rebut

/rəˈbət//rɪˈbʌt/

معنی: بر گرداندن، پس زدن، رد کردن، تکذیب کردن، جواب متقابل دادن
معانی دیگر: (به ویژه در مناظره یا بحث و استدلال) پاسخ متقابل دادن، (استدلال دیگری را) رد کردن، پاسخگویی کردن، رد ادعا، پاسخ متقابل، استدلال مخالف

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rebuts, rebutting, rebutted
(1) تعریف: to prove false by means of contradictory evidence or argument; refute.
مترادف: confound, confute, controvert, counter, dispute, refute
مشابه: answer, argue, challenge, contest, contradict, contravene, defeat, discredit, disprove, explode, invalidate, negate, negative, overturn, respond

(2) تعریف: to argue against; attempt to disprove.
مشابه: controvert, retort
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: rebuttable (adj.)
• : تعریف: to put forth evidence or arguments in opposition; make a formal response in a debate.
مترادف: object, retort
مشابه: answer, argue, contradict, counter, rejoin, respond

جمله های نمونه

1. He attempts to rebut the assertion made by the prosecution witness.
[ترجمه گوگل]او تلاش می کند تا ادعای شاهد دادستان را رد کند
[ترجمه ترگمان]او تلاش می کند که این ادعا را با شهادت شاهد پی گیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This open letter is to rebut the argument of abstractionism.
[ترجمه گوگل]این نامه سرگشاده برای رد استدلال تجریدگرایی است
[ترجمه ترگمان]این نامه باز to استدلال of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He could neither publicly rebut the false arguments of the government nor check the violence of his friends.
[ترجمه گوگل]او نه می توانست علناً استدلال های دروغین دولت را رد کند و نه خشونت دوستانش را بررسی کند
[ترجمه ترگمان]او نه می توانست بحث های نادرست دولت را علنی کند و نه خشونت دوستانش را بررسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, Winchester did make attempts to rebut some of the allegations contained in the notice itself.
[ترجمه گوگل]با این حال، وینچستر تلاش کرد تا برخی از ادعاهای مندرج در خود اعلامیه را رد کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، وینچستر تلاش کرد تا برخی از ادعاهای مربوط به خود را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Then as later, bald men liked to rebut the jokers by recalling great bald men of the past.
[ترجمه گوگل]سپس مانند بعدها، مردان کچل دوست داشتند با یادآوری مردان کچل بزرگ گذشته، جوکرها را رد کنند
[ترجمه ترگمان]بعدها مردان کچل دوست داشتند با یاد آوردن مردان طاس گذشته از جوکر محافظت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One must not explain away false ideas but rebut them.
[ترجمه گوگل]نباید عقاید نادرست را توضیح داد، بلکه آنها را رد کرد
[ترجمه ترگمان]نباید اندیشه های غلط را برای آن ها شرح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You don't dare to rebut our eight terms or insist upon your five.
[ترجمه گوگل]شما جرات رد کردن هشت شرط ما یا اصرار بر پنج مورد خود را ندارید
[ترجمه ترگمان]تو جرات نداری با این هشت تا شرط ببندی و اصرار کنی که پنج تا از این پنج سال داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We rebut them by asserting that we can.
[ترجمه گوگل]ما با بیان اینکه می توانیم آنها را رد می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما آن ها را با تاکید بر اینکه می توانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ready to learn something, ready to rebut.
[ترجمه گوگل]آماده برای یادگیری چیزی، آماده برای رد کردن
[ترجمه ترگمان] آماده برای یاد گرفتن یه چیزی، آماده رفتن به \"rebut\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The defendant may admit or rebut the claims and shall have the right to file counterclaims.
[ترجمه گوگل]خوانده می تواند دعوی را بپذیرد یا رد کند و حق طرح دعوای متقابل را دارد
[ترجمه ترگمان]متهم می تواند ادعا کند و یا ادعاها را تایید کند و حق ثبت counterclaims را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He attempted to rebut the assertions made by the prosecution witness.
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد تا اظهارات شاهد دادستان را رد کند
[ترجمه ترگمان]اون سعی کرد که assertions رو با شاهد پی گرد قانونی اعلام کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He rebut the argument of the other team In a debate.
[ترجمه گوگل]او استدلال تیم دیگر را در یک مناظره رد کرد
[ترجمه ترگمان]او استدلال تیم دیگر را در یک مناظره نادیده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To rebut Bernet's testimony, Robinson called in his own expert: psychiatrist Terry Holmes, the clinical director of Moccasin Bend Mental Health Institute in Chattanooga, Tenn.
[ترجمه گوگل]رابینسون برای رد شهادت برنت، متخصص خود را فراخواند: روان‌پزشک تری هولمز، مدیر بالینی مؤسسه سلامت روانی موکاسین بند در چاتانوگا، تن
[ترجمه ترگمان]پیش از شهادت Bernet رابینسون، رابینسون متخصص خود را فراخواند: روان پزشک، تری هولمز، مدیر بالینی موسسه سلامت روانی Bend بند در چاتانوگا، tenn
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their impregnable arguments are hard to rebut.
[ترجمه گوگل]استدلال های تسخیر ناپذیر آنها به سختی قابل رد است
[ترجمه ترگمان]استدلالات impregnable برای آن ها دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بر گرداندن (فعل)
evoke, upset, turn, avert, regurgitate, refract, return, replicate, reverse, rebut, blench, reflect, distort, convert, vomit, translate, evert, repay

پس زدن (فعل)
backlash, recoil, eject, kickback, rebut, draw back, rebound, set back, hang off, push back

رد کردن (فعل)
decline, gainsay, deny, disclaim, repudiate, disown, pass, disapprove, interdict, veto, rebuff, confute, repel, balk, rebut, baulk, reject, throw down, refuse, overrule, pass up, ignore, spurn, disaffirm, disorient, contradict, controvert, refute, disallow, disprove, impugn, disavow, discommend, hand off

تکذیب کردن (فعل)
deny, rebut, refute, disprove, impugn

جواب متقابل دادن (فعل)
retort, rebut

تخصصی

[حقوق] رد کردن، مخالفت کردن، اعتراض کردن، تکذیب کردن، جواب یا لایحه متقابل (در رد ادعای خواهان) دادن

انگلیسی به انگلیسی

• contradict, oppose, refute
if you rebut a charge or criticism that is made against you, you say or write something which proves that it is not true; a formal word.

پیشنهاد کاربران

رد کردن ادعا با مدرک
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : rebut
✅️ اسم ( noun ) : rebuttal
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
تخصصی حقوق: قرارداد یک جانبه
تخصصی حقوق : خلاف چیزی را ثابت کردن .
مثلا can rebut the presumption.
به معنی؛ میتواند خلاف اماره را ثابت کند

بپرس