پیشنهاد
٥

حسابداران ( حسابرسان ) رسمی ( خبره )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سرمایه گذاری بلندمدت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شعبه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

شاخه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

هیئت مدیره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

وابسته - مرتبط - علاقه مند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

تحصیل، خرید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

حساب های دریافتنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

پاک، کاملاً، درست You did forget my birthday. ▫️پاک جشنِ تولد مرا فراموش کردی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

راستی، به درستی، به راستی که . A little knowledge does seem to be a dangerous thing ▫️ دانشِ اندک به راستی چیز خطرناکی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧٥

مسلماً، حتماً، به طور حتم، واقعاً، معلوم است که. . . ، بی گمان، بی چون وچرا، People do make mistakes. ▫️ انسان مسلماً مرتکب اشتباه می شود. I do fe ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Consist of verb - ing 📌توضیح: زمانی که قصد داریم بگوییم چیزی متشکل از چند چیز دیگر است، از این ساختار استفاده می کنیم. Example: The plan consists ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

Consist with 📌 نقش: فعل 📌 معانی: 1 ) سازگار بودن با چیزی ( در تناقض نبودن با چیزی ) 2 ) هم خوان بودن با چیزی 3 ) فرق نداشتن با چیزی/ یکی بودن E ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Consist of 📌 نقش: فعل 📌 معانی: 1 ) متشکل بودن از چیزی 2 ) شامل چیزی بودن Example: The team consists of four Europeans and two Americans. 🔸این گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Consist in 📌 نقش: فعل 📌 معانی: 1 ) وابسته بودن به 2 ) جز لاینفک چیزی بودن، 3 ) . . . یعنی. . . . Example: For her, happiness consists in watching ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دگر آرایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

دگر آرایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

بازنگاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٩

to go for= to like/ to choose پسندیدن، خوش آمدن، دوست داشتن . I don't go for coffee قهوه دوست ندارم. ?What sort of men do you go for از چه مردهایی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

سبز، سبزرنگ، زمردی سرسبز، خرم نرسیده، کال، نارس بی تجربه، تازه کار، ساده لوح کمتر آسیب رسان به محیط زیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

ENFP نوعی تیپ شخصیتی Extroverted= برونگرا Intuitive= شهودی Feeling= حسی Perceiving= ادراکی پس میشه تیپِ رونگرا، شهودی، احساسی، ادراکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

توجه همگان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

معلوم شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ویرایش سازمانی، ارزیاب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

در متون روان شناسی به معنای: مراجع، درمانجو، بیمار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نمایه، شاخص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

نسخه پردازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

برنامهٔ آبادانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

عمران منطقه ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

آبادانی شهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

رهیافت پرورشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

پرورش ذهن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

توسعه ی اقتصادی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

سن بالندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

کشورهای در حال توسعه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مجال، فرصت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دست وپنجه نرم کردن با، مقابله کردن با

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نامیسر، ناممکن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

حسن ختام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

ناخواسته، ندانسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ز رویِ غریزه، به حکمِ غریزه، بنا به غریزه