تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

As for= about درباره یِ. . . . Example: As for the thief, I am sure that he will soon be caught. اما درباره یِ دزد، [باید بگویم که] به زودی دستگیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٩

تا. . . Example: During the floods, the water came up to the bottom of the windows. در جریان سیل، آب تا پایینِ پنجره ها بالا آمد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

افزون بر . . . Example: He promised to give us a prize over and above our usual wages. قول داد که افزون بر مزدمان، پاداشی نیز به ما بدهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Over against= near by نزدیک ( به ) . . . Example: The cupboard is over against the window. کمد نزدیکِ پنجره است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

But for=without بدونِ. . . . ، اگر. . . . نبود Example: But for your help, I should have failed. اگر کمک شما نبود، مردود شده بودم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

Along with= together with همراه با - در معیت کسی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

مثل بچهٔ آدم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

دوباره نیرو بخشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دوبار گنجاندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دوباره گنجاندن صحیح است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

جهت دهی دوباره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

ناحیه بندی دوبار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بازپیوستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بازپس گویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

بازآزمایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

شرطی سازی مجدد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

بازآموزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

بازنگری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

ارسال مجدد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

سازماندهی مجدد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

تجدید قوا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

تجدید نظر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

تجدید انتخاب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

در متون روان شناسی به معنای واپس رانی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

عکس العمل، واکنش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

اعاده حیثیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

📌 معمولاً، بیشترِ مواقع Example: Women tend to live longer than men ▫️ عمر زن ها معمولاً طولانی تر از عمر مردها است. 📌 بیشتر، زیاد Example: Worse ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

در پایان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

در چیزی استعداد داشتن در چیزی هنر داشتن در چیزی مهارت داشتن در چیزی سر رشته داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

تسبیح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

تیله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

جنگل انبوه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

کتاب قطور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

مویِ پُرپُشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٩

چوب کلفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

شخصِ کُندذهن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بی ادبی منو ببخش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

۱. هر چه کنی کشت، همان بدروی ۲. هر چه بکاری، همون رو برداشت می کنی. ۳. بدی مکن که در این کشتزار زود زوال به داس دهر همان بدروی که می کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

سوگیریِ تأیید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٩

سوگیری های ناهشیارانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

عقل خود را از دست دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥١

پول ضعیف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

دل نازک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

میوهٔ بی هسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٩

خاکِ نرم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

موسیقی ملایم

پیشنهاد
١٥

طب فیزیکی و توانبخشی