده است ، محصول دادن
دوباره اختراع کردن ، باز آفرینی کردن
امان دادن ، معاف کردن
نه کمتر از کمتر از . . . نیست
نه بیشتر از ، بیشتر از . . نیست
در لاتین پدر مقدس
در لاتین به معنای مبهم و نامطمئن می باشد
تمامیت خواه ، مستبد
نام آموزگار یهودیان ( خاخام ) یه چیزی تو مایه های گورو در هندوییسم
قراربود که . . . من . . .
برف وارفته ، برف شل وارفته
بپر توی اون ، بپر داخل ، برو توش
اعتماد به پروردگار ، توسل به خدا ، توکل به خداوند
تاکستان ها
قابل وصول
جنجالی ، شدید
تجربه کردن در یک برهه ی زمانی خاص و سخت عبور کردن از یک مرحله ی شاق
مورد نظر
به نوعی ، یه جورایی
زیر بنا ، اساس ، پایه ، لایه ی زیرین
ساقی هم معنی میدهد
مکانی در شهر وین ، که صاحبان تاکستان، شراب ِ باغ خودشان را به مردم می فروشند
دانشجوی نخبه ، دانشجوی سرآمد، دانش پژوه
الکی ، با بیهودگی
جایگاه
انجام شدن ، اجرا شدن
لبریز شدن ، لبریز کردن
تعالی گرایانه
خداناباور ، ملحد ، بی دین ، منکر وجود خدا صفت به حساب می آید
چوب لایه چرخ ، مانع ، حصار ، سنگی که باعث سکندری خوردن شخص شود ، سد راه ، عامل جلوگیری
خشک و سنگ شده From petrified footprints you may infer that dinosaurs have existed از جا پاهای سنگ شده ( حک شده ) شما ممکن است نتیجه گیری کنید که دای ...
باور داشتن ، معتقد بودن
فهمیدن ، درک کردن ، به دست آوردن
گاز گرفتن ( حیوانات ) The dog sometimes snaps at my finger سگ گاهی اوقات انگشت مرا به دندان می گیرد
معنایی
در مقایسه با
یعنی ، چون ، به این معنی که ، در واقع
مشمول تر ، شامل تر ، فراگیر تر
غیر قابل برآورد ، غیر قابل تخمین زدن
قیاسی
هم راستا ، هماهنگ ، هم ردیف
همانگونه است برای. . . همانطور است برای . . . همانگونه است چون. . .
مختلط، سردرگم
موضوع سوژه
پول تو جیبی ، توجه کردن ، التفات نمودن، در نظر گرفتن
موضع گیری کردن ، سو گیری کردن
موافقت کردن ، تأیید کردن ، آبونه شدن
نام شهری در اسکاتلند و دانشگاهی به همین نام
رشدی، مربوط به رشد developmental curve منحنی مربوط به رشد
نجات دهنده، ناجی Lord is saveth such as be of a contrite spirit پروردگار ، ناجی کسانی که روحیه ی توبه کار دارند می باشد
همان cling است در زمان گذشته clung میشود یعنی چسبید به . . .
نام شخصیت اصلی زن در فاوست اثر گوته
نام اثری از گوته ( آلمانی )
مبتلا ( صفت است ) مثال: contracting venereal diseases مبتلا به بیماریهای مقاربتی
برای تنوع هم که شده. . .
نماینده ی چیزی بودن، نمایش دهنده و نشان دهنده چیزی
سپس ، بعدش ، پس از آن
با همه ی ظواهر
مکتب پیشرو
تشخیص روانی
گوناگونی
نشانگرها ، شاخص ها
مسلک ، آیین ، پیشه
به نفعِ، به سود ِ
صفحه نمایش ، غربالگری کردن
از روی تعصب، از روی کوته فکری و کوته بینی ، متعصبانه ، از روی خشکه اندیشی ، به دور از روشن فکری
نگران کننده ( صفت ) نگران
درخواست کننده ، داوطلب برای ورود به مکان مذهبی ، قائم مقام
پیشاپیش ، از همان ابتدا ، از همان نگاه اول ، با احتمال اولیه It's not justified a priori to exclude people مستثنی کردن مردم در همان نگاه اول، قابل ...
با گذشت زمان
موجب شدن ، عامل چیزی بودن
زیان آور
انسانی ، بشری It's a document humain یک سند انسانی است. . .
بی حرکت ماندن ، آرام و ساکت ماندن
در شُرفِ انجام کاری ، در آستانه ی انجام دادن کاری یا روی دادن اتفاقی In my soul God is about to dig out the basis در روح من، خداوند در شُرفِ کندن اس ...
روزگاری ، زمانی ، یک روزی
همیشگی ، دائمی
خیلی وقت پیش
وضعیت اسف بار
نام دارویی که در کنترل کردن بیماری اسکیزوفرنی کاربرد دارد و تجویز می شود
خیلی، به احتمال زیاد
به روش ، در مسیر . . In the proper way به روش مناسب ، در مسیر مناسب
یونس نبی Jonah , the prophet who was swallowed by the Whale 🐋🐋
بلعیده شده ( صفت )
درستش تبدیل کردن تبدیل کرده اند تبدیل کرده است و. . .
پدر خوانده ، پدر غیر بیولوژیکی که از نظر قانونی دارای صلاحیت نگهداری از کودک می باشد
قابل بازگشت ، برگشت پذیر Nothing we have done in the past can be undone هیچ چیزی که ما در گذشته انجام داده ایم قابل بازگشت نیست
درست مانند ، بعنوان مثال ، درست مثل
برایش ، برای آن فرد . .
حل مشکل کردن
محقق شده ( صفت )
تسکین دادن ، بی حس کردن
disguise
به ماهیت یک فیبر ، در عضلات گفته میشود ( در زیست شناسی )
موّاج ، موج دار
مشخص شده ، آشکار شده ، برجسته ، نشان دار شده
از طرفی ، متقابلاً
اینجا فعل محسوب میشود جای داده است، مستقرشدن، جا دادن Which even today houses most of the university clinics که حتی امروزه، بیشتر کلینیک های دانشگاه ...
جزء به جزء توضیح دادن موضوعی
Pastoral ministry خدمات مشاوره ای
به اشتباه گرفتن چیزی ، چیزی را با یک چیز دیگر به اشتباه قاطی کردن ، سردر گم شدن
به هیچ وجه ، اصلأ ، به هیچ وجه من الوجود
با with می آید مثال: but wasn't this meaningfulness done away ?with at the moment at which his life was finished از بین رفتن ، از بین بردن ، حذف شد ...
احترام زیادی قائل شدن
به منزله ی ، معادل با
رفتار درمانگر
معنی خرمن هم میده A shock of corn cometh in his season خرمن ذرت در فصلش ظاهر میشود
معنی ( یه جورایی به عنوان. . . ) هم میده
شبیه به ، مثل
غرق گناه شدن
بهره برداری
لغو کردن
مطرح کردن
مجروح کرد با bless به معنای برکت بخشیدن اشتباه گرفته نشود
به لطف و عنایت پروردگار ، به لطف و مرحمت الهی
و همین جور ادامه داره ، و غیره
بدون آمادگی قبلی مطلبی را سر هم کردن
گذرا بودن ، زودگذر بودن
جایگاه
در جریان ، در جهت ، در طی
در جریان. .
مرزبندی بین کشورهای تحت سلطه شوروی سابق و کشورهای اروپای غربی مثل مرز بین آلمان شرقی و آلمان غربی که بعدها از بین رفت و پرده ی آهنین نامیده میشد
در آن زمان ، در آنجا ، آن وقت ، در آن هنگام ، در آن موضع
در این باره ، راجع به این
نیازی به گفتن نیست
تا جاییکه
جسمانی ، بیماری که منشأ آن جسمانی است و هیچ ارتباطی با روح و اندیشه فرد بیمار ندارد
روان رنجوری با منشأ اندیشه ی بیمار
با ریشه و منشأ روانی
انسانیت
شرطی شده
مصر ، بی امان ، سمج
پیگیری نکردن یک مجازات یا بدهی
تمرکززدایی
مکمل ، تکمیل کننده
علتی، سببی، مربوط به علت
شیرین رضایی بدون . . . . بهتره ، بدون چیزی بهتر بودن
شیرین رضایی کمک کردن به چیزی یا موضوعی به درد چیزی خوردن
شیرین رضایی وابسته به فیزیولوژی عصبی
شیرین رضایی تحت چیزی قرار گرفتن
شیرین رضایی نام منطقه ای در امریکا ( در میشیگان ) که بیمارستانی به همین نام آنجا وجود دارد
شیرین رضایی اندازه نیست . مناسب نیست . در چارچوب قرار نمی گیرد
شیرین رضایی پیشی گرفته ، جلو افتاده
شیرین رضایی به این ترتیب ، به این مضمون ، با در نظر گرفتن این موضوع ، به همین خاطر
شیرین رضایی ساخته شده ، متشکل ، ساختار
شیرین رضایی شوخ طبعانه
شیرین رضایی متوسل شده
شیرین رضایی دارای لکنت زبان ، لکنت داشتن
شیرین رضایی جیب خالی ، بی پول
شیرین رضایی as to = with regard to راجع به ، درباره ی
شیرین رضایی درباره ، راجع به
شیرین رضایی مطرح شده
شیرین رضایی If not present اگر وجود نداشته باشد Not present وجود نداشتن
شیرین رضایی به همین ترتیب
شیرین رضایی نشأت گرفته از انتظار ، پیش زمینه ای از یک حالت انتظاری ، مقدمه وقوع اتفاق در ذهن فرد که معمولاً به وقوع واقعی اتفاق منجر میشود
شیرین رضایی قصد تناقض در معنا درمانی ( logotherapy ) یک روش درمانی است که درمانگر از بیمار میخواهد ترس های خودش را و یا وسواس اجباری خود را بیشتر نش ...
شیرین رضایی دور باطل ( شرایطی که پی در پی تکرار شود )
شیرین رضایی در کنارش ، در کنار آن
شیرین رضایی بقیه ، دیگری
شیرین رضایی نام کمدین مشهور اتریشی
شیرین رضایی در ابن صورت ، اصلأ ?For that matter the meaning of possessing money در این صورت معنی پول داشتن چیست ؟
شیرین رضایی فعال بودن بیش از حد
شیرین رضایی پیش رو ، رودررو
بدم نمی آید. اهمیتی نمی دهم
شیرین رضایی پوچ گرایی
شیرین رضایی تبدیل کرده اند
شیرین رضایی مربوط به خدا
شیرین رضایی بعلاوه ، افزون بر این
به معنای truth و حقیقت است
شیرین رضایی ارادی و از روی اراده چون معنای reflective یعنی انعکاسی و به طور غیر ارادی است پس unreflective یعنی ارادی و خود آگاه
شیرین رضایی صفت است. به معنای مغایر
شیرین رضایی Oedipal complex عقده ادیپ ( در روانشناسی )
شیرین رضایی چیزی به غیر از
شیرین رضایی به معنای اسباب و اشیاء است شیء، چیز
شیرین رضایی به صورت جسم در آوردن
شیرین رضایی نسبیت گرایی
شیرین رضایی صفت است و به معنای رو به زوال ، در حال فروپاشی
شیرین رضایی سرهم بندی کردن لحظه ای و مقطعی
شیرین رضایی به جرأت می توان گفت
شیرین رضایی گرفتن ، برگزار شدن
شیرین رضایی سنت گرایی
شیرین رضایی فراهم شده ( از قبل تدارک دیده و فراهم شده )
شیرین رضایی قابل مبادله
شیرین رضایی Correctional institution مؤسسه اصلاح و تربیت ( کانون اصلاح و تربیت )
شیرین رضایی در غیر اینصورت
شیرین رضایی خاطر نشان کردن به موضوعی
شیرین رضایی واژه ای لاتین به معنای آگاه نبودن انسان، ( نمیدانم و نخواهم دانست ) از ابتدای زندگی تا زمانی که در بستر مرگ قرار دارد و این ندانستن هموا ...
شیرین رضایی اشتباه گرفته شده. سر در گم شده
شیرین رضایی متکلم، راوی ، کسی که نظرات مردم ( نوشته شده در برگه ای از کاغذ ) را به سخنران سالن ، منتقل کند و با صدای بلند خوانده شود تا سخنران پاسخ ...
شیرین رضایی نادیده گرفته شده
شیرین رضایی کلیات
شیرین رضایی مسئولیت پذیر بودن
شیرین رضایی با حالت از خود راضی و حق به جانب مثال : they smugly smiled
شیرین رضایی کم توقع ، غیر مسئول
شیرین رضایی در کمترین زمان ممکن
شیرین رضایی مراحل تکامل روانی انسان از کودکی تا بلوغ کامل روانی
شیرین رضایی استنباط شده
شیرین رضایی تحت کنترل قرار گرفته
شیرین رضایی ۱. سیستم انجام دادن کاری، با تکیه بر اقدامات داوطلبانه ۲. تئوری که اراده و اختیار انسان را ، عاملی غالب در جهان می پندارد
شیرین رضایی مدرک ، اثبات ، سند
شیرین رضایی مسکن درد ، آرام بخش
شیرین رضایی اصل راهنما
شیرین رضایی از گونه ی، از نوع ، از طبقه ی
شیرین رضایی سر از جایی در آوردن مثال: The shortcut winds up as a blind alley
شیرین رضایی راجع به ، درباره ی
شیرین رضایی در بر گرفتن
شیرین رضایی مطابق با
شیرین رضایی فقر
شیرین رضایی به این مضمون He makes a parallel statement to the effect او یک بیانیه در همان راستا ارائه می دهد به این مضمون که. . . .
شیرین رضایی یکنواخت ، یک دست
شیرین رضایی محرک ها ( جمع می باشد )
شیرین رضایی نامربوط ( حرف اضافه ) ، بی ربط
شیرین رضایی به حد اعلا رسیدن ، تجربه های فراتر
شیرین رضایی لحظه وجد
شیرین رضایی خود شکوفایی _ تحقق دادن خود
شیرین رضایی چی به چی هست ؟ تشخیص دادن تفاوت ها
شیرین رضایی ناپدید شدن و به تدریج رنگ باختن
شیرین رضایی گم کردن هدف ، از دست دادن هدف ، غافل شدن از هدف ، دور شدن از میدان دید
شیرین رضایی در مرتبه ودر درجه ی دوم
شیرین رضایی اصلاحات
شیرین رضایی اعلام شده
نام روانشناس آلمانی در زمینه پاتولوژی
شیرین رضایی یک کلمه ی آلمانی به معنای دنیوی و unwelt هم متضاد آن ، به معنای غیر دنیایی می باشد
شیرین رضایی بستگی به شما دارد که. . . .
شیرین رضایی اگر دلیل دیگری وجود نداشته باشد مگر . . . .
شیرین رضایی نام یک نوع آنتی بیوتیک است
Shirin مسخ شخصیت شده ، از خود جدا شده
Shirin احاطه کننده ، در برگیرنده
Shirin فراگیر شدن ، غالب شدن
Shirin وسط حرف کسی پریدن
Shirin جمع phenomenon می باشد به معنی پدیده ها
Shirin مورد نظر بودن Spiritual is meant without a religious connotation معنوی ، بدون معنای ضمنی مذهبی مورد نظر است
Shirin به زبان آلمانی میشه لایه و سطح
Shirin بیش از حد عمومیت داده شده به موضوعی بیش از حد نتیجه گیری کلی گرفته شده از موضوعی
Shirin Biology یعنی زیست شناسی ولی Biologism یعنی زیستی نگری که یک اصطلاح در روانشناسی است
Shirin اندیشه شناختی
Shirin رو به راهش کن ، بسازش
Shirin بسازش
Shirin سفارش شما حاضر است
Shirin رییس ( خودمونی )
Shirin بعید به نظر می رسد
Shirin برعکس
Shirin توسط مرحوم ، به وسیله ی خدا بیامرز
Shirin اگر به عنوان فعل استفاده شود معنی متحدشدن و یکی شدن می دهد
Shirin برانگیخته ، خشمگین
Shirin به طرز دیوانه وار خوشحال . در اوج خوشحالی
Shirin چرخیدن و دور زدن برای همه کافی بودن و به همه رسیدن
Shirin این قدر باارزش که نمیشه براش قیمت تعیین کرد
Shirin حق دادن به کسی ، یک حقی به کسی دادن
Shirin چه چیز برای شما خوب است
Shirin حد و مرز گذاشتن
Shirin یک مقدار ، از توی چشم بودن فاصله گرفتن و عمدا عقب نشینی کردن به خاطر موقعیت های خاص دیگری.
Shirin به طور گسترده و زیاد، با اشاره صحبت کردن
Shirin محبوب
Shirin زودتر ، پیشاپیش ، از قبل
Shirin حقوق گمرکی را تسویه کردن
Shirin آدم فروتن و ساده
Shirin اهداکننده عضو بدن
Shirin جمع و جور کردن
Shirin نام خواننده آمریکایی
Shirin مواد معدنی و ریز مغذی ها
I went on to say من ادامه دادم به گفتن. . ادامه دادن ، گذشته ی go on
Shirin پاپوش
Shirin تا اینکه
Shirin تظاهر کردن به انجام عملی بدون اشتیاق شبیه سازی کردن عملی
Shirin همون اصطلاح که آدم باید با کفش یکی دیگه راه بره تا بفهمه چه اتفاقی توی زندگیش افتاده . خود را جای اون فرد گذاشتن
Shirin هم ذات پنداری کردن هم معنی میدهد
Shirin قبل از پایان By the end of the year he'd earned more merit cards than any pupil in the school's history قبل از پایان سال، او بیشتر از هر دانش ...
Shirin از قضا ، بر حسب سرنوشت ، دست بر قضا ، دست سرنوشت
Shirin مراقب و نگران ( صفت )
Shirin حمل شده
Shirin ذهن آسوده
Shirin گپ زدن دور همی
Shirin آزرده خاطر شدن
Shirin کلوپ شبانه ، کاباره
Shirin نام دخترانه است
Shirt آدم آویزون ، کسی که مسئولیت پذیر نیست و از بقیه تغذیه میکند
Shirin با انگیزه و با رغبت ( صفت )
Shirin There are enormous pressure pulling us away from people نیروی عظیمی وجود دارد که ما را از مردم دور می کند دور کردن معنی میدهد
Shirin خود را باختن
Shirin معنی رد کردن و نپذیرفتن هم می دهد You be prepared for the occasional knock back شما آماده باش برای مورد پذیرش قرار نگرفتن های گاه و بیگاه
Shirin محقق شده و رضایت بخش
Shirin ماهیت دلسوزانه
Shirin دست از تنبلی بردار
Shirin b از پس کاری برآمدن
Shirin احساس چیزی در کسی به وجود آوردن
Shirin Life got in the way یعنی مشغول و درگیر زندگی شدن
Shirin رسیدن به آن و دریافت کردنش
Shirin نوعی شیرینی ( پای ) که با گردوی آمریکایی طبخ میشود
Shirin چشم به راه بودن منتظر چیزی یا کسی بودن
Shirin oozing with confidence یعنی اعتماد به نفس از سر و روی کسی باریدن
Shirin اوضاع را کنترل کردن و سر و سامان دادن
Shirin خیالش راحته
Shirin They are friendly on their own terms آنها نسبت به شرایط خودشان دوستانه هستند
Shirin نام داروی مخدر برای تسکین درد
Shirin قسم خوردن ( گذشته )
Shirin برگشتن دوباره به یک موضوع و مطرح کردن دوباره آن
Shirin انصافاً هم
Shirin In keeping with the reader's reasonable expectations مطابق با انتظارات معقول خواننده
Shirin غان و غون کردن نامفهوم حرف زدن
Shirin خودخوری
Shirin پرخوری
Shirin هر لحظه ، آماده دعوا بودن و دنبال بهانه گشتن برای دعوا
Shirin شرافتمندانه
Shirin برتر ، درجه یک ، منتخب
Shirin نام یک انسان شناس ( anthropologist ) سوییسی Johann Jakob Bachofen
Shirin منفعل و بی اراده
Shirin عبور کردن
Shirin آموختن مهارت جدید
Shirin تحمیل کردن
Shirin نام یکی از قبیله های سرخ پوستی
Shirin ساکنان جزایر اقیانوس آرام
Shirin تغییر جنسیت دادن
Shirin بالا قرار دادن
Shirin یعنی تا سر حد ممکن پیش بردن یا انجام دادن کاری یا چیزی
Shirin جمعیت کثیری از انبوهی از جمعیت کاملی از
Shirin تقویت شده
Shirin نشریه هایی که کتاب های ممنوع شده و قدغن را در زمان کمونیست شوروی پنهانی چاپ میکردند
Shirin روزنامه نگاری که یک سری مقالات راجع به تخریب شوروی نسبت به جماعت دهقان انتشار کرد ( در زمان جنگ دوم جهانی )
Shirin انگلی ، انگل طور
Shirin بریتانیایی ها
Shirin محدود کننده
Shirin نام تجاری اولین نوار بهداشتی کاربردی
Shirin childcare یعنی مهد کودک
Shirin نام یک دانشگاه معتبر در کانادا
Shirin فشار شدید
Shirin بدون نشان دادن احساسات ، با سردی
Shirin در حال حاضر
Shirin شلیک کرد The boy who shot up Columbine High School
Shirin دو آزاد و با پارکور فرق دارد
Shirin مطرح شده
Shirin جمع آوری کردن ، گرد آوری کردن
Shirin چمباتمه زدن
Shirin از شر چیزی خلاص شدن . همان get rid of است
Shirin ابراز وجود
Shirin از سوی دیگر
Shirin در حال حاضر
Shirin دور شدن ، از بین رفتن
Shirin جنگ تمام عیار
Shirin جاری شدن
Shirin به طور گیج کننده و سرسام آور
حریف موذی _ حریف شیطانی
حق داشتن و بر حق بودن
پولی مثل یارانه که دولت می پردازد
شیرین آشفته شده
شیرین بدون آشفتگی
شیرین به طور شفاف
شیرین It takes nothing into account هیچ چیزی را در نظر نمی گیرد.
شیرین چرا معنای corporate و incorporate در abadis مشابه هم است؟؟ هر دو معنی یکی شده و یکپارچگی می دهند ؟؟؟
شیرین به خودی خود
شیرین اردوگاه کار که یهودیان توسط نازی ها کشته شدند
شیرین مصیبت زده
شیرین مطرح شده
شیرین قید رهبانی و معنوی بودن را زدن
Shirin شکل گرفتن ، تشکیل شدن
Shirin روان تکانشی
Shirin از ته دل
Shirin سالهای پیش رو
متوقف شدن به طور موقت
در آن مورد
شیرین رضایی I'd rather be on a beach in Mexico with my girlfriend من ترجیح میدهم با دوست دخترم در ساحل مکزیک باشم یعنی من ترجیح میدهم باشم. . . I' ...
مهار کردن
دچار شدن
غافلگیر شدن
نادیده گرفتن و چشم پوشی کردن
نامقید
میله هابی که در بعضی پارک ها برای کودکان تعبیه شده برای آویزان شدن و تفریح
تشنه ی چیزی بودن و برای چیزی اشتیاق سیری ناپذیر داشتن
Froot _loops نوجوانان همجنس گرا یا همان ال جی بی تی
اعجوبه ریاضی. نبوغ ریاضی داشتن
این کلمه برای تشویق به کار میرود مثل احسنت یا بارک الله
از بین بردن
عمارت ساخته شده با تخته
Subjugation معنی اطاعت نمی دهد برعکس به معنی چیرگی و استیلا و تحت کنترل در آوردن است
نپذیرفته شده
Subjugation معنی اطاعت نمی دهد چون اطاعت یعنی فرمان برداری و برعکس ، این لغت به معنای چیرگی و تحت سلطه و کنترل قرار دادن است و معنی برتری هم می دهد
به زور و به سختی
بیش از حد متجاوز
جلو بردن کاری
از موضوعی برداشت کردن
خارج شده. ساطع شده
افزایش شدید و ناگهانی
فرعی و سطح پایین
مزمن . If things do not improve , we become chronically depressed اگر اوضاع بهتر نشود ما دچار افسردگی مزمن می شویم
به میوه ی درخت کاکتوس همtuna گفته میشود
مقاومت کردن در برابر تغییر