تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

خود شناسایی

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

واخواهان ( قانونی ) خرده گیران، نکوهشگران، پرخاشگران ( در راهپیمایی/تضاهرات ) راهپیمایان

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پالِشته

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

میله بان، guard نگهبان rail میله. ولی خوب می توانم میله جاده یا واژگان برازنده دیگری هم بگوییم

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در پیوند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لغزش لپی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گسستن و گسیختن بهترین برابر های این واژه هستند. گسالاندن هم از خانواده آن واژگان است. بریدن و پاره کردن هم درست هستند ولی همه جا بکار نمی روند.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برگذار کننده، برپا کننده، سازنده، سازمان دهنده، سامانگر. بنیانگذار …

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یار، همیار، هم گروه، هم دسته

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ناهم اندیشی، ناسان اندیشی، دیدگاه ناهماهنگ، دوسخنی، ناهمسانی نگر، واگرایی نگر، دگرسانی نگر

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فن گفتار، فند گفتار فن گفت وگو، فن گوییدن، فن گزار

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

عقاب= دالمن، آلُه، آلوه ( در گزشته آلُگ یا آلوگ بوده، مانند پرنده/پرندگ، تازه/تازگ، برنامه/برنامگ، خانه/خانگ ) دال و شاهباز هم به آن می گفتند، ولی ب ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بازپروردن، بازپروری کردن، توانبخشی کردن، توانبخشیدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گرو بند، گرو باز، مَنگیاگر گویا واژه مَنگ برابر قمار است، و قمار خانه را در ایران منگیا می گفتن. منگیاگری = قماربازی

پیشنهاد
٠

خو باختن، خو رها کردن، خو رهانیدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Rehabilitation

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کیپ، دست نخورده، باز نشوده، مهروموم شده

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی پروا بی پروای دیگران، نابخرد، بی اندیش

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

آواکر، کسی که نمی تواند ریزه کاری های آهنگ و یا آواز را شناسایی بکند. همچنین به کسانی که بی پروای دیگران سخن می گویند هم گفته می شود. کسی که گفتار ز ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دنبال رفت، پیش رفت، فرا رفت،

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فرگرد ها، هات ها شاید بتوان گفت، فرگردان، هاتان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست و پا گیری، دست و پا گرفتن، در تنگنا گذاشتن، راه بستن، کاستن و کم کردن، کراندمند کردن. .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرداد درست نیست، امرداد درست است و امرداد ایزد جاودانی است نه فرشته مرگ!!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاشت واژه چاشت هم خوراک پس از ناشتایی ( صبحانه ) و پیش از نهار است ( در انگلیسی Brunch گویند ) ، و هم خوراک/خوراکی میان ناهار و شام است یا همان عصرا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرگر، پایان گر، رساگر، افزوده،

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توانبخش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Arcane بیشتر برای جادو بکار می رود، چون باور بر این است که جادو دانشی پنهان و نهفته است. Arcana می شود نهفتگان، یا پنهانان، راز ها که به دانش جادویی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیماربر برای آمبولانس بکار می رود. تخت چرخدار واژه خوبی هست، ولی همیشه برانکارد ها چرخ ندارند ( مانند آن های که بازیکن های فوتبال را از زمین چمن می ب ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کوشک، خانه بزرگان ارگ یک دژ است که در میان دژی بزرگتر ساخته شده باشد. درست است که خانه شهرداران و فرمانداران بوده، ولی هر خان و سروری برای خودش ارگ ن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

خانه بزرگ و باشکوه، کوشک ( به کردی کشک )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پارسی= دلبندم⭐️، دلدارم، جانم، جانانم، نازنینم، مهربانم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دل نا گران= دل نگران نا گران > نگران

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سالار زاده، بزرگ زاده، مه پور

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

درم، درهم، درچم… یگان پول ایران در دوره اشکانی و ساسانی. این یگان پول از زمان اسکندر در ایران بکار می رفته. در یونان باستان این یگان سنجش سنگینی بود ...

پیشنهاد
٠

پاسخگویی، سوهش پاسخگویی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاربر گرامی ( عَجَمَندِه ) ، پسوند "یدن" تنها برای واژگان پارسی که در دستگاه زبان پارسی هستند است. واژه حض عربی است و ما هرگز واژگان عربی را در دستگا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلوگرفتگی، گرفتگی و بستگی گلو پیش از گریه کردن.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوهش یا سُهش، بر پایه سو. “تا چشمت سو دارد”، می شود: تا چشمت توان دارد، تا چشمت توان برداشت دارد. تا حی بینایی دارد. سوهش/سهش = حس/احساس

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دادخواهی و دادخواست کردن هم می شود، در دادگستری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گله کردن، گلایه کردن، نکوهیدن، نکوهش کردن، خرده گرفتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهربند شدن، شهربندان= siege

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فرشید، فره شید، فره/شکوه، شید/روشنایی/درخشش. فره شید، شکوهمند و درخشان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جانان، نازنینان، نازدانگان، مهربانان، ارجمندان، گرامیان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تخت بیمار, تخت زخمی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکجور، سازگار، یکسان، یگانه…

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنهارداری، زینهارداری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیدار کننده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پارسی= فرمودن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیکرتراشی، تندیسگری، سنگتراشی، تراشگری، گودنگاری، کنده گری، مهرسازی، مهره سایی، نگین سایی

پیشنهاد
٠

دهخدا: رب. [ رُب ب / رُ ] ( از ع ، اِ ) فشرده و عصاره و آب برخی میوه ها یا گیاهها که اندکی جوشانیده شود تا ستبر و غلیظ گرددچون انار و گوجه و سس و جز ...