تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨٥

مسلماً، حتماً، به طور حتم، واقعاً، معلوم است که. . . ، بی گمان، بی چون وچرا، People do make mistakes. ▫️ انسان مسلماً مرتکب اشتباه می شود. I do fe ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Consist of verb - ing 📌توضیح: زمانی که قصد داریم بگوییم چیزی متشکل از چند چیز دیگر است، از این ساختار استفاده می کنیم. Example: The plan consists ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

Consist with 📌 نقش: فعل 📌 معانی: 1 ) سازگار بودن با چیزی ( در تناقض نبودن با چیزی ) 2 ) هم خوان بودن با چیزی 3 ) فرق نداشتن با چیزی/ یکی بودن E ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Consist of 📌 نقش: فعل 📌 معانی: 1 ) متشکل بودن از چیزی 2 ) شامل چیزی بودن Example: The team consists of four Europeans and two Americans. 🔸این گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Consist in 📌 نقش: فعل 📌 معانی: 1 ) وابسته بودن به 2 ) جز لاینفک چیزی بودن، 3 ) . . . یعنی. . . . Example: For her, happiness consists in watching ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

دگر آرایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دگر آرایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

بازنگاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

to go for= to like/ to choose پسندیدن، خوش آمدن، دوست داشتن . I don't go for coffee قهوه دوست ندارم. ?What sort of men do you go for از چه مردهایی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

سبز، سبزرنگ، زمردی سرسبز، خرم نرسیده، کال، نارس بی تجربه، تازه کار، ساده لوح کمتر آسیب رسان به محیط زیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

ENFP نوعی تیپ شخصیتی Extroverted= برونگرا Intuitive= شهودی Feeling= حسی Perceiving= ادراکی پس میشه تیپِ رونگرا، شهودی، احساسی، ادراکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

توجه همگان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

معلوم شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

ویرایش سازمانی، ارزیاب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

در متون روان شناسی به معنای: مراجع، درمانجو، بیمار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

نمایه، شاخص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

نسخه پردازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

برنامهٔ آبادانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

عمران منطقه ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

آبادانی شهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

رهیافت پرورشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پرورش ذهن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

توسعه ی اقتصادی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

سن بالندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

کشورهای در حال توسعه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مجال، فرصت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دست وپنجه نرم کردن با، مقابله کردن با

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

نامیسر، ناممکن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

حسن ختام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ناخواسته، ندانسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٩

ز رویِ غریزه، به حکمِ غریزه، بنا به غریزه

پیشنهاد
٨

وظیفه ای که بادقت اجرا شده است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

در حرفه یِ خود، مطابق ضوابط حرفه ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چه بهتر که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

به منظور مراقبت، به نشانه ی حمایت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

از راه قاچاق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

از دیرباز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یک بار دیگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

چندبار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

یک بار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

یک بار در کل زندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بلافاصله، فوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

این بار