تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

پریسای ≠ پریسا پریسا از پری سان می آید، کسی که همگونه و هم سان پری است. پری زاده. پریسای کوتاه شده پری افسای است. افسون کننده و رام کننده پری. پری ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

رهان از رهاندن، رهایی دادن. رهانده کسی است که رهایی داده شده ( نجات داده شده ) .

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

مربا

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

همان واکنش است. در زبان ما واک های ( ب ) و ( و ) در چندین جا به جای هم دیگر بکار می روند، و برخی گاه ها هم جایگزین یک دیکر می شوند. نمونه: بالا، وا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خواستگاری فرمایش نیک، فرمایش خوش

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

درخشش گاه، درخشان گاه جایگاهی که از آن کسی می درخشد و زیبایی خود را نشان می دهد

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این واژه در عربی ریشه ندارد ( خودشان هم با ص می نویسند ) ، این واژه به پارسی از آرامی و یا خود یونانی κάψος ( k�pso ) آمده. و سالیان سال پیش از یورش ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رج راست خط = رج، رجه، رده، بند، ریسمان، ( خط نوشتاری دبیره، سمیره ) مستقیم= راست، راستای، سر راست، یک راست

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تجریش مخفف تَجَردَشت، به معنی قصرالدشت است، مانند قصرالدشتِ غرب تهران. در این ترکیب، تجر، به معنای �قصر� است. تجر: خانه زمستانی که بخاری و تنور داشت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه نویس، کار نویس رایانه نویس، رایانویس

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

همان لابه کردن در پارسی. می شود درخواست و خواهش کردن.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آماده، آمایش، آمایی، آمودن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چهره گردانی؟

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برگ آرایی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Lithobolos

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

خرکمان درست است. چون این جنگ افزار تیر پرتاب می کند، ولی کشکنجیر، منجنیق، و سنگ انداز همه سنگ و ابزار های سنگین پرتاب می کنند.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Ballista

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فروگذاری، سر هم بندی، سر به هوایی، سبکسری، کوتاهی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نشستگاه، جای که در آن نشت برگذار می کنند. ( جای جلسه )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آدرنگ هم گویند ( برای درد و رنج و بدبختی )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آذرنگ هم گویند

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی می شود ارمگان ( به ویژه در ورزش و پرورش ) واژه نامه دهخدا: ارمگان. [ اِ م َ ] ( ص ) تربیت کننده. ( برهان ) . مربی. ( جهانگیری ) ( برهان ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وای یکی از دیرپاترین واژه های زبان فارسی است. بازماندهای این واژه در فارسی میانه ( وات/ واد ) ، در زبان امروزین ما به نام �باد� کاربرد دارد. همچنین خ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کار کرده، کار شده، بکار رفته این دستکش کار شده است آن دستکش کار کرده را بده

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دیوان دادگری

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فرماندهی ارتشی، فرمانروایی ارتشی گونه ای ارتش سالاری گذرا، سرباز سالاری گذرا…

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چه چشمگیر، چشمگیر است

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زاوری های هامه ای

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

باز خوانی کردن، بازنویسی کردن. بستگی دارد که کدام است. وگر نه: آموزه خواندن، آموزه یادگرفتن، آموزه گیری یادگرفتن، یادگیری، آموزش گرفتن، آموزش دیدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آموزش گرفتن، یادگرفتن، پند گرفتن، اندرز گرفتن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با دقت پارسی= تیز نگر

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

موشک گرما یاب

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کاروانک= کاروان کوچک برابر وانت در فرانسوی واژه وان کوتاه شده از کاروان پارسی ، و پسوند اِت به چم ( معنی ) کوچک است. پس وانت می شود کاروان کوچک یا کا ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی کهن “نا تراش” می گفتند! و هنوز در هندی این به کار می رود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درایش از دراییدن است و درایاندن دراییدن می شود سخن گفتن درایان می شود هنگام سخن گفتن، مانند سرایان که می شود هنگام سراییدن ( سرودن، سرود خواندن )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درایید از دراییدن و درایش می آید، به چم سخن گفتن. درایش گفتار است و درایید می شود گفت. ( به نگر من برابر خوبی است برای بیان عربی ) بیان کردن می تو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرشتن، سریشتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سورچران

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزوده کرانمند افزودنی کرانمند، افزودگی کران بسته

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیش اندیشی، بیش پنداری، بیش انگاری ( فرا اندیشی چیزی است که از اندیشه فرا تر است و اندیشه ناپذیر است )

پیشنهاد
٠

دم آسوده کشیدن دم آسوده زدن، براسوده دمیدن پارسی: دم ؛ عربی= نفس نفس کشیدن= دمیدن، دم زدن، دم کشیدن

پیشنهاد
٠

خویشاوند گزینی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لق درست نیست، لغ درست است و ما واژگانی چون لغزیدن، لغزش و بسیاری دیگر داریم. خود دهخدا هم لق را با غ نوشته است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرشتن، سریشتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرشتن، سریشتن، سیریشتن، سیریشیدن… آمیختن مایه های چسبناک. آغشتن، آمیزیدن. برای خمیر و گِل به کار می رود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیریش از سرشتن می آید، همسنگ آمیختن و آغشتن است. سریشتن چیز های خمیر مانند، آمیختن چیز های چسبناک است. برای همین می گویند کسی مانند سیریش است، به کسی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تهماسپ در پارسی دیرین واژه اسب به ریخت اسپ بوده.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شتاب دارم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دو سویه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مغز اندیشمند، مغز اندیشگر